بخشی از مقاله
چکیده :
باورهای خودکارآمدی به عنوان یک متغیر شخصیتی نقش بسزایی در نحوه برخورد افرادبا مسائل زندگی دارند . نقش خودباوری به عنوان یک متغیر مداخله کننده در مدل های کارافرینی پر رنگ است وهم چنین بین اهداف وعملکردها وکسانی که اعتقاد قوی به قابلیت های خود دارند می توانند تلاش بیشتری را برای به دست آوردن نتایج مورد نظر خود در فعالیت های کارآفرینانه انجام دهند . خود کارآمدی برای تاثیر گذاری در محیط مهمترین مکانیزم روانشناختی است وبدون باور ایجاد وتولید اثرهای مطلوب وجلوگیری از اثرات نا مطلوب ،افراد انگیزه کمی برای عمل کردن دارند و اگر افزایش فعالیت های کارافرینی هدف ونتیجه نهایی باشد ،خودکارآمدی با ایجاد یک ساختار قانونی وقوی می تواند برای ارزیابی تاثیر آموزش کارافرینی بکار رود.
واژگان کلیدی : خودکارآمدی ، رفتار ، کارآفرینی
مقدمه:
در گذشته های نه چندان دور، رویکرد بسیاری از روان شناسان و پژوهشگران رفتار سازمانی متمرکز بر نقاط ضعف کارکنان و آسیب شناسی رفتارهای آنان بود و به توانمندیها و جنبه های مثبت رفتار کارکنان توجه ای نم یشد، ولی با ظهور نهضت روانشناسی مثبت گرا در دهه 90 ، این رویکرد به سوی مثبت گرایی و تأکید بر جنبه های مثبت رفتاری تغییر جهت داد و مفاهیمی مانند رفتار سازمانی مثبت گرا رهبری مثبت گرا و سرمایه روانشناختی مطرح گردید .سرمایه روانشناختی از چندین مؤلفه تشکیل شده است و در این میان خودکارآمدی - Self-efficacy - به عنوان یکی از مولفه های اصلی سرمایه روانشناختی می باشد . - Schultz Duane etal ,2005 -
این مفهوم که توسط بندورا وارد پیشینه روانشناسی گردیده، به معنای باور فرد در مورد توانایی مقابله او در موقعیت های خاص است وتعیین کننده این است که آیا رفتاری شروع خواهد شد یا خیر و اگرشروع شد فرد چه مقدار تلاش برای انجام آن خواهد داشت و دررویارویی با مشکل چه مقدار استقامت از خود نشان خواهد داد - . - Bandura ,2004 باورهای خودکارآمدی به عنوان یک متغیر شخصیتی نقش بسزایی در نحوه برخورد افرادبا مسائل زندگی دارند - . - schunk DH ,2008 نتایج 9 فرا تحلیل گسترده به طور مشترک اثبات کرده اند که سطح خودکارآمدی کارکنان سازمان رابطه معناداری باسطح عملکرد و انگیزش آنها دارد بنابراین خودکارآمدی به عنوان یک متغیر شخصیتی، میتواند نقش بسزایی در پیشبرداهداف سازمانی داشته باشد - . - Bandura &locke,2003 عوامل متعددی میتوانند در افزایش خودکارآمدی دخیل باشند، دراین میان عوامل جسمی، روانی و معنوی از جمله متغیرهای مهمی میباشند که مورد بررسی و تأیید قرار گرفته اند - . - Greene etal ,2004
سلامت جسمی، روانی از جمله عواملی است که به ارتقاءخودکارآمدی می انجامد. بندورا میگوید قضاوت افراد در موردتوانمندیهای خود - خودکارآمدی - تابع حالات جسمانی است که آنها نیز به نوبه خود متأثر از حالات عاطفی شخص و به طورکلی کیفیت زندگی در تمام ابعاد آن است. هیجانات منفی مانند ترس،اضطراب، تنش و افسردگی سبب میشود که افراد در انجام وظایف ، تواناییهای خود را دست کم بگیرند که این در واقع مفهوم خودکارآمدی پایین است . - Hughes& Kroehler ,2010 - با توجه به تحقیقات به عمل آمده نقش خودباوری به عنوان یک متغیر مداخله کننده در مدل های کارافرینی پر رنگ است وهمچنین بین اهداف وعملکردها - Hmieleski& - Corbett,2008 وکسانی که اعتقاد قوی به قابلیت های خود دارند می توانند تلاش بیشتری را برای بدست آوردن نتایج مورد نظر خود در فعالیت های کارافرینانه انجام دهند .
خودکارآمدی :
یکی ازعوامل داخلی که به کارافرینان موفق نسبت داده شده است خودکارآمدی است .خودکارآمدی اشاره به اعتقاد درتواناییهای خود برای سازماندهی واجرای دوره های موردنیازعمل برای تولید ورسیدن به اهداف آینده است . - Bandura ,1989 - اصطلاح خود کارآمدی برای اولین بار توسط - - Bandura ,1977 در نظریه های اجتماعی معرفی شد .و درسال - 1988 - در ادبیات رفتار سازمانی با وجود عملکرد مربوط به کار، بهره وری پژوهش دانشگاهی ،انتخاب حرفه وآموزش ودستاورد ها معرفی ومشخص شد . - Gist , 1987 - خودکارآمدی عبارتست از تمایل به اینکه خود را فردی شایسته مواجهه با چالشهای اساسی زندگی بدانیم واز دوجز تشکیل شده است جزء اول کارامدی شخصی است که عباتست از اعتماد داشتن به تواناییهایمان برای اندیشیدن ،یاد گرفتن ،انتخاب کردن واتخاذ تصمیمهای مناسب وجزء دوم عزت نفس است واعتماد به اینکه دستیابی به اهداف ،موفقیت ،دوستی ،احترام ،عشق وانجام موفقیت امیز امور در شان ماست . - Bandura,2001 -
خود کارآمدی به طور گسترده در رشته های اجتماعی ومدیریت مورد بررسی قرار گرفته است اما اخیرا در پژوهش های کارافرینی شکل گرفته است . مفهوم خودکارآمدی می تواند به عنوان یک ساختار امیدوارکننده برای درک خلاقیت و نواوری استفاده شود . - Farmer&Tierney ,2003 - خودکارآمدی نشان دهنده ارزیابی فرد از خود که ایا توانایی انجام کار خاصی را دارد وهمچنین اعتقاد به اینکه می تواند مهارت هایش را به یک نتیجه موفق تبدیل کند - Wilson . - etal ,2007 - بندورا ،1982 ، - 2001معتقد بود که خود کارآمدی برای تاثیر گذاری در محیط مهمترین مکانیزم روانشناختی است وبدون باور ایجاد وتولید اثرهای مطلوب وجلوگیری از اثرات نا مطلوب ،افراد انگیزه کمی برای عمل کردن دارند .یعنی باور به عمل از خود عمل مهمتر است ومعتقد است که خودکارآمدی به میزانی که یک فرد معتقد است که می تواند به طور موثر به اجرا وسازماندهی اقدامات خود برای تولید ورسیدن به اهداف دست یابد ، اشاره دارد.
نقش خودکارآمدی در رفتار:
از آنجایی که رفتار انسان بازتابی از عوامل مختلف است؛ به منظور تحت تاثیر قرار دادن عوامل موثر بررفتار، شناخت این شبکه علیتی، از جمله امور بسیارمهمی است که طی سالیان متمادی، متخصصین علوم رفتاری، در پی آن بوده و هستند. دامنه شبکه مذکورنیز به حدی وسیع است که از انسانی به انسان دیگر و از گروهی به گروه دیگر متفاوت می باشد. بر اساس مطالعات انجام شده، یکی از مشهورترین تئوری ها که در مورد چگونگی پیش بینی و شرح رفتار، کاربرد دارد، تئوری یادگیری - شناخت - اجتماعی بندورا - 1986 - است . این تئوری، یکی ازگسترده ترین تئوری های مورد استفاده در تغییر رفتارمی باشد و فرآیندی شناختی است، که بر نقش اعتمادبه نفس افراد، نسبت به توانایی هایشان، در انجام رفتاری که از آنها خواسته شده، اشاره دارد و یکی از سازه های مهم آن خودکارآمدی است .
افراد دارای خودکارآمدی ضعیف، تکالیف و کارها را دشوارتر می بینند و این باعث افزایش استرس در آنها می شود، در مقابل باورهای خودکارآمدی قوی باعث آرامش و نزدیکی به تکالیف مشکل می شوند باورهای افراد در مورد لیاقت هایشان برمیزان فشار روانی، افسردگی و اضطرابی که در موقعیت های تهدید آمیز تجربه می کنند اثرگذار است. کسانی که انتظار دارند، می توانند این فشارهای بالقوه را تحت کنترل خویش در آورند، الگوی نگران کننده را به ذهن راه نمی دهند، بر عکس، کسانی که به کارآمدی خود برای کنترل بالقوه تهدیدها معتقد نباشند، تهدیدها منجر به فشار روانی، اضطراب و افسردگی در آنان می شود - حسینی ومیر کمالی ، . - 1387
در طول دو دهه گذشته خودکارآمدی به عنوان یک رفتار انگیزشی مهم در پژوهش رفتار انسان نمایان شده است. اینگونه دریافت شده که درجات بالای خودکارآمدی به سطوح افزایش یافته عملکرد در شماری از تکالیف منجر می شود . داشتن دانش، مهارت و دستاوردهای قبلی، پیش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باورهای فرد در مورد توانایی های خود در انجام کارها بر چگونگی عملکرد آینده اوتاثیرگذار است. بین داشتن مهارت های مختلف با توازن ترکیب آنها به روش های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون تفاوت آشکار وجود دارد.افراد کاملا می دانند که باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارت های لازم برای انجام وظایف را دارند اما اغلب در اجرای مناسب مهارت ها موفق نیستند بطور خلاصه خودکارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده شایستگی انسان است .روش شناختی - رفتاری بندورا برای افزایش خودکارآمدی بر چهار اصل کلی استوار است :
:1روبرو کردن افراد با تجربه های پیروزمندانه ، به وسیله ترتیب دادن هدف های دست یافتنی ، موفقیت کارکرد را افزایش می دهد .
2:روبرو کردن افراد با الگوهای مناسبی که در یک زمینه خاص موفق بوده اند ، تجربه های موفق جانشینی را بهبود می بخشند .
3:قانع سازی کلامی ، افراد را به این باور می رساند که توانایی کارکرد پیروزمندانه را دارند .
4:مناسب کردن برانگیختگی جسمانی به وسیله رژیم غذایی مناسب ، کاهش تنیدگی وبرنامه های ورزشی ، توانایی کنار آمدن با مسائل را افزایش می دهد .بندورا - 1977 - خاطر نشان کرد که موفقیت در کارکرد ، باعث بیشترین افزایش در خود کارآمدی می شود .