بخشی از مقاله

چکیده زمینه مسأله: از منظر منابع اسلامی نوع دوستی بعنوان یکی از صفات و ارزش های اخلاق انسانی در الگوی رشد و هم افزاییاقتصادی و پیشرفتِ فرد و جامعه اسلامی معرفی می شود. نوع دوستی، همدردی، هم آهنگی، همنوایی و مشارکت در منافع دیگران، یکی از خصایص بارز و برجسته اخلاق اسلامی است. از آنجا که اقتصاد مطالعه رفتار انسان است در پژوهش حاضر نوع دوستی و نفع رسانی به دیگران در رفتار اقتصادی با رویکرد اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است. در این تحقیق با مراجعه به منابع اسلامی، نوع دوستی بعنوان یکی از ارزش های اخلاقی استخراج و در دو قسم واجب و مستحب تشریح شده است و سپس زوایای هر یک به اختصار تبیین شده است. مصادیق برجسته آن در قالب جدید معرفی شده است.

هدف: هدف پژوهش حاضر تبیین و دسته بندی آموزه های نوع دوستانه اسلامی در رفتار اقتصادی برای نشان دادن الگوی اسلامی با رویکرد اقتصاد اخلاقی در تقابل با رویکرد اقتصاد متعارف است.

روش: از نوع تحلیل محتوا بوده و به همین منظور با مراجعه به منابع اسلامی، مفاهیم و مصادیق نوع دوستی شناسایی و دسته بندی شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد که رفتار نوع دوستانه اسلامی در دو دسته بندی الزام آور به عبارت دیگر واجبات شرعی مانند خمس، زکات و ...و دسته اختیاری مورد الزام و تاکید و تشویق آموزه های دینی است و در غالب موارد در تقابل با توصیه ها و آموزه های متعارف است.

بحث و نتیجه گیری: رویکرد نوع دوستی اسلامی که در مقابل حداکثرسازی نفع شخصی در اقتصاد متعارف قرار گرفته است و رفتار اقتصادی یک فرد مسلمان منطبق بر الگوی اخلاق اسلامی می تواند علی رغم تامین سود و منفعت فرد، منجر کمک به انتفاع به غیر و در نتیجه افزایش پیامد های جامعه و رشد و پیشرفت بیشتر جامعه اسلامی گردد.

مقدمه

علم اقتصاد را علم مطالعه تخصیص منابع کمیاب برای خواسته های نامحدود بشری نامیده اند. - رحمانی، . - 1385 اقتصاد مطالعه رفتار انسان است و اخلاق یکی از عوامل مهم و موثر در چگونگی رفتار اقتصادی است. - ابریشمی، حمید و همکاران، . - 1392 در زبانهای اروپایی دو واژه وجود دارد که معادل واژه »اخلاق« واژه اخلاق، صفات پایدار نیک و بد انسان را به خاطر می آورد بهشمار میرود. واژه نخست یونانی تبار است؛Ethic از Ethos واژه دوم ریشهای لاتینی دارد؛Moral از Moros هر دو واژه به یک معنا هستند: عادتهای اخلاقیتقریباً تا نیمه دوم این سده در نوشتههای فلسفی و اخلاقی بیشتر Moral بهکار میرفت.

ولی امروزه چند دههای است که واژه Ethic جایگزین آن شده است - مهرآیین، . - 1387 علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث میکند، ملکاتی که مربوطبه قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست، به این غرض بحث میکند که فضائل آنها را از رذائلش جدا سازد و معلوم کند کدامیک از ملکات نفسانی انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوستوکدامیک بد و رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمی بعد از شناسایی آنها خود را با فضائل بیارایدواز رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکی که مقتضای فضائل درونی است، انجام دهد تا دراجتماع انسانی ستایش عموم و ثنای جمیل جامعه را به خود جلب نموده، سعادت علمی و عملی خود را به کمال برساند.

- طباطبایی، . - 1386 در زبان عربی دو کلمه مترادف به یک معنا - اخلاق - وجود ندارد. واژه »ادب« که در اصل به معنای رفتار نیک است - از ادبه تادیبا و نیز آداب خوردن... آداب روزه... - امروزه تنها به معنای گونهای آفرینش و تولید فکری در زمینه شعر و داستان و رمان و... بهکار میرود و جزء در کاربرد عامیانه بر رفتار نیک دلالت نمیکند. به همین خاطر بسیاری از نویسندگان عرب واژه »اخلاق« را در معنای Moralو »اخلاقیات« را در معنای Ethic بهکار میبرند.

تفاوت معنای این دو واژه در اندیشه معاصر اروپایی این است که واژهMoralبه رفتار فردی اشارت دارد، درحالیکه واژه دوم - Ethic - به ارزشهای خاص جامعه. به سخن دیگر »اخلاق - Moral - « فضای فضیلت فردی را سامان میبخشد و اخلاقیات - Ethic - فضای ارزشهای اجتماعی را - مهرآیین، . - 1387 نیز علمی که درباره صفات و رفتارهای شایسته و ناشایست سخن می گوید. - مصباح، . - 1392 طرح بحث اخلاق اقتصاد در دهه های اخیر از اهمیت و ارجحیت بیشتری برخوردار شده است. این امر هنگامی شدت بیشتر یافت که بسیاری از اقتصاددانان نظیر آمارتیاسن احساس کردند بخش اعظمی ا مسائل و روابط اقتصادی با مسائل و روابط اقتصادی پیوند تنگاتنگ دارد.

دو رویکرد از متعارف ترین رویکردها به نظریه اخلاقی، نظریه های تکلیف گراdeontological 1 و غایت گراteleological 2 هستند. نظریه های تکلیف گرا بر یک قانون یا اصل استوار هستند و و به ما می گویند که انتظار می رود انسانها از آنها تبعیت کنند. این نظریه اقداماتی را اخلاقی می داند و تائید می کند که با مجموعه مرتبطی از احکام انطباق داشته باشند. اخلاق مرتبط به کتب الهی تکلیف گرایانه هستند.

فلسفه اخلاق کانت هم این چنین است. نظریه های غایت گرا بر برداشتی از یک هدف یا مجموعه ای از اهداف استوار است که باید در عمل محقق شوند. این نظریه ها اقداماتی را به عنوان ابزار و وسایل نیل به اهداف گزینش و انتخاب می کنند. مطلوبیت گرایی -فلسفه حاکم بر علم اقتصاد- یک نظریه غایت گراست. فلسفه سعادت گرای ارسطو نیز این چنین است. فلسفه اخلاق امکان دسترسی به عمیق ترین لایه های تحلیل نظریه های اقتصاد خرد - که خود مبانی اقتصاد کلان را بنا می دهد- فراهم می آورد.

یک ارتباط ساختاری بین بخش عمده ای از نظریه ای اقتصاد خرد و رویگرد غایت گرای فلسفه اخلاق وجود داردکه موضوع تعامل بین اقتصاددانان و فلاسفه اخلاق و سیاسی بوده است که در دهه های اخیر شاهد بسط این تعامل در بررسی مسائل بنیادین علم اقتصاد با توسل به فلسفه اخلاق بوده ایم. آثار متعددی به بررسی این تعامل می پردازد که ازچمله آنها می توان به هاسمن و مک فرسون - 2006 - ، کولم - 2005 - ، کامر - - 2003، دورکین - 2000 - ، روئمر - 1996 - ، بین مور 1994 - ف - 1998، یانگ - 1994 - ، الستر و روئمر - 1991 - ، سن - 1987 - ، گریفین - 1986 - ، سن و ویلیامز - 1982 - اشاره کرد.

ساختار بنیادین استدلال هم در اقتصاد خرد و هم در نظریه اخلاق غایتگرا مسیر پرپیچ و خم »خیر« و »حق« را میپیماید. دو جزء اصلی تشکیلدهنده این ساختار استدلال یک نظریه ارزش و یک نظریه انتخاب هستند. محور اصلی یک نظریه ارزش شناسایی خیر است، در حالی که یک نظریه انتخاب، به شیوهای میپردازد که در آن میتوان به خیر دست یافت، یعنی انتخاب ابزارهای درست برای دستیابی به نتیجه خیر که از طریق انتخاب اقدامات یا نهادهای ویژه حاصل میشود - راغفر، . - 1386 در این پژوهش رویکرد اول مد نظر است.

مصلحان اجتماعی و اخلاقیون اغلب با سوءظن به علم اقتصاد و مبانی نظری آن مینگرند. برخی از مبانی تشکیل دهندهی علم اقتصاد، مانند حداکثر کردن مطلوبیت و سود به عنوان اصل رفتاری مصرفکننده و تولیدکننده، آشکارا در تناقض با اصول »اخلاقی« همهشمولی، نظیر نوعدوستی و فداکاری است. این تنش میان اخلاق و اقتصاد نه تنها از چشم پیشگامان و بنیانگذاران علم اقتصاد - لاک، مندویل، هیوم و آدام اسمیت - پوشیده نمانده، بلکه آنها شالودهی این علم جدید را با حرکت از این تناقض بنانهادهاند.

واقعیت این است که نفعجویی شخصی همانند اصول موضوعه ی ریاضی یک اصل خنثی از لحاظ اخلاقی نیست بلکه، درست برعکس، یک اصل کاملاً اخلاقی است. اگر توجه کنیم که مبنای بسیاری از اختلافات مکتبهای سیاسی و اقتصادی را آرمانها و ارزش های اخلاقی تشکیل میدهند، به اهمیت بحث دربارهی رابطه ی میان اخلاق و اقتصاد پیمی بریم. یکی از معدود اندیشمندان معاصر که چنین رابطهای را مورد تأکید قرار داده، فردریک فون هایک است. پژوهش های مفصل و چندرشتهای وی - از فلسفه و معرفتشناسی گرفته تا تاریخ، سیاست و اقتصاد - درباره ی چگونگی شکلگیری و قوام یافتن جوامع گسترده - مدرن - امروزی به طور عمده مبتنی بر تئوری تحولی سنت، به عنوان فرایند در برگیرندهی مجموعهای از ارزشهای اخلاقی، است.

به عقیدهی هایک اخلاق، نقش تعیینکنندهای در چگونگی تخصیص منابع کمیاب دارد؛ به طوری که پیشرفت و توسعهی اقتصادی جوامع و قوام و دوام آنها در نهایت، تابعی از ارزشهای اخلاقی حاکم بر آنهاست. - غنینژاد اهری، . - 1381 با نظر به شواهد قرن اخیر و شکاف های عمیق اقتصادی و طبقاتی کشورها و دهک ها، در دهه های حیات اقتصاد متعارف و تنزل ارزش های اخلاقی به نظر می رسد فروض هایک مبنی حرکت و عبور اقتصاد متعارف از تناقض اخلاق و اقتصاد نه تنها محقق نشده بلکه عکس آن را شاهد بوده و تناقض اصول و ارزش های اخلاقی و اقتصاد متعارف نمایان تر شده است.امید است بتوان با مطالعه و واکاوی آموزه های مکاتب دینی شاید بتوان برای حل تناقض مذکور پاسخی پیدا کرد. در این موضوع به برخی از این آموزه ها و توصیه های در دین اسلام می توان پرداخت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید