بخشی از مقاله
چکیده
موضوع تحول در ارتباطات و رسانهها و نیز افزایش اطلاعات، سبب ساز ظهور بازیگران جدیدی در عرصه جهان معاصر شده است. از طرفی کارکرد ابزارهای ارتباطی که در گذشته ابزاری ساده برای انتقال معانی و پیام بود، روز به روز پیچیده ترمیشود و کل حیات انسان را متاثر میسازد.رسانه های مدرن، هرچند پیشرفت های فراوانی را برای بشر موجب گردیده، لکن مجاری مناسبی در اختیار حکومت ها، شرکت های فراملیتی قرار داده تا حوزه قدرت و امکانات و نفوذ خویش را توسعه دهند.
از سویی موضوع ژئوپلیتیک را روش های قرائت و نگارش فضای سیاسی-رقابتی جهان را درمقیاس کروی تشکیل می دهد. به عبارتی موضوع آن درباره پیش فرضها ، اسرار و رموز جغرافیایی و شرق شناسانه است،که سیاستمداران و سیاستگذاران آن را برای تشخیص اهمیت مکان ها در ساختار و مشروعیت بخشی به سیاستها به کار می گیرند. با توجه به این واقعیت ، نگارندگان به دنبال پاسخ گویی به این مسئله است که چگونه رسانه ها با بازنمایی های مختلف ، قدرت سیاسی را در ژئوپلیتیک تحت تاثیر قرار می دهند؟
بدین سبب رویکردی انتقادی در تحلیل رابطه میان رسانه ها - و به طور اخص رسانه سینما - از طرفی و عامل قدرت نرم در ژئوپلیتیک از طرف دیگر انتخاب شده است.در نتیجه می توان گفت در جهان معاصر و در تحلیل های مسائل ژئوپلیتیک نباید از عمومیت وفراگیر بودن ژئوپلیتیک در میان صاحبان قدرت، سازندگان سیاست خارجی، صاحبان رسانه و در نهایت درمیان تولید کنندگان سینما و تلویزیون غافل ماند.
مقدمه
یکی از موضوعاتی که امروزه در مطالعات جغرافیای سیاسی وژئوپلیتیک مطرح میباشد، شناخت اراده دولتهای قدرتمند پیرامون ایجاد محیطی مطابق با خواست و منافع آنهاست. این اراده از طریق اعمال سیاستهای اطلاعاتی و با ابزار رسانهای، جامه عمل میپوشاند و وظیفه رسانههای گروهی فضاسازی در جهت به وجود آوردن چنین نظمی است.به بیان دیگر میتوان گفت سیاستمداران وراهبران قدرت به خوبی به اهمیت رسانه وارتباطات در زندگی امروزه واقفند و به همین منظور تلاش خود را برای غلبه یافتن بر فضای رسانهای وجهت دهی به اخبار،اطلاعات و تحلیل ها بهکار می گیرند؛ چراکه سیاستمدار برآن است که با استفاده از فنون وشیوه های متنوع رسانه های مخاطبان را نسبت به افکار وایده های خود متمایل سازند ودر نتیجه با جلب آراء و افکار عمومی بیش ازپیش بر دایره قدرت خود بیفزاید.
گراسویلر[1]مدعی است که رسانه ها بر روی شیوه هایی که در آن عامه مردم اطلاعات را درباره ی مسائل سیاسی استنباط می کنند ، تاثیر می گذارد. با بررسی ارتباط دوران پس از جنگ سرد ، بنت [ 2] به این نتیجه می رسد که پوشش رسانه ای رویدادها بر روی افکار عمومی در موضوعات سیاست خارجی تاثیرگذار است. [3] قدرت رسانه های فراگیر از واقعیت عدم وجود "حقیقتی" که بتوان برنامه های ارائه شوند در رسانه ها را با مقایسه با آن ارزیابی کرد، ناشی می شود.تصاویر تلویزیونی نشان از این دارند که وجوه ارائه شونده از جهان و کار آن، بیانگر فقط برداشتی خاص از واقعیت هستند، برداشتی مرموز که کشف رمز آن با خواننده و بیننده روزنامه و تلویزیون است.
واقعیت بستگی به شیوه ارائه برنامه دارد، یا آن سان که هال می نویسد : "حقیقت یک چیز قابل باور، یا حداقل یک بیان پذیرفتنی از واقعیت است" .[4]رسانه ها از واقعیت های اجتماعی جدا نیستند، بلکه بخشی از آنها هستند، بخشی که با انعکاس دادن منفعلانه سیمای جهان بر رویخودِ آن ، آن را به آن بازمی گرداند ؛ آنها بخشی از واقعیت هستند.از سویی دانش ژئوپلیتیک از آغاز ابداع تا دوره معاصر که مدام توسط تحلیل گران مسائل استراتژیک وسازندگی سیاست خارجی به کار می رود دانش درگیر با رسانه و مورد توجه و علاقه محافل عمومی بوده است.
یکی از مهمترین دلایلی که ژئوپلیتیک در طول تاریخ پرفرازو نشیب خود مورد قبول رسانه های گروهی قرار گرفته است این امر می باشد که ژئوپلیتیک با بصیرتی جامع درباره نقشه سیاسی جهان بحث می کند ، یک نشان مشخص چند بعدی جهانی دارد - جهانی در بعد جغرافیایی و مفهومی - که بیشتر دیدنی وبصری است تا لفظی وشفاهی، وبیشتر عینی و مستقل است تا ذهنی و تخیلی. به علاوه ژئوپلیتیک مورد علاقه محققین است زیرا بصیرتی غیرعادی درباره ی جهت گیری آینده امور بین المللی و شکل آینده ی نقشه سیاسی جهان را ارائه می دهد .
[5]به طور گسترده ای موضوع ژئوپلیتیک را روش های قرائت و نگارش فضای سیاسی جهان تشکیل می دهد . به عبارتی موضوع آن درباره پیش فرضها ، اسرار و رموز جغرافیایی است که سیاستمداران و سیاستگذاران آن را برای تشخیص اهمیت مکان ها در ساختار و مشروعیت بخشی به سیاستها به کار می گیرند.[6] ژئوپلیتیک ، همچنین بخشی از فرآیند هویت سازی و تعیین تهدیدات جغرافیایی برای آن از طریق بیگانگان مشخص و در مکان های ویژه می باشد. ولی ژئوپلیتیک دوره معاصر به طور فزاینده ای به روشهایی مربوط می گردد که رسانه های عمومی، فضای جهانی را قالب گیری می نمایند و اینکه چگونه مکانها و موقعیتها در دوربین تلویزیونی گرفته می شوند و یا گرفته نمی شوند وسپس در اتاقهای محل زندگی ما به طور روزانه به نمایش در می آیند [7]
روش تحقیق
به لحاظ روش شناسی پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی - توصیفی و درعین حال استفاده از رویکرد هرمنوتیکی و انتقادی صورت گرفته است. رویکرد حاضر ازاین جهت دارای رویکرد انتقادی است که می خواهد به رابطه ی میان رسانه از یک سو وسیاست وقدرت از سوی دیگر بردارد.جمع آوری اطلاعات نیز از طریق پژوهش کتابخانه ای ،جست و جوی رایانه ای و تحلیل فیلم انجام گرفته است.
چارچوب نظری تحقیق شرق شناسی و رسانه
ادروارد سعید - استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیا - ایده های فوکو در مورد شکل بندی گفتمانی را با تفکرات گرامشی راجع به هژمونی ترکیب کرد و انتقاداتی قوی فراهم ساخت که اعتبار شرق شناسی را نیز زیر سوال برد. سعید نمی پذیرد که شرق شناسی فعالیتی علمی و بی طرف در مطالعه شرق است. او معتقد است شرق شناسی در نتیجه گسترش امپریالیسم درونِ دنیای اسلام پدید آمد و همزمان با آن، زمینه ی اشاعه این اندیشه فراهم شد.بر ایناساس،فعالیت شرق شناسی دقیقا همزمان یا تسلط امپریالیسم و استعمار بخشهای عظیمی از جهان اسلام شکل گرفت.
حداقل از پایان قرن هجدهم تا به امروز، واکنش جهان غرب در برابر اسلام ، متاثر از تفکر شرق شناسی بوده است. مبنای چنین تفکری ،یک جغرافیای تخیلی است که در آن جهان به دو بخش نامساوی تقسیم میشود. بخش بزرگتر و متفاوت که مشرق زمین خوانده می شود و دیگری ، دنیای مغرب زمین ؛ مشرق زمین در حالی بخش پست ترِ جهان قلمداد میشودکه از موهبت وسعتِ پهناورتر و پتانسیل بیشتری برای قدرت نسبت به غرب برخوردار بوده است.
ادوارد سعید در بسیاری از آثارش از جمله شرق شناسی [8] به این مسأله پرداخته است که چگونه مکان ها در هنر، ادبیات، موسیقی و سیاستگذاری های خارجی غرب به تصویر کشیده شده و یا بازنمایی شدهاند. وی به عنوان مشاور اجرایی دولت فلسطین از این که اجتماعاتی از قبیل گروههای فلسطینی و یا جهان وسیع عرب اغلب با واژههایی ناخوشایند همچون بیثبات کننده، تهدیدکننده و یا بیگانه درک و فهمیده میشوند عمیقاً آزرده خاطر بود.
وی معتقد بود که برداشتهای فرهنگی خاص از مکان و اجتماعات میتواند سیاستمداران و افکار عمومی را در جهتی سوق دهد که با پروژه دستیابی به جامعه مستقل فلسطینی در تضاد باشد. مسأله اصلی مورد نظر این نویسنده در دوره حیاتش در امریکا این بود که جریان اصلی رسانهای در این کشور نسبت به وضع اسفناک فلسطینیها غیر دوستانه است. از نظر وی این رسانهها به جای اینکه فلسطینیها را به عنوان بخشی از مردم آواره جهان در نظر بگیرند، آنها را پناهدهندگان تروریست ها میدانند.
اگر فلسطینیها با واژههای زننده و ناخوشایند شناخته شوند، آنگاه برای طیف دیگری همچون حامیان تندروی اسرائیلی آسانتر می شود تا تلاشهای رسانههای مخالف را- که سعی میکنند اشغال مداوم کرانه باختری و یا پیامد های ساخت دیوار امنیتی اسرائیل را به تصویر بکشند و نظرها را به آن معطوف دارند- به حاشیه برانند.در اینوضعیتچه کسی میخواهد از مردمی حمایت کند که بهآنها برچسب حامی و مامنتروریست زده شده است؟[9] ادوراد سعید در کتاب خود تحت عنوان اسلام رسانه ها به این موضوع می پردازد که " چگونه کارشناسان و رسانه ها تعیین می کنند که ما نسبت به بقیه جهان چه تفکری می بایست داشته باشیم".
[10]از نظر سعید موضع امریکا در زمینه شرق شناسی و مشرق زمین، از بعد ازجنگ جهانی دوم ، به طور کاملا آگاهانه در مسیر پر کردن خلاء حاصل از جایگزینی دو قدرت بزرگ اروپایی قبلی - انگلستان و فرانسه - بوده است [11] او ابزارهای رسانه ای نظیر تلویزیون ،فیلم های سینمایی ، و همه منابع وسایل ارتباط جمعی ، که کانال های اطلاعاتی مردم را بیش از پیش در قالبهای استاندارد شده ای درآورده اند، در این زمینه موثر می داند - همان ، . - 55 از طرف دیگر در علم ژئوپلیتیک، بازنمایی های ژئوپلیتیکی از سوی حکومت های قدرتمند ، با پیام های روشن در خصوص رفتار شخصی و ملی بدون اینکه آشکارا ادعای سیاسی بودن داشته باشند درون مجموعه ای از رسانه ها که ما را "سرگرم کرده"و"مطلع می سازند"قرار داده می شوند.
آنها در فیلم ها و کتاب ها نیز جود دارند اما حضور این بازنمایی ها در رسانه ها ، محصول ساختارهای بسیار عمیق تر فرهنگی بوده که تحت عنوان شرق شناسی قرار می گیرد.[12] سعید در کتاب اسلام رسانه ها مطرح می کند که "برای امریکایی ها شاخه تجهیزات فرهنگی یا ابزارهای فرهنگی که اسلام را برای آنها معرفی می کند، شامل تلویزیون ، شبکه های رادیویی ، روزنامه ها و مجلات با شمارگان بالاست.
اما در این میان فیلم از همه نقش مهم تری برعهده دارد زیرا همواره از طریق فیلم است که احساس بصری نسبت به تاریخ و سرزمین های دوردست به صورت انتقال احساس برای مخاطب حاصل شده است. در عین حال این مرکز قدرتمند رسانه های جمعی را می توان یک هسته اجتماعی تفسیر درباره اسلام خواند. هسته ای که با بنیان گذاری تصویر مخصوص از اسلام پدید آمده و برای جامعه ای که توسط رسانه ها تغذیه می شود جاذبه های قوی پدید آورده است.
این تصویر که دیگر چندان هم تصویر نیست و رسته ای از احساسات قابل انتقال نیز با خود همراه دارد، می رود تا آنچه را که ما آن را یک زمینه یک پارچه می نامیم پدید آورد""[10]اسلام رسانه ها در ایالات متحده به معنای واقعی کلمه اسلام تفسیر نیست بلکه کاملا به صورتی خالص ، تایید قدرت آمریکا ، آخرین ابر قدرت جهان است ، رسانه ها آنچه را که خود می خوهند درباره ی اسلام می گویند و نتیجه آنکه اسلام عبارت است از بنیاد گرایی و تروریسم ". بنابراین از نظر بسیاری از امریکایی ها اسلام چیزی جز دردسر نیست . این طرز تلقی از مسلمانان و مذهب اسلام را اگر به طور کامل به رسانه های غربی به خصوص اخبار و فیلم نسبت ندهیم ، می توانیم بخش عمده ای از این نوع طرز تلقی را نشات گرفته از بازنمایی مسلمانان در رسانه ها تلقیکنیم.
بدنه اصلی مقاله ژئوپلیتیک رسانه ای
به طور گسترده ای موضوع ژئوپلیتیک را روش های قرائت و نگارش فضای سیاسی جهان تشکیل می دهد. به عبارتی موضوع آن درباره پیش فرضها ، اسرار و رموز جغرافیایی است که سیاستمداران و سیاستگذاران آن را برای تشخیص اهمیت مکان ها در ساختار و مشروعیت بخشی به سیاستها به کار می گیرند. ژئوپلیتیک ، همچنین بخشی از فرآیند هویت سازی و تعیین تهدیدات جغرافیایی برای آن از طریق بیگانگان مشخص و در مکان های ویژه می باشد. ولی ژئوپلیتیک دوره معاصر به طور فزاینده ای به روشهایی مربوط می گردد که رسانه های عمومی،فضای جهانی را قالب گیری می نمایند و اینکه چگونه مکانها و موقعیتها در دوربین تلویزیونی گرفته می شوند و یا گرفته نمی شوند وسپس در اتاقهای محل زندگی ما به طور روزانه به نمایش در می آیند.
[7]گرچه درسال 1986اوتوا مطالبی را درباره ی طبیعت وزبان »ژئوپلیتیک نوین«نوشت ولی به نظر می رسد نخستین آثاری که در چارچوب رئوس کلی ژئوپلیتیک انتقادی مدرن نوشته شدند را اگنیووکوربریج درسال 1989 ودالبی در سال 1991منتشر کرده باشند.اما این رویکردها درنوشته های محقق فرانسوی،ایولاکوست در1970 پیش بینی شده بود.لاکوست در بیان انگیزه ها وتناقض های ژئوپلیتیک زمان خود،ظهور ژئوپلیتیک انتقادی دردهه1990 را پیش بینی کرد.
این رویکرد به آزمون و بررسی نقش استعاره های جغرافیایی مانند هارتلند و کانتینمنت در پی ریزی استراتژی ها و کشف تاثیر رسانه های فرهنگی مانند فیلم ،ادبیات ،گزارش های خبری و کارتون در دانش ژئوپلیتیک همت گمارد.[13] ژئوپلیتیک انتقادی این مسئله را مورد توجه قرار می دهد که چگونه سیاست ها ، فضای سیاسی کره زمین را از طریق روشنفکران ، موسسات و بازیگران حکومتی مسلط شکل داده و سیاست های جهانی را به وجود می آورند.
[14] قرائت انتقادی از ژئوپلیتیک روش هایی را دربرمی گیرد که درآن ژئوپلیتیک به عنوان یک موضوع مفهومی به نگارش در می آید و یا اینکه چگونه ژئوپلیتیک شکل گرفته و کارکردهای آن مشخص شده است[15] نویسندگان ژئوپلیتیک انتقادی برای درک کارکرد ژئوپلیتیک آن را به سه بخش - رسمی ، عملی و عمومی - تقسیم کردهاند: در ژئوپلیتیک رسمی این بحث مطرح میشود که چگونه دانشگاهیان و تحلیلگران، یک سنت فکری ژئوپلیتیکی را در مباحثشان به کار میگیرند؟ ژئوپلیتیک عملی، به الگوهای جغرافیایی -سیاسی اشاره دارد که رهبران سیاسی - مانند رئیس جمهور بوش- به کار میبرند. ژئوپلیتیک عمومی، نقش رسانه ها و دیگر اشکال فرهنگ عمومی را که - در آن شهروندان به معنی و مفهوم وقایع و حوادث شکل گرفته در محل، کشور، منطقه و همچنین در جهانی بزرگتر پی میبرند- مد نظر قرار میدهد.
این سه شکل ژئوپلیتیک با یکدیگر روابط متقابل دارند، زیرا نویسندگان دانشگاهی و روزنامهنگاران، همیشه در ایدهها و گفتمانها با یکدیگر اشتراک نظر دارند و هر دو گروه، تماس مداومی با مأموران و سازمانهای دولتی دارند؛ آنها همیشه در رسانه ها و فرهنگ عمومی مشارکت جدی دارند. چارچوب های ژئوپلیتیکی می-توانند به افراد و گروه ها کمک کنند تا دنیا را برای خود و جامعه وسیعتر تفسیر کنند. عباراتی مانند »محور شرارت « توجه زیادی را به خود جلب می کنند، زیرا این عبارات مطرح شدهاند تا سیاست جهانی را ساده نموده و دوستان و دشمنان را شناسایی کنند. رؤسای جمهور و نخستوزیران ممکن است این عبارات را - گاهی اوقات به صورت نسنجیده - به کار گیرند اما این گونه تصورات از فضاهای جغرافیایی، باعث مباحث جنجالبرانگیزی در بین روزنامه نگاران، صاحبنظران و مخاطبان عمومی میشود .[16]پیوند بین اظهارنظرات رهبران سیاسی و مخاطبین آنها عنصر مهمی در بررسیهای ژئوپلیتیکی ماست.
دادز از عبارت »ژئوپلیتیک عمومی« استفاده می کند تا این مفهوم را منتقل سازد که چگونه تصورات و بازنماییهای جغرافیای سیاسی جهانی در درون و بیرون از فرهنگ های سیاسی ملی انتشار می یابند. در اینجا دو مسأله باید مورد توجه قرار گیرد؛ نخست وضعیتی که درآن زندگی سیاسی با رسانه های جمعی درهم میآمیزد و دوم نوع متفاوتی از رسانه ها که به تولید و انتشار تصاویری از سیاست های جهانی می پردازند؛ چه این رسانه تلویزیون یا رادیو باشد و چه اینترنت.