بخشی از مقاله

خزش شهري و پيامدهاي آن در توسعه پايدار روستايي (مورد: روستاهاي پيراموني شهر بيرجند)
چکيده
ساختار فضايي کشورهاي کم رشد، رشد فيزيکي ناموزون و خزش شهري به نوبه خود اثرات مختلفي بر روستاهاي پيراشهري دارد. شهر بيرجند در استان خراسان جنوبي به عنوان کلانشهر منطقه اي به سبب موقعيت مرکزي و خشکسالي هاي پياپي ، رشد فزايندهاي داشته است . در اين تحقيق تغييرات کالبدي فضاهاي روستايي حاشيه شهر بيرجند با تاکيد بر تغيير کاربري اراضي و پيامدهاي فضايي ناشي از رشد فيزيکي شهر مورد مطالعه قرار گرفته است . جامعه نمونه تحقيق شامل چهار روستاي پيراموني بيرجند بوده است . دادههاي مورد نياز تحقيق به کمک تصاوير ماهوارهاي TM لندست ٥ در دو مقطع زماني
١٣٨٠ و ١٣٨٩ و فنون سنجش از دور و نيز تکميل پرسشنامه تحقيق جمع آوري شده است . دادههاي گردآوري شده از طريق نظريه زمينه اي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است . يافته ها نشان داد در دهه مزبور خزش شهري فضاي روستاهاي پيراموني را در خود حل نموده و اراضي روستايي نيز به کاربري مسکوني تبديل شده است . رشد فيزيکي شهري، منجر به تحول ساختار اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي ، مديريتي و خدماتي روستاهاي پيراموني شده است . اين تحولات با توسعه پايدار روستايي هماهنگ نبوده است .
کليدواژگان: توسعه پايدار روستايي ، خزش شهري، تغيير کاربري اراضي روستايي ، تحولات فضايي ، بيرجند.
مقدمه
يکي از ويژگي هاي سازمان فضايي جوامع جهان سوم، عدم شکل يابي تغيير و تحولات کالبدي بر اساس بنيانهايي قاعدهمند و ساختار يافته است به گونه اي که عمده مسائل فراروي نظامات برنامه ريزي و جريانات هدايت گر سياسي ـتصميماتي ،از انتظامناپذيري و بي برنامه گي دگرشهاي فضايي ـ کالبدي در سطح سکونتگاههاي انساني نشأت مي گيرد. بر اين اساس در سطح مناطق ، شهرها به واسطه پيوندهاي جغرافيايي با سکونتگاههاي روستايي و اين که عمدتاً از رشد نامتقارن و شتابزده برخوردارند (شمس و حجي ملايري،١٣٨٨: ٢)، در ابعاد اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي ، فضايي و کالبدي کانونهاي روستايي دور و نزديک را متأثر مي سازد که در بسياري از موارد به دليل موجي بودن اين جريانات، آن دسته از روستاها که در کمترين فاصله با شهرها قرار داشته ، بيشترين نوع تأثيرات را مي پذيرد.
تبعات متعددي از گسترش نابسامان شهرها در ابعاد مکاني ـ فضايي بر روستاهاي پيراموني مترتب مي شود که از مهم ترين آن مي توان به تغييرات در کاربري و پوشش اراضي محدوده عرفي اين روستاها اشاره کرد. در عصر حاضر نيز بر اساس رويکرد زيست محيطي و پايدار محور حاکم بر نظامات فکري و اجرايي ملل ، مقوله تغييرات کاربري اراضي از عمده نگراني هايي است که مورد توجه جدي قرار دارد (,Ostrom ,١٩٩٤ Turner &Meyer ,١٩٩٠ ١٩٩٠ Parry). چرا که تغيير در کاربري اراضي روستايي سبب تحول در ساختار اقتصادي روستاها و از بين رفتن اراضي کشاورزي به عنوان يکي از اصلي ترين بنيانهاي توليد در اين فضاها و هم چنين آسيب جدي به ساير منابع از جمله منابع آب، زيستگاههاي حيات وحش و منابع خاک به لحاظ کاهش مواد آلي ، تغيير در رطوبت و شورشدن آن مي گردد.
(٢٨٠ :١٩٩٧,Wagrowski؛٤٣ :١٩٩١,Bowen et al؛ ٢٠١٢١,Ray dans ؛ ٢٠٠٥ ,Chelik)
در واقع علي رغم باور برخي که چنان چه اين تغييرات در کاربري اراضي با نظارت علمي انسان صورت گيرد، مي تواند مفيد باشد (٢٠٠٨ ,Tang et al؛ ٢٠٠٥ ,Couloigner &Phake )، عمده مطالعات نشان مي دهد تحت شرايط معين ، تبديل اراضي کشاورزي مرغوب به کاربري شهري اثرات منفي زيادي به همراه خواهد داشت (١٩٩٤,Bruyn& Opschoor؛٩ :٢٠٠٢ ,Vescovi et al).
در ايران بررسي نسبت تغييرات جمعيتي سکونتگاههاي شهري و روستايي طي نيم قرن اخير حاکي است که سهم جمعيت روستايي و شهري از کل جمعيت کشور به صورتي معکوس
دگرگون شده و نسبت جمعيت روستايي و شهري به ترتيب از ٦٨/٥ و ٣١/٥ درصد در سال
١٣٣٥ به ٢٩ و ٧١ درصد در سال ١٣٩٠ تغيير يافته است (ضياءتوانا و قادرمزي،١٣٨٨: ١٢٠؛ مرکز آمار ايران،١٣٩٠). شکل يابي جريان استقرار فضايي جمعيت با روند ياد شده در کشور معلول دو حالت اثرگذاري به شيوه منفرد و بر هم کنش رشد طبيعي جمعيت شهري، واگرايي روستايي ، مهاجرتهاي روستا ـ شهري، مبدل شدن بسياري از روستاها به شهر و در نهايت گسترش فيزيکي شهرها و ادغام روستاهاي پيراموني بوده است .
با توجه به اين که چرخه رشد فيزيکي شهرها، تسخير فضايي ـ کالبدي روستاهاي پيراشهري و تغيير کاربري اراضي از تداومي غير ايستا برخوردار بوده، اهم پرسش هاي کليدي فراروي محققين و برنامه ريزان ملي و منطقه اي در چاچوب برنامه ريزي توسعه پايدار سکونتگاههاي روستايي و کشاورزي اين است که : ”در روند تغيير کاربري اراضي روستايي گرايش عمده به سوي چه نوع کاربري است ؟“؛ ”بنيانهاي اساسي توليد (منابع آب و خاک) در روستاها و به ويژه بخش کشاورزي که علاوه بر محدوديت تجديدناپذير نيز هستند، دچار چه سرنوشتي خواهد شد؟“؛ ”آيا با تغيير کاربري اراضي محدوده عرفي روستاها و نوع گرايش آن، زندگي روستائيان از کيفيت بهتر و پايداري مطلوبي برخوردار خواهد شد؟“
در استان خراسان جنوبي بيرجند به عنوان مادرشهر منطقه اي طي دهه ١٣٨٠ اخير رشد شتاباني را تجربه نموده و تاکنون روستاهاي متعددي در حاشيه آن به طور مستقيم متاثر از اين گسترش فيزيکي قرار گرفته اند که از جمله آن مي توان به روستاهاي دهل کوه، علي آباد، چهکند و حاجي آباد اشاره داشت . در اين تحقيق تلاش شده است تا ضمن بررسي تغييرات کاربري اراضي روستايي با استفاده از فن سنجش از دور (RS) و سيستم اطلاعات جغرافيايي (GIS) در دو بازه زماني ١٣٨٠ و١٣٩٠، به واکاوي اثرات و پيامدهاي فضايي ـ کالبدي توسعه فيزيکي يا به عبارتي خزش شهر بيرجند در مناطق روستايي پيراشهري پرداخته شود.
با توجه به اين که يکي از پيش شرطهاي اساسي براي استفاده بهينه از زمين که در فضاهاي روستايي حيات اقتصاد فضا بدان وابسته است ، اطلاع از الگوهاي کاربري اراضي مي باشد، دانستن تغييرات هر کدام از کاربريها در طول زمان از اهميت وافري برخوردار است (فيضي زاده و همکاران،١٣٨٦). بدين سان تحقيقاتي از اين دست اهميتي بنيادي و ضرورتي کاربردي مي يابد.
پيشينه تحقيق
پديده تغيير کاربري اراضي روستايي پيراشهري را مي توان همزاد با آغاز مرحله رشد فيزيکي شهرها در مناطق جغرافيايي در نظر داشت . بر اين اساس با توجه به اهميت محلي و منطقه اي آن تاکنون مطالعات گستردهاي در سطح فضاهاي داخلي و خارجي کشور صورت گرفته است که
اهم آن به شرح موارد زير بوده است :
نظري (١٣٧٧) در پژوهشي به بررسي روند شتابان شهرنشيني با تاکيد بر گسترش فيزيکي شهرها پرداخته است که نشان مي دهد از پيامدهاي مختلف اين پديده، بلعيدن اراضي روستايي و شدتگيري مهاجرتهاي روستايي در سطح کلان ملي است .
ظاهري (١٣٧٨) در مقاله خود با عنوان ”نقش روند گسترش کالبدي شهر تبريز در ايجاد تغييرات کاربري اراضي حومه شهر و روستاهاي حوزهي نفوذ آن“ دريافت که تغيير ديدگاههاي اقتصادي از بخش کشاورزي به صنعت و خدمات منبعث از تغيير مناسبات شهر و روستا به صورت مجموعه اي مرتبط با يکديگر در شکل گيري تغييرات کاربري و خزش شهري تبريز موثر بوده است .
ضياءتوانا و قادرمزي (١٣٨٨) در پژوهشي تحت عنوان ”تغييرات کاربري اراضي روستاهاي پيراشهري در فرآيند خزش شهر روستاهاي نايسر و حسن آباد سنندج“ دريافتند که روستاهاي مورد مطالعه به منزله عرصه اي تکميلي براي کارکردهاي شهر سنندج، بخشي از نقش سکونتي ـ
خوابگاهي را پذيرا گشته اند. همچنين با افزايش جمعيت ، گسترش سطح و به تبع آن تغيير کابري اراضي روستاهاي نايسر و حسن آباد اتفاق افتاده است .
وربورگ و همکاران (١٩٩٩) طي پژوهشي که در منطقه اي از هلند بين سالهاي ١٩٩٤ تا ١٩٩٩ انجام دادهاند، با استفاده از يک مدل چندمنظوره که از ارتباط بين سه متغير استفاده از زمين و عوامل تعيين کننده اجتماعي و اقتصادي- بيوفيزيکي بهره مي برد مشاهده کردند که افزايش جمعيت و فشارهاي ناشي از آن باعث شده که استفاده از زمين هاي کشاورزي تشديد شود و در نتجه باعث تغيير کاربري از اراضي کشاورزي به اراضي صنعتي و مسکوني شود.
مارتينوز (٢٠٠٧) نشان داد که در جزيره پرتوريکو بيش از نيمي از گسترشهاي شهري در بيرون از محدودههاي مراکز شهري و در نتيجه ي طرح نامناسب احياي اراضي اتفاق افتاده که موجب خزش شهري در ٤٠ درصد از سطح جزيره شده است . اين پديده سبب گرديده تا بيش از يک
چهارم از بهترين زمين هاي حاصلخيز براي کشاورزي به زير ساخت وساز برود و فضاهاي باز منطقه نيز به شدت تحت فشار قرار بگيرد. اين خزش شهري در امتداد جادههاي روستايي ، مخصوصاً در اطراف شهرهاي بزرگ مانند سان خوان، بيشتر به چشم مي خورد.
در مجموع بررسي مطالعات گذشته مي توان اذعان نمود که در اغلب آن به واکاوي جنبه هاي کالبدي تحولات روستايي در نتيجه خزش شهري پرداخته شده است که در اين تحقيق سعي گرديده با رويکردي چندجانبه نگر، ابعاد فضايي اثرات ناشي از خزش در روستاهاي پيراشهري بيرجند مورد مطالعه واقع شود.
مباني نظري
نقش کانوني شهرها در الگوي انتظام فضايي سرزميني (اعم از توسعه يافته و در حال توسعه ) سبب شده تا همواره تمامي اين سکونتگاهها از رشد و توسعه در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي ـ فرهنگي ، سياسي ، فضايي و کالبدي برخوردار باشند و رشد فيزيکي شهر نيز تا حدودي جلوه و نمودي عيني از توسعه آن در عرصه فضايي است . در مفهومي علمي ، به افزايش کمي و کيفي کاربريها و فضاهاي کالبدي يک شهر در ابعاد افقي و عمودي که در طول زمان انجام مي گيرد مي توان توسعه فيزيکي اطلاق نمود (زنگي آبادي،٣٨:١٣٧٢) که جمعيت و کارکردهاي آن به عنوان اصلي ترين عامل توسعه کالبدي شهر به شمار مي رود (ابراهيم زادهآسمين و همکاران،٣٦:١٣٨٩) و پس از آن عوامل اقتصادي مانند نيروهاي بازاري و واکنش دولت در برابر بازار نيز از عوامل موثر در گسترش فيزيکي شهرها است (١٣٣ :٢٠٠٧,Street).
چنانچه اين روند سريع و بي برنامه باشد به تنسيق فيزيکي متعادل و موزون فضاهاي شهري نخواهد انجاميد و علاوه بر اين که سامانه هاي شهري را با مشکلاتي مواجه خواهد ساخت (فردوسي ،١٨:١٣٨٤)، ساير سکونتگاههاي انساني منطقه را نيز بنا بر ”نگرش سيستمي “ و قاعده
”پيوندهاي فضايي - مکاني “، با مسائل عديدهاي روبه رو خواهد کرد.
يکي از پيامدهاي گسترش شتابان مادرشهرها به ويژه طي نيم قرن اخير ”خزش شهري“ اسـت که به معني گسترش شهرها در نواحي پيراموني اسـت کـه اغلـب بـار منفـي بـه همـراه دارد (٤٥٤ :١٩٨٥,Audrey). در واقع خزش شهري از ويژگي هاي شناخته شـده بيشـتر شـهرهاي کشورهاي درحال توسعه است که از نظر اجتماعي و اقتصادي چشـم انـدازي از فقـر، اسـکان
غيررسمي ، کاربري غيرقانوني اراضي در حاشـيه شـهرها، فقـدان يـا کمبـود شـديد امکانـات زيرساختي و خدمات عمومي را نشـان مـي دهـد (٣٢-٣٧ :٢٠٠١ ,Lungo). از نتـايج عمـده
توسعه ناموزون فيزيکي مي توان به موارد زير اشاره کرد:
− عدم بهرهبرداري از زمين هاي کشاورزي اطراف مادرشهرها و رها کردن اين زمين ها به
1
مدت چند سال براي کسب سود بيشتر (آيش اجتماعي زمين )
− انتقال فرصت هاي اشتغال از شهر مرکزي به اطراف آن.
− کاهش زمين و در نتيجه مشکل ايجاد تاسيسات عمومي در اطراف شهرها و مادرشهرها
− افـزايش هزينـه تــامين خـدمات عمــومي در بخـش هــاي کـم تــراکم اطـراف شــهرها (شکويي ،١٣٧٩ :٢٣٩-١٩٩).
در مجموع مي توان يکي از پيامدهاي عمده خزش شهري را تغيير کاربري اراضي پيراشهري که غالبا متعلق به فضاهاي روستايي است ، برشمرد. در واقع خزش شهري هميشه منجر به تغير کاربري اراضي مي شود، حال ممکن است اين تغيير در زمين هاي زراعي و باغي صورت پذيرد و يا جنگل ها و دامنه هاي کم و بيش شيب دار کوهها و تپه ها (قادرمزي،٣٧:١٣٨٣).
کاربري اراضي شامل انواع بهرهبرداري از زمين به منظور رفع نيازهاي گوناگون انسان است که در برخي موارد تغيير در تراکم و مديريت زمين را نيز در بر مي گيرد (پرنون،٤٠:١٣٨٩). به لحاظ پيامدي نيز مطالعات نشان داده تغيير کاربري زمين در حواشي شهرها از ابعاد منطقه اي و محلي برخوردار است و در سطح منطقه اي مي توان به اثرات زيست محيطي ، اقتصادي، اجتماعي و کالبدي ـ فضايي آن اشاره داشت (حبيبي ،٧:١٣٧٦).
در واقع طي مکانيزمي با افزايش جمعيت شهري، افزايش تقاضا براي زمين ايجاد مي شود که در نتيجه آن ساکنان شهري براي برآوردن نياز خود به زمين مجبور به چنگ اندازي و تصرف زمين - هاي نواحي روستايي پيرامون مي شوند، که اين عامل باعث افزايش قيمت زمين هاي کشاورزي و تغيير کاربري آنها به کاربري مسکوني يا صنعتي - تجاري مي شود. با ادامه اين روند بسياري از زمين هاي کشاورزي از دسترس اقتصاد و توليد خارج مي شود. اين فرآيند سبب مي شود که بخش
١. اين اصطلاح نخستين بار توسط جغرافيدان آلماني ولفگنگ هارتکه در سال ١٩٥٦ به کار گرفته شد و به متون عملي جغرافيايي راه يافت ( ١٩٥٦٢٠٦,harteke).
کشاورزي در محيط روستا، اهميت اقتصادي خود را هر چه بيشتر از دست دهد و از نظر اجتماعي ـ سياسي دچار محروميت گردد (کاتوزيان،٩٦:١٣٧٤؛ ,Han ٢٠٠٩:١٣٣)که اين محروميت بنيان- هاي اجتماعي و اقتصادي روستا را دچار تزلزل مي کند و يا به عبارتي ، بهرهبرداري سودمند از فضاي را نقض مي نمايد.
بر مبناي رهيافت توسعه پايدار به عنوان رويکرد و نگرش غالب در پويش ساختاري و کارکردي فضا در هزاره سوم که بر ”استفاده از منابع محيطي به شرط رعايت حقوق آيندگان تاکيد دارد (١٢٦ :١٩٩٧,Dryzek؛٩ :٢٠٠٩,Yamaguchi)“، با خزش شهرها و تسخير بسترهاي فضايي سکونتگاههاي روستايي پيراموني ، مسائل شهري در تمامي ابعاد اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي و فضايي ـ کالبدي با ساختارهاي روستايي ممزوج مي گردد که نمود عرصه اي آن دگرش کاربري زمين هاي عرفي مناطق روستايي است . در واقع خزش شهري مؤلفه هاي اساسي و مهمي هم چون پايداري منابع طبيعي (نظير خاک به عنوان يکي از اصلي ترين سرمايه هاي توليدي فضا)، روند رو به رشد توليد مولد، حفظ آرامش اجتماعي فضا، پرورش افراد مسئول و روح بخش بودن ساخت وساز و بافت هاي کالبدي را در نواحي روستايي تحت تأثير قرار مي دهد. بدين سان، از آن جا که عمدتاً در پي اين فرآيند، روستا و سرمايه هاي مادي و غيرمادي آن دچار تحول رکودي مي شود (٤٥٤ :١٩٨٥,Audrey)، مي توان گفت تامين اهداف توسعه پايدار در فضاهاي روستايي و هم چنين ساختارهاي منطقه اي با چالش بنيادي مواجه است (شکل شماره ١).


مواد و روشها
مقاله حاضر از ماهيتي توصيفي ـ تحليلي و ژرفانگر برخوردار بوده و روش تحقيق آن از نوع ترکيبي است . به منظور تدوين چارچوب تئوريکي آن از مطالعات اسنادي استفاده شد. در راستاي پيشبرد هدف تحقيق و گردآوري دادههاي مورد نياز، متناسب با هر بخش روش ويژهاي برگزيده
شده است :
الف . روش بررسي تحولات کالبدي روستاهاي مورد مطالعه در پيرامون شهر بيرجند ناشي
از خزش آن:
 گام اول؛ تهيه تصاوير ماهوارهاي منطقه مورد مطالعه در دو مقطع زماني (جدول شماره ١).
 گام دوم؛ انجام تصحيحات هندسي و راديومتريک لازم بروي تصاوير ماهوارهاي؛
 گام سوم؛ بريدن ١ تصاوير بر اساس لايه وکتوري محدوده خدماتي و عرفي شهر بيرجند و روستاهاي دهل کوه، علي آباد، چهکند و حاجي آباد.
 گام چهارم؛ تهيه نقشه کاربري اراضي هر يک از تصاوير بريده شده در ٦ کلاس مختلف (مسکوني ، اراضي آبي ، اراضي ديم ، رخنمونهاي سنگي ، اراضي موات و بستررودخانه )٢ که بدين منظور از روش هيبريدي استفاده شد. بر مبناي اين روش ابتدا هر يک از تصاوير به کمک طبقه بندي بدون نظارت در ١٠ کلاس طبقه بندي و سپس به کمک روش طبقه بندي نظارت شده، پيکسل هاي نمونه معرف هر يکي از ٦ کلاس تعريف گرديد و سر انجام با الگوريتم حداکثر احتمال ٣ نقشه کاربري اراضي تهيه گرديد.
 گام پنجم ؛ دقت طبقه بندي نقشه هاي تهيه شده از طريق مشاهدات ميداني و پرسش از جامعه محلي در خصوص نوع کاربري برخي از اراضي در سال ١٣٨٠ سنجش شده است به گونه اي ميزان ضريب کاپا براي طبقه بندي تصوير ٢٠٠١ برابر ٠/٨٠ و براي تصوير ٢٠١١ برابر ٠/٨٣ به دست آمده که مويد قابل قبول بودن نتايج مي باشد.
 گام ششم ؛ برآورد مساحت هر نوع کاربري در سطح روستاهاي مورد مطالعه در دو دوره زماني مورد نظر، بررسي تغييرات الگوي مکاني کاربريها در هر روستا با بهرهگيري از آناليز ضريب مکاني (LQ)٤به کمک GIS و محاسبه ميزان گرايش تغييرات کاربريها در مجموع روستاها.
1. Clip
٢. به دليل شناخت کامل محقق نسبت به خصوصيات پوششي منطقه مورد مطالعه ، تعداد کلاسها به شرح و نوع ياد شده در نظر گرفته شد.
3. Maximum Likelihood Classification
4. Location Quotients = (Ai / AT) ÷ (Bi / BT)
Ai = مساحت کاربري i در محدوده روستا
Bi = مساحت روستا
AT = مساحت کاربري i در کل روستاهاي مورد مطالعه
BT = مساحت کل روستاهاي مورد مطالعه
ب. روش ارزيابي پيامدهاي ناشي از تغيير کاربري اراضي در روستاهاي مورد مطالعه :
در راستاي بررسي تبعات فضايي (اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ) ناشي از خزش شهر بيرجند در روستاهاي دهل کوه، علي آباد، چهکند و حاجي آباد تلاش شده از مشاهدات ميداني و مصاحبه هاي نيمه ساختاريافته مبتني بر رويکرد اکتشافي با روستاييان و بوميان محلي استفاده شود. جامعه تحقيق مشتمل بر افرادي بوده که حداقل دوره ١٠ ساله مورد تحقيق را تجربه نموده باشند و افراد نمونه تحقيق (٢٦ نفر) نيز با روش نمونه گيري زنجيرهاي انتخاب و مورد مصاحبه واقع شدند. به منظور تجزيه و تحليل و استنتاج از دادههاي گردآوري شده از مشاهدات و مصاحبه هاي صورت گرفته ، در چارچوب روش تئوري زمينه اي ١ داده ها (مطالب جمع آوري شده از مطالعات پيمايشي ) در سه مرحله کدگذاري باز، محوري و گزينشي شد و سرانجام به منظور بررسي الگوي موجود در دادهها به مقايسه طبقات استخراج شده، اقدام شد (شکل شماره ٢).
به طورکلي گراندد تئوري يک روش استقرايي است که جهت ارائه علمي و نظامدار نظريه در مورد رفتارهاي انسان در جامعه از طريق تجزيه وتحليل مقايسه اي مشاهدات به کار مي رود. به بيان ديگر، در اين روش محقق با بررسي و تجزيه و تحليل دادههاي کيفي که در طي تحقيق جمع آوري نموده است ، متغيرها و مفاهيم اصلي موجود در دادهها و نيز ارتباط ميان اين متغيرها را کشف و به صورت يک نظريه نظامدار و قابل فهم ارائه مي کند. اين نظريه درصدد است تا داستان اصلي را که در دادههاي تحقيق و موقعيت تحت بررسي مي گذارد، توضيح دهد (اديبي حاج باقري، ١٣٨٥).

بحث و نتايج
الف . رشد فيزيکي شهر بيرجند (٩٠-١٣٨٠)
شهر بيرجند در شرق کشور بنا به موقعيت جغرافيايي آن از اهميت اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي ، سياسي و محيطي ويژهاي در منطقه برخوردار مي باشد. ارتفاع اين شهر از سطح دريا ٤٨٠ متر و فاصله آن تا مشهد، زاهدان و تهران به ترتيب ٤٨٦، ٤٥٨ و١١٢٠ کيلومتر است (وفايي فرد،٢١:١٣٨٤).
بيرجند بر اساس سرشماري سال ١٣٨٥ داراي جمعيتي برابر با ١٥٧٨٤٨ نفر، رشد جمعيتي ٢ درصد و با مساحت ٤٢/٧ کيلومترمربع داراي تراکم جمعيتي برابر با ٣٦٩٧ نفر در هر کيلومترمربع بوده است .
شهر بيرجند در محل تقاطع راههاي ارتباطي و بازرگاني قديم در شرق ايران و نيز در مسير راه هايي که بنادر جنوب ايران را از طريق زاهدان، کرمان و يزد به نواحي شمال خراسان و ماورالنهر متصل ساخته (محور ترانزيتي شرق کشور)، قرار گرفته است . همين راهها، مجموعه اي از پيوندها را براي اين شهر به وجود آورده است که يکي پيوند معنوي و گسترش فرهنگي و مناسبات ميان اقوام و ديگري تکثر ثروت و گشايش و رونق اقتصادي است . بر اساس ظرفيت هاي و ويژگي هاي شهر بيرجند از سال ١٣٨٣ با تقسيم شدن استان خراسان بزرگ به سه استان، اين شهر مرکز استان خراسان جنوبي انتخاب گرديد که نقطه عطفي اساسي در رشد فيزيکي و توسعه فضايي اين شهر به شمار مي آيد.
بر اساس مطالعات صورت گرفته و برآوردهاي انجام شده به کمک تصاوير ماهواره اي (جدول شماره ٢) مساحت کل محدوده مسکوني - خدماتي شهر بيرجند در سال ١٣٨٠ برابر ٢١/٣٣ کيلومترمربع بوده است که اين ميزان در سال ١٣٩٠ به ٤٠/٤ کيلومترمربع افزايش يافته است . در واقع با مرکز استان شدن شهر بيرجند و تمرکز دستگاههاي مختلف اداري - سياسي در آن و هم چنين روند رو به تزايد خشکسالي هاي منطقه که آغاز آن از سال ١٣٧٨ بوده، سبب شدتگيري مهاجرتهاي روستا ـ شهري به سوي بزرگترين و توسعه يافته ترين کانون جمعيتي در منطقه (بيرجند) شده است که در بعد کالبدي نتيجه آن براي شهر بيرجند، رشد فيزيکي در حدود ١٩/١ کيلومترمربع طي دوره ٩٠-١٣٨٠ بوده است (شکل شماره ٣).
مطالعات نشان داد (شکل شماره ٤) در نتيجه توسعه فيزيکي ـ کالبدي شهر بيرجند طي دوره مورد بررسي ، دو روستاي علي آباد و دهل کوه (که در سال ١٣٩١ به شهرک ”مهرشهر“ تغيير نام يافته است ) به طور کامل در گستره خدماتي ـ سکونتي شهر بيرجند قرار گرفته اند و با از دست دادن ماهيت و سازمان روستايي خود به بخشي از بافت شهري تبديل شده اند. به علاوه الگوي رشد فيزيکي شهر بيرجند در سال ١٣٩٠ مويد گسترش آن به سوي دو روستاي حاجي آباد و چهکند است . بدين سان مي توان پيش بيني نمود که در آيندهاي نه چندان دور، دو روستاي مذکور نيز به محدوده خدماتي شهر الحاق يابد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید