بخشی از مقاله
چکیده
شعر فارسی پس از سده ی سوم هجری قمری، به دلیل تطوّرات اجتماعی ،سیاسی،مذهبی و فرهنگی در ساختار حکومت و جامعه ، از نظر سبک ،قالب و زبان دستخوش دگرگونی های چشمگیر شد.ایجاد سبک ها و فرم - قالب - های متنوع -اگرچه گاه تزئینی و تفنّنی -بی شک در راستای ایجاد تحوّل در شعر و تلاش برای دیگرگونگی بوده است.با همه ی تلاش شاعران سنّت گرا در نو آوری ،متأسفانه شعر کلاسیک در چند دهه ی اخیر ،هیچ گاه به طور جدّی دچار تحوّل نشد.در دهه ی هفتاد شمسی ،تعدادی از شاعران جوان ،موجی را آغاز کردندکه بنیان های نحوی ، ساختاری و عروضی شعر کلاسیک را به چالش کشید.
این موج که در فضای مه آلود شعر دهه ی هفتاد و هرج و مرج تئوری های پر طمطراق به عاریت گرفته شده از مکاتب ادبی اروپا و قرائت های متکثّر از نظریه ی پست مدرنیسم در محافل ادبی ایران شکل گرفت،با دیدگاهی مترقّی و گاه افراطی ، سرایش شعرهایی را تجربه کرد که بسیاری از مرزهای قراردادی شعر کلاسیک را در هم نوردیداین. جُستار با دقّت در تجربه های پرا کنده ی ارائه شده در دو دهه ی اخیر و از ورای عناوینی چون »غزل امروز«،»غزل سپید«،»غزل پست مدرن«،»غزل فرانو«،»غزل فرم«و...به شناسایی و برشماری مؤلفه های غزل مدرن که برآیند همه ی بردار های تئوری و تجربی عناوین فوق است ، خواهد پرداخت.
واژه های کلیدی: غزل مدرن ، شالوده شکنی،آشنایی زدایی،روایت،دهه ی هفتاد
مقدمه
در مطالعه ی سیر تطّور شعر فارسی شاید بتوان دوران مشروطه را نقطه ی عطف دگر دیسی شعر سنتی دانست . انقلاب مشروطیت و به تبع آن جنگ ها و خونریزی های داخلی و سرانجام شروع جنگ جهانی اول همراه با آغاز سلطنت آخرین شاه قاجار ، بستر تازه ای را فراهم نمود که شعرا توانستند ، حرکت نوینی را در عرصه ی ادبیات تجربه کنند. این انقلاب که یک حرکت روشنفکرانه بود ، توانست ، به اقتضای شرایط زمانی ، بسیاری از واژه هایی را که تا آن زمان در ادبیات فارسی سابقه نداشتند به حوزه ی شعر و نثر وارد و ظرفیت های جدیدی را برای سرایش متفاوت در شعر کلاسیک ، ایجاد کند . زبان شعر مشروطه چه از لحاظ گستره ی واژگان و چه از نظر نحو، به زبان روزمره نزدیک است . گستردگی دایره ی واژگان در این دوره تا آن اندازه زیاد شد که حتی کلمات اروپایی نیز وارد شعر گردید . هرچند استفاده از این کلمات در مواردی بدون ضرورت و خلاقیّت هنری صورت گرفته است .
در این دوره تحوّل در شعر آنقدر مورد توجه قرار گرفت که برخی ازشعرا با دخالت در کمیّت مصاریع و تغییر کیفیّت مکانی قوافی ، قالب های جدیدی رامعرفی کردند . سرانجام درجریان مبارزات انقلابی مردم ایران و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، اگر چه تحوّل خاصی از لحاظ ساختار و زبان در شعرکلاسیک رخنمون نگردید اما شعر کلاسیک همچنان از پشتوانه ی سترگی چون محمد حسین شهریار ، سیمین بهبهانی ، حسین منزوی ، محمدعلی بهمنی و ...برخوردار بود و همراه با جنگ و دفاع مقدس و شرایط فرهنگی- سیاسی دهه ی اول انقلاب، نسل تازه تری به شعر معاصر معرفی شدند که با ایدئولوژیکی متفاوت با گذشته و متناسب با دوره خویش ، حرکت در شعر را بر اساس معاییر و اسلوب های فرمی و ساختاری پیشین ادامه دادند .با همه تلاش شاعران سنت گرا در نوآوری ، متأسفانه شعر کلاسیک در طی چند دهه اخیر هیچ گاه به طور جدیدچار تحوّل نشد .
هرچند گاه شاعر پر آوازه ای چون سیمین بهبهانی با استفاده ی گسترده از اوزانی در بحور غیر متداول شعر فارسی و غزلسرای توانمندی چون منزوی با استفاده از ظرافت های خاص کلامی و بهمنی با صمیمیّت کم نظیر در گفتار وپرداخت ساده و ماهرانه ی واژه ها آثار ممتاز و قابل تأملی را به ادبیات معاصر معرفی نمودند ؛اما حرکت همچنان در کادر معین و مسیر غیر قابل گریز و با همان معیارها و قواعد سنتی و گریز ناپذیر بوطیقا ادامه یافت . در دهه ی هفتاد - شمسی - تعدادی از شاعران جوان ، موجی را آغاز کردند که بنیان های نحوی ، ساختاری و عروضی شعر کلاسیک را به چالش خواند . این موج که در فضای مه آلود شعر دهه ی هفتاد و هرج و مرج تئوری ها ی متفاوت و پر زرق و برق در عرصه های مختلف شعر و تشدید بحث های پسامدرنیسم در شعر ایران ، شکل گرفت ، با دیدگاهی مدرن و مترقّی ، سرودن شعرهایی را تجربه کرد ، که بسیاری از مرزهای قراردادی شعر کلاسیک را در هم نوردید . از این رو از آن می توان به عنوان موج مدرن شعر کلاسیک یاد کرد .پیدایش موج مدرن و تلاش شاعران پیشروی آن برای سرایشی متفاوت ، ضرورت ایجاد یک تقسیم بندی کلی در شعر کلاسیک را یاد آوری می کند . بر اساس این تقسیم بندی ، شعر کلاسیک را از لحاظ ساختار و محتوا به سه شاخه می توان تقسیم کرد :
1. شاخه ی کلاسیک : شعر کلاسیک در این شاخه به لحاظ ساختاری دارای ساختار افقی یا خطی - linear - structureو به لحاظ کاربرد مفردات و ترکیبات بر واژگانی تاکید دارد که دارای پتانسیل شعری هستند . استفاده از شیوه ی بیان توصیفی ، کارکرد تمثیلی ، عرفان گرایی و علاقه بر شور و سودا در شعر ، تأکید بر بازی های زبانی وفظیل ، گره افکنی های تفنّنی در شعر و تخیّل گرایی از ویژگی های زیبایی شناسیک و معنا شناسیک شاخه ی کلاسیک است .خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم چون سایه ی مرغان هوا در سفر خاک آزار به موری نرساندیم و گذشتیم گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود