بخشی از مقاله
چکیده: سایت مورد نظر در قسمت شمالی شهر بابل،در محله امیر کبیر شرقی،خیابان گل قرار دارد.این سایت به دلیل فقدان دبیرستان دخترانه در منطقه مذکور انتخاب شده است. ایده کلی برای مجموعه ایجاد طرحی بود که با وجود حد و مرزهای مشخص همانند خشتی از پایه های یک بنا آنچنان با محله آمیخته گردد که گویی جزیی از آن بوده و هست. بر این مبنا ایجاد ورودی های متعدد لازم به نظر می رسد اما در مدرسه امر کنترل بسیار ضروری و حائز اهمیت است.
بدین ترتیب ایجاد بخش هایی که قابلیت تفکیک در زمان های خاص داشته باشد، در دستور کار قرار گرفت.هدف از این بررسی روبه رو کردن دانش آموزان با اجتماع به صورت کنترل شده و اینکه رسالت مدرسه برای تمام اهالی محل است نه فق دانش آموزان و همچنین آموزش به وسیله ی فضا سازی و جو حاصل از آن برای ایجاد تمرکز - آموزش تجربی - و تبدیل فضاهای خشک و بی روح و ناهمخوان با فرهنگ جامعه ها به فضاهایی که با وجود استفاده از ابزار کمک آموزشی پیشرفته ی روز دنیا، فرهنگ و اصالت ملی و مذهبی ما را به طور ناخود آگاه در ذهن دانش آموزان القا کند. - آموزش فرهنگی -
مقدمه:
هدف از آموزش
ویلیام گادوین،منظور حقیقی آموزش را پدید آوردن خوشبختی معرفی کرده است.دکتر س.ا.م. جود در کتاب درباره آموزش،سه هدف برای آموزش فهرست می کند.
-1 قادر ساختن فرد به تأمین زندگیش.
-2 آماده ساختن برای ایفاء نقشی که به عنوان شهروند یک جامعه مردم سالار بر عهده دارد.
-3 قادر ساختن او به تکامل بخشیدن همه نیروها و استعدادهای ذاتی اش تا از زندگی به خوبی بهره مند شود.
وظایف مدرسه در مقابل فرهنگ
تعلیم و تربیت با توجه به فرهنگ جامعه یعنی انتقال میراث فرهنگی،ارزش سنجی آن و توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی است.روی این زمینه مدرسه در مقابل فرهنگ سه وظیفه عمده به عهده دارد.
فهم میراث فرهنگی
یکی از وظایف مدرسه انتقال میراث فرهنگی به شاگردان است.مدرسه نه تنها در این مورد نقش انتقال دهنده را به عهده دارد بلکه تفسیر و ترجه فرهنگ جامعه نیز به عهده مدرسه می باشد.مربیان باید به شاگردان در فهم فرهنگ جامعه کمک نمایند و ایشان را راهنمایی کنند تا رفتار،احساس،عقاید و افکار و ایده الهایی را که مورد قبول جامعه هستند در خود رشد دهند. ایجاد حس قدردانی در شاگردان نسبت به میراث فرهنگی،نیز از مهمترین وظایف مدرسه می باشد.
معمولا تغییرات زندگی اجتماعی و تأثیر آن در کلیه شئون زندگی،طبقه جوان و شاگردان مدارس را از میراث فرهنگی دور می سازد و همین امر تضادی بین افکار و نظریات و عقاید جوانها و سالمندان بوجود می آورد.اختلاف افکار و عقاید تا اندازه ای وحدت جامعه را متزلزل می سازد و ادامه حیات اجتماعی مردمی جامعه مشکل می شود. در اینجاست که مدرسه برای جلوگیری از تضاد فکری و عقیدتی و حفظ وحدت جامعه و ادامه زندگی اجتماعی باید به شاگردان کمک کند تا ارزشهای فرهنگی و اجتماعی را بهتر درک نمایند و قدر و اهمیت آنها را بدانند.
در این زمینه فیلسوف عالیقدر آمریکایی جان دیویی می گوید: جامعه مانند حیات بیولوژیکی از طریق انتقال حفظ می شود و این انتقال به وسیله ارتباط عادات،طرز کار،فکر کردن و احساس از طرف افراد مسن تر به افراد جوان تر صورت می گیرد.بدون انتقال ایده آلها، امیدها،انتظارات،میزانها و عقاید از طرف عده ای که به واسطه طول سن در مقابل زندگی جمعی حالت ضعف و عدم توجه دارند به آنهایی که وارد این مرحله زندگی اجتماعی می شوند حایت جمعی نمی تواند باقی بماند. بعضی از مربیان، وظیفه مدرسه را در انتقال میراث فرهنگی به عنوان نقش محافظه کارانه این موسسه تربیتی تلقی کرده اند و ایفای این نقش را در جهت ایجاد زمینه مشترک فرهنگی در جامعه ضروری می دانند. ولی چنانچه خواهیم دید وظیفه مدرسه تنها انتقال میراث فرهنگی و کمک به شاگردان در درک و فهم آن میراث نیست.
ارزش سنجی میراث فرهنگی
وظیفه دوم مدرسه در مقابل فرهنگ جامعه،امتحان و ارزش سنجی میراث فرهنگی است.بدون تردید آنچه که گذشتگان برای ما باقیمانده است باید به وسیله میزان و محک علمی در معرض آزمایش و ارزش سنجی قرار گیرد روی این زمینه مدرسه باید مهارتها و استعداد های لازم را برای ارزش سنجی میراث فرهنگی، افکار و عقاید، آداب و رسوم، ایده الها و آرزوها، میزانها و سنن اخلاقی و موسسات اجتماعی در شاگردان رشد دهد.به طور مسلم تمام آنچه از گذشته به ما رسیده است برای زندگی امروز و حتی آینده ما مفید نیست. شرای زندگی ما با گذشته فرق دارد.
روی این زمینه آداب و رسوم و سنن و افکار و عقاید گذشته قابل تجدیدنظر و آزمایش هستند. در اینجاست که شاگرد باید قوه قضاوت صحیح را در خود رشد دهد و امور را به طور علمی مورد انتقال قرار دهد،یعنی جنبه های خوب و بد آنها را با میزان علمی مشخص سازد.ضمن ایفای این وظیفه،مدرسه باید به شاگردان کمک کند تا امور اجتماعی،افکار و عقاید،آداب و سنن و مبانی اخلاقی را تحلیل نمایند، علل پیدایش آنها را درک کنند،شرایطی را که در پیدایش این گونه امور موثر بوده اند بررسی نمایند و آنگاه آن شرای را با وضع حاضر مقایسه کنند.آنچه قابل اجرا و مفید است حفظ نمایند و آنچه مفید نیست کنار بگذارند.
چه بسیار افکار و عقاید، آداب و رسوم،عادات و سنن و میزانهای اجتماعی و اخلاقی که در گذشته مورد قبول واقع شده اند، ولی ارزش آنها در زمان حاضر قابل تردید است. بنابراین شاگرد حق دارد که علل و فلسفه بعضی از امور اجتماعی را سوال کند و خود را دست بسته تسلیم این گونه امور نسازد. بدین وسیله می توان شاگردان را آماده ساخت تا نقش موثری در تغییرات اجتماعی داشته باشند و تا حدی این تغییرات را هدایت نمایند.
تذکر یک نکته در اینجا ضروری است و آن اینکه، منظور از ارزش سنجی و امتحان میرا ث فرهنگی نه آن است که بدون توجه به ارزش و اهمیت این میراث و به تصور رها ساختن خود از قید آداب و رسوم گذشته به آنچه از گذشتگان به ما رسیده است پشت پا زنیم و خود را اسیر تمایلات آنی خویش قرار دهیم،بلکه همانطور که گفته شد ملاک ومیزان ارزش سنجی و آزمایش میراث فرهنگی همان روش علمی است و با اجرای این روش ما می توانیم آنچه از گذشته به درد ما می خورد حفظ کنیم و آنچه برای زندگی امروز ما بی فایده به نظر می رسد ترک نماییم. با توجه به اینکه کلیه موسسات اجتماعی،آداب و رسوم،افکار و عقاید،نظام حکومت،وضع اقتصادی و موسسات تربیتی همه در معرض تغییر هستند بنابراین افراد هر جامعه باید دائما امور اجتماعی را در معرض آزمایش قرار دهند و افکار و عقاید و آداب صحیح را حفظ کنند و در توسعه آنها نیز اقدام نمایند.
توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی
مهم ترین وظیفه تعلیم و تربیت یا مربی،کمک به نسل جوان یا شاگردان در پیشرفت و توسعه میراث فرهنگی است. بنابراین وظیفه مدرسه این نیست که تنها میراث فرهنگی را به شاگردان انتقال دهد یا آنها را در ارزش سنجی این میراث کمک نماید بلکه کار مهم تعلیم و تربیت توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی است. در اجتماعاتی که وظیفه مدرسه انتقال میراث فرهنگی است یک حالت رکود و توقف مشاهده می شود و حتی کار به جایی می رسد که این میراث ارزش خود را برای مردم اجتماع از دست می دهد و جامعه به قهقرا سوق داده می شود. همین طور نباید فق به ارزش سنجی میراث فرهنگی پرداخت زیرا در این صورت یک حالت هرج و مرج و بی ثباتی در جامعه بوجود می آید، افکار و عقاید گذشته اهمیت خود را از دست می دهند و چیز تازه ای جای آنها را نمی گیرد.
روی این زمینه باید در توسعه و پیشرفت میراث اجتماعی کوشش نمود و نسل جوان را یاری کرد تا متناسب با مقتضیات زندگی زمان حاضر، افکار و نظریات تازه خلق کند و جامعه را بسوی ترقی و تعالی سوق دهد.زندگی در هر دوره مستلزم ایجاد و اختراع راههای تازه است. در هر عصری برای ادامه حیات اجتماعی،افکار و نظریات جدید،اسباب تازه،عادات معین و طرق زندگی خاص و لازم و ضروری است. بشر در هر مرحله از زندگی مجبور است در افکار و عقاید،آداب و رسوم،میزانها و سنن ملی و اجتماعی خود تجدید نظر کند و در تشکل مجدد این گونه امور اقدام نماید تا بتواند موجبات پیشرفت خود را فراهم کند.
آموزش و پرورش:
تاریخچه آموزش و پرورش در ایران پرداختن به پیشینه معماری مدارس در ایران: تعلیم و تربیت سنتی:
تعلیم و تربیت سنتی در سه شکل مکتب خانه ها، حوزه های علمیه و تدریس خصوصی در منازل وجود داشت. مکتب خانه ها بیشتر به آموزش احکام مذهبی، خواندن قرآن و صرف و نحو عربی می پرداختند. ادبیات قدیم همچون غزلیات حافظ، گلستان سعدی،مثنوی مولوی و... نیز از زمره کتب درسی آنها به شمار می رفت. این مدارس، با روشهای یکسان آموزشی و زیر نظارت دولت فعالت نمی کردند. مکان مشخصی برای مدرسه وجود نداشت و این مدارس در منازل معلمان،مساجد،دکه های بازار یا سرگذرها تشکیل می شد. مکتب دارها عمدتا معلمانی بودند که خود از معلومات کافی برخوردار نبودند و حتی قادر نبودند معلومات محدود خود را به روش درست به دانش آموزان منتقل کنند. در این مدارس دانش آموزان تنبیه بدنی می شدند و مواد آموزشی برای آن سنگین و خارج از فهم بود و علاقه به آموختن را در بین آنها به وجود نمی آورد.
سیستم آموزشی سنتی:
سیستم آموزش سنتی در ایران مبتنی بر نوعی همایش یکسان میان مدرس و دانش آموز است به نام »حلقه.« در این روش معلم در نقطه آغازین حلقه،معمولا در جناح بالای اتاق با تکیه بر دیوار و یا ستون می نشسته و دانش آموزان، در دو سوی او، فرمی دایره شکل را تشکیل می داده اند. گفته می شود که معمولا حلقه ها نظم خاصی داشته اند، اما پیوستن دانش آموز تازه بدون آنکه اختلالی را ایجاد کند،با گسترش فیزیکی حلقه امکان پذیر بوده است. به عنوان تک روش آموزشی مرسوم، تشکیل حلقه در قرن سوم ه.ق متداول شد. این هاد با آهنگی طبیعی به آرامی رشد می کرد، و احتمالا با تغییری عمده در سبک تدریس متداول گردید.
در نخستین قرون اسلام،اخبار و اطلاعات با حکم صریح منتقل می گردید.از قرن جهارم ه.ق و شاید قبل از آن،این مطلب از طریق توضیح و تفسیر - یا همان تدریس - تکمیل شد و به نوبه خود از طریق بحث و گفتگو - مناظره - سینه به سینه گشت، که مسجد مشخصا مکان مطلوبی برای این امر نیست. حتی برای دانش آموزان فقیر هم راه حل مناسب، این نبود که در همان مسجدی بخوابند که در آن درس گرفته اند. نخست، مدرسه صرفا اتاقی در خانه خود معلم بود،و هدف آن مسلما، فق فراهم کردن محیطی بود که در آن به دانش آموزان درس بدهند، نه که منزل هم در اختیارشان بگذارند.