بخشی از مقاله

چکیده

ایران از لحاظ تاریخی عمدتًا کشوري مهاجرپذیر بوده و با این وصف انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، دو واقعه بزرگ تاریخی در قرن اخیر بودهاند که موجی از مهاجرتها را به خارج از ایران بیشتر با انگیزههاي سیاسی ایجاد کردند. از این دو مهاجرت اصلی، مهاجرتهاي سالهاي پیش و پس از انقلاب اسلامی به دلایل متعدد، بسیار گستردهتر بود. و بنابر اطلاعاتی غیررسمی امروز ظاهراً بیش از یک میلیون ایرانی یا ایرانی تبار در سراسر جهان و عمدتاً در ایالات متحده زندگی میکنند. این مهاجرت نسبت به جمعیت ایران بسیار عظیم بوده و افزون بر این، جمعیت مهاجرتکننده عمدتًا داراي سرمایههاي فرهنگی و اقتصادي بالایی نیز بودهاند، به همین دلیل در طول سه دهه گذشته یک دایاسپوراي - جماعت مهاجران - علمی در دانشگاههاي جهان و از جمله در برخی از دانشگاههاي اروپا و آمریکا شکل گرفته است.

بخشی از این دایاسپورا امروزه در حوزه علوم انسانی و عمدتاً در حوزهي مسائل ایران تدریس و پژوهش میکند و در این راه و در برخی موارد، موقعیت بحران سیاسی بینالمللی و مشکلاتی که در ایجاد رابطه میان ایران و برخی از قدرتهاي بزرگ وجود دارد زمینههایی را براي رشد آن - از لحاظ تأمین بودجههاي مطالعاتی و انتشاراتی و تأسیس کرسیهاي مطالعه خاورمیانه و ایران - فراهم آورده است که این امر تبعاتی نیز داشته است.پرسشهاي اساسی در این مقاله علاوه بر روشن کردن مفهوم »دایاسپوراي علمی« و »بومیسازي علم« و امکان تحقق عملی آن، پرداختن به این مسأله است که اولاً بومی بودن دانشمندان و دانش اجتماعی را باید بر اساس تبارشناختی آن دانشمندان ارزیابی کرد و یا بر اساس تعلق دانشگاهی و ملی آنها به چارچوبهاي نهادینه شده علمی.

ودوم آنکه حضور و تداوم فعالیت این دایاسپورا، در چه موقعیت و شرایطی میتواند به سود بومیسازي علوم اجتماعی در ایران باشد؟ در واقع امروزه ما در وضعیتی هستیم که نه فقط دیدگاه روشنی نسبت به ابعاد دقیق و فعالیتهاي این دایاسپورا نداریم، بلکه رابطهاي مشخص و به خصوص نهادینه شده نیز با آن وجود ندارد و روابط صرفا شکل شخصی دارند و به مناسبات افراد با یکدیگر یا روابط نهادهاي ایرانی با اشخاص دایاسپورا یا برعکس محدود میشوند. با توجه به هدف اساسیاي که باید مد نظر علوم اجتماعی ایران باشد، یعنی انتقال مرکز شناخت جامعه ایرانی به آکادمیهاي خود این کشور، ارزیابی و سنجش موقعیت این دایاسپورا با نگاهی انتقادي و به دور از پیشداوري و با در نظر گرفتن تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادي، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ضروري است.

کلید واژهها: بومیسازي، جهانی شدن، دایاسورا، علوم اجتماعی، فرار مغزها، مهاجرت.

مقدمه

در آغاز دو پرسمان اساس این بحث قرار میگیرد: نخست آنکه آیا میتوان از علم به مثابه پدیدهاي خنثی و غیرجانبدارانه و انتزاعی صحبت کرد که بتواند بیطرفی خود را نسبت به کنشگران و گروههاي اجتماعی و از آن بالاتر، نهادهاي اجتماعی حفظ کرده وبر اساس این اصل به پیش رود؟ - Fardon, ;٢٠٠٥ Wacquant, ;١٩٨٨ Bourdieu,١٩٨٥ - به عبارت دیگر میتوان در پاسخ به سؤال بسیار کهنه رابطه حوزه علم و قدرت - ١٩٦٥ - Wenber, در روند کنونی جهانی شدن و توسعه اقتصادي پاسخی به سود حوزه علمی و تبعیت سیاست و اقتصاد - در معنایی تجارتگرایانه آن - از علم داد؟ و دوم اینکه چه رابطهاي از لحاظ مشروعیت علمی و اخلاقی میان سطح محلی که باید آن را عمدتاً در سطح دولتهاي ملی ببینیم، و سطح جهانی، که آن هم در تنها در ترکیبهاي کمابیش نهادینه شده از دولتهاي ملی قابل تعریف است، میتوان قائل شد

علم بومی، علم جهانی : امکان یا امتناع؟
و آیا اصولاً این تقسیمبندي را میتوان به رسمیت شمرد؟

- ١٩٩٦ به نظر میرسد در پاسخ به این دو پرسش و ارائه رویکردي غیرجانبدارانه اما کاملاً انتقادي نسبت به آنها بتوان به پرسمان اصلی این مقاله یعنی بومیسازي دانش و بحث اصلی ما در این رابطه یعنی نقش بالقوه و بالفعل دایاسپوراي علمی ایرانی در این امر رسید.باوجود آنکه از حضور دایاسپوراي ایرانیان در کشورهاي اروپایی و آمریکایی لااقل بیش از سه دهه میگذرد و از همه سو از این حضور اغلب استفادهاي در اشکال کلیشهاي و نمادین میشود - Iranian studies Group-MIT - ، هنوز در این خصوص مطالعهاي جدي صورت نگرفته است. جستجو براي یافتن منابع بیش از آنکه ما را به سوي ایرانیان خارج یا داخل کشور که براي هر دو گروه قاعدتاً موضوع مهاجرت نخبگان و روابط میان جمعیت بزرگ دایاسپورایی با سرزمین مادري، باید اهمیت زیادي داشته باشد - هر چند مطالعات معدودي در این زمینه یافتیم مثل: - محمدي الموتی،1383؛ دفتر مطالعات و برنامهریزي فرهنگی اجتماعی وزارت علوم، 1379؛ قانعیراد،1383

در ایران و مجموعه گزارشهاي گروه مطالعات ایرانی موسسه فناوري ماساچوست ام.آي .تی - ما را به سوي نهادهاي بینالمللی مطالعه بر مهاجرت از جمله سازمان بینالمللی مهاجرت - ٢٠٠٧- - IOM و حتی مطالعات سرشماري ملی در کشورهاي اصلی مقصد به خصوص ایالات متحده و سرشماريهاي جمعیتی آن هدایتکرد - ٢٠٠٤ , . - US Censusگفتمان ملیگرایی که به صورتی متأخر در قالب پساانقلابی آن در ایران - عمدتاً از سالهاي پس از جنگ ایران و عراق ولی به صورتی پیوسته از آغاز دهه 1990 تا امروز - و در خارج از ایران - از سالهاي پس از انقلاب تا امروز - وجود داشته و دارد، به شکلی اغلب مبالغهآمیز بر اهمیت نخبگان به طور عام و نخبگان علمی و اقتصادي به طور خاص بر سرنوشت کشور تاکید میکند که باید دربارة آن تأمل کرد. بدین ترتیب ما با استدلالهاي زیادي مواجه میشویم که به صورت گرایشهایی تأثیرگذار بر سطوح محلی و جهانی در رابطه با موقعیت کنونی علم در کشور ما عمل میکنند و در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید