بخشی از مقاله

چکیده :

انسان همواه به دنبال معنای زندگی خویش بوده است.دغدغهی معنا یا دغدغه دستیابی به یک زندگی معنادار، یکی از اساسی ترین دغدغه های وجودی آدمی است که از اعماق وجود او برمیخیزد.انسان از آن جهت که موجودی متفکر و پرسشگر است از چرایی هستی خود سؤال میکند. نگاه دینی به معنای زندگیمعمولاً این پرسش را با مبنای غایت انگارانه و بر محور خدا مطرح میکند.در این نحوه نگاه غایت نهایی انسان که در واقع رسیدن به حیاتی طیبه است با غایت خداوند هماهنگ است تا انسان به معنای زندگی دست یابد.معنای هر چیزی حکایتگر یک لایه ظاهری و لایه ای باطنی برای آن است؛ به عبارت دیگر معنا چیزی است که در باطن یک بیان یا عمل نهفته است و باید کشف گردد و معنا به نوعی با نظام اعتقادی و اهداف یک عمل خاص رابطه دارد.

از آنجا که دین اسلام چشم اندازی جامع از هستی ارائه میکند نشان میدهد که رابطه ظاهر جهان با باطن آن رابطه معناداری است به گونه ای که جهان آشکار جلوه ای از معنایی است که در باطن جهان مخفی شده است، و بین پذیرش و باور به وجود خداوند با معنادارشدن زندگی پیوند پایدار و آشکاری وجود دارد و نزدیک ترین زندگی که سرشار از معنویت است آن حیات طیبه ای است که اخلاق الهی درآن جاری است . این مطالعه که به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است سعی دارد به معرفی مؤلفه ها و لوازم حیات معنوی بپردازد و چگونگی دست یافتن انسان به معنا و هدف زندگی را نشان دهد و به او کمک کند تا بعد معنوی حیات خویش را درک کند و همزمان به آرامش دست یابد و به واسطه معنادار شدن حیاتش زندگی او از پوچی و سرگردانی بیرون آید .

واژگان کلیدی : معنای زندگی، حیات طیبه، خدامحوری،معنا

مقدمه

معنای زندگی

انسان همواه به دنبال معنای زندگی خویش بوده است.دغدغهی معنا یا دغدغه دستیابی به یک زندگی معنادار، یکی از اساسی ترین دغدغه های وجودی آدمی است که از اعماق وجود او برمیخیزد.انسان از آن جهت که موجودی متفکر و پرسشگر است از چرایی هستی خود سؤال میکند. نگاه دینی به معنای زندگی معمولاً این پرسش را با مبنای غایت انگارانه و بر محور خدا مطرح میکند.در این نحوه نگاه غایت نهایی انسان که در واقع رسیدن به حیاتی طیبه است با غایت خداوند هماهنگ است تا انسان به معنای زندگی دست یابد. معنای هر چیزی حکایتگر یک لایه ظاهری و لایه ای باطنی برای آن است؛ به عبارت دیگر معنا چیزی است که در باطن یک بیان یا عمل نهفته است و باید کشف گردد و معنا به نوعی با نظام اعتقادی و اهداف یک عمل خاص رابطه دارد.

از آنجا که دین اسلام چشم اندازی جامع از هستی ارائه میکند نشان میدهد که رابطه ظاهر جهان با باطن آن رابطه معناداری است به گونه ای که جهان آشکار جلوه ای از معنایی است که در باطن جهان مخفی شده است، و بین پذیرش و باور به وجود خداوند با معنادارشدن زندگی پیوند پایدار و آشکاری وجود دارد و نزدیک ترین زندگی که سرشار از معنویت است آن حیات طیبه ای است که اخلاق الهی درآن جاری است . این مطالعه که به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است سعی دارد به معرفی مؤلفه ها و لوازم حیات معنوی بپردازد و چگونگی دست یافتن انسان به معنا و هدف زندگی را نشان دهد و به او کمک کند تا بعد معنوی حیات خویش را درک کند و همزمان به آرامش دست یابد و به واسطه معنادار شدن حیاتش زندگی او از پوچی و سرگردانی بیرون آید .

دین اسلام چشم اندازی جامع از هستی ارائه میکند و نشان میدهد رابطه ظاهر جهان با باطن آن رابطه معناداری است به گونه ای که جهان آشکار جلوه ای از معنایی است که در باطن جهان مخفی شده است، و شاید به همین اعتبار موجودات جهان درتعبیرات قرآنی »آیه« و »نشانه« نامیده شده اند.علامه طباطبایی اساس سیر باطنی و حیات معنوی را پذیرش اصالت عالم میداند؛ عالمی که شامل کمالات باطنی و مقامات معنوی به عنوان »واقعیت های حقیقی بیرون از واقعیت طبیعت و جهان ماده است« - علامه طباطبایی،1354ش ص. - 51 ریشه توجه به معنویت یک گمشده انسانی در جهان خلقت است که زمان و مکان نمیشناسد.واژه معنویت و مشتقات آن گرچه در منابع اصیل اسلامی به کار نرفته است، ولی در ادبیات مسلمانان، هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی رواج یافته است.آنگونه که کاربرد این واژه نشان داده است، این واژه با »معنا« در ارتباط است،کما اینکه ریشه لغوی معنویت همین امر را تأیید میکند.معنا حکایتگر یک لایه ظاهری و یک لایه باطنی برای هرچیز وهر موقعیتی است؛ به عبارت دیگر معنا چیزی است که در باطن یک بیان یا عمل نهفته است و باید کشف گردد و معنا به نوعی با نظام اعتقادی و اهداف یک عمل خاص رابطه دارد.

رابطه معنا و هدف در زندگی

چه بسا انسان هدفدار باشد امااصلاً به هدف زندگی توجه نکند لذا اینکه گفته میشود زندگی انسان هدفدار است با اینکه انسان در زندگی هدفدار است فرق میکند هم چنان که معنای زندگی غیر از هدف زندگی است هرزندگی هدفداری لزوماً معنادار هست اما چنین نیست که هر زندگی معناداری را هدفدار بنامیم زیرا چه بسا زندگی با اموری مانند: شهوت و ثروت وهنر و....از نوعی معنا برخوردار باشد اماچنین زندگی را لزوماً نمیتوان هدفدار دانست البته زندگی معنادار با هدف در ارتباط است و هر چه زندگی با هدف همسوتر باشد معنی دار تر است آن بخش از زندگی که با هدف همخوانی ندارد و در راستای هدف نیست بی معناست از این رو برخی گفته اند معنای زندگی یا زندگی معنادار یعنی زندگی هدفدار و برخی گفته اند زندگی معنادار یعنی زندگی در راستای هدف و زندگی بی معنا یعنی آن زندگی که هدف واقعی را تشخیص نداده یا زندگی هم سو با هدف واقعی نیست.

تعریف زندگی

مجموعه ای است از افکار و افعال ارادی و رویدادها و خاطرات - ملایمات، ناملایمات، سلامت، بیماری، صلح، جنگ و.... - وضع و حالات - غم و شادی - و اوصاف و خاصه ها - شجاعت، ترس،عشق و نفرت - و روابط و مناسبات اجتماعی- خانوادگی و امساک ها و خودداری ها و پیش بینی ها و طرح ها و فرض ها و پیش فرض ها. لذا زندگی معنادار یعنی آن زندگی که کل زندگی یا بخش قابل توجهی از آن در راستای هدف است. - عسگری، - 101/2برای اینکه در زندگی معنا جریان پیدا کند انسان باید .1 به یک خودشناسی اصیل دست یابد. .2خود را به فعلیت برساند. .3 از زمان به بهترین شکل ممکن بهره گیرد زیرا تا انسان از هویت خود یک تعریف مناسب نداشته باشد خود را به عنوان یک فرد به رسمیت نمیشناسد.

بدون این تصور نمیتواند زندگی معنادار باشد و بدون زندگی معنادار قادر به زندگی مفید نخواهد بود و با فلسفه های طبیعت گرایانه رایج در عصر علوم و فن آوری، نمیتوان به یک زندگی پویا و معنادار رسید و نیاز به یک بینش متافیزیکی و دینی است. - آدامز، . - 10/2 یک بینش دینی جامع و متوازن و متعادل که به نیازهای جسمی و عاطفی و ذهنی و روانی و معنوی و روحانسان نگاهی متعادل و جامع دارد.از این رو در اینجا به بررسی معنا و مبنای زندگی از منظر دین قرآن و روایات ائمه پرداخته میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید