بخشی از مقاله

چکیده:
دیپلماسی فرهنگی امروزه به عنوان یک اصل اساسی و تاثیرگذار در عرصه روابط بین الملل مورد پذیرش قرار گرفته و سیاستمداران جهان، راه برون رفت از مشکلات بشری را حاکمیت فرهنگ در مناسبات بین المللی می دانند. از همین رو است که همزمان با تلاش های گسترده سیاسی، حرکت های فزاینده ای برای تحقق حاکمیت و همکاری های فرهنگی در گوشه و کنار جهان صورت می گیرد. دیپلماسی فرهنگی به کشورها این امکان را می دهد که فرهنگ، جامعه و مردمش را به دیگران معرفی کند و همچنین از طریق فزونی بخشیدن به ارتباطات خصوصی بین مردم کشورهای گوناگون، کشورها را قادر می سازد که ایده آل های سیاسی و سیاست های شان را در انظار افکار عمومی بسیار جذاب سازند.

عاری بودن دیپلماسی فرهنگی از لحنی خصمانه و آمرانه در کنار جذابیت بیشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتیجه، هدف قراردادن ذهن و روح مخاطبان خود از دیگر مزایای آن است. با رجوع به منظومه فکری - اندیشه ای و نیز سیره عملی مقام معظم رهبری مشاهده می شود که تاکیدات و اولویت معظم له در سه زمینه یعنی مرجع، ماهیت و مخاطب دیپلماسی چه در وجه ایجابی آن به معنای اقداماتی که باید از جانب نهادهای مردمی و دولتی داخلی انجام شود و چه در وجه سلبی آن یعنی مقاومت در مقابل اقدامات مخربی که از جانب دشمن صورت می پذیرد بر عناصر قدرت نرم می باشد که مبنای عمل در دیپلماسی فرهنگی است.

چنانکه اوج تجلی باور مقام معظم رهبری بر اهمیت دیپلماسی فرهنگی در نامه ایشان به جوانان غربی در سال های 1393 و 1394پس از حوادث تروریستی در اروپا و پر رنگ تر شدن پروژه اسلام هراسی از جانب قدرت های غربی نیز بوده است. بنابراین سؤال اصلی پژوهش حاضر که با بهره گیری از روش توصیفی - تحلیلی به رشته تحریر در آمده است عبارت از این است که »این نامه ها چگونه در مسیر و فرایند دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد؟ و دیگر اینکه چرا این نامه ها نوشته شد، مخاطبان آن چه کسانی بودند و چه اهدافی را دنبال می نمود و چگونه منجر به تقویت دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران شد؟« کلیدواژهها: فرهنگ، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی عمومی، سیاست خارجی، جوانان غربی

.1 بیان مساله
اساس دیپلماسی چه سنتی و چه عمومی - نوین - مبتنی بر قدرت است. البته در دیپلماسی سنتی قدرت سخت افزاری - نظامی و اقتصادی - و در دیپلماسی عمومی قدرت نرم افزاری وجه غالب را داراست. دیپلماسی هر چند یکی از ابعاد مهم قدرت یک کشور در عرصه سیاست خارجی می باشد اما ذاتا محتوایی ندارد و بیشتر ابزار بهره مندی از قدرت تلقی می شود. از این رو دیپلماسی فرهنگی به معنی هنر چینش و بهره مندی از عناصر قدرت نرم کشور به وسیله بازیگران دولتی و غیر دولتی به منظور تاثیر گذاری و اقناع مخاطبین دولتی و غیر دولتی خارجی می باشد.استفاده از فرهنگ و به خدمت گرفتن ابزارهای فرهنگی در دیپلماسی در مقایسه با ابزارها و اهرم های رایج دیگر در روابط بین الملل دارای مزایایی است که مهم ترین آن ها عبارت اند از مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشورهای مقصد، عاری بودن دیپلماسی فرهنگی از لحنی خصمانه در کنار جذابیت، حضور جدی تر بازیگران غیررسمی، نهادهای مدنی و اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی.

دیپلماسی فرهنگی بیشتر به دنبال کشف، تعریف و ترویج ارزش ها و منافع مشترک و جهانشمول و سپس، تأمین منافع ملی در چارچوب این ارزش ها و منافع مشترک است. دیپلماسی فرهنگی می تواند خلاقانه تر، انعطاف پذیرتر و حتی فرصت طلبانه تر از دیپلماسی کلاسیک و سنتی در بسیاری از حوزه ها طراحی و اجرا شود. دیپلماسی فرهنگی با سهولت بیشتری در همه لایه های جامعه رسوخ می کند و بر نگرش جامعه هدف نسبت به کشوری که دیپلماسی فرهنگی را به کار می گیرد تاثیر سازنده داشته باشد. بنابراین در این صورت قدرت آفرین نیز خواهد بود. نوشتار حاضر ضمن معناسازی دیپلماسی فرهنگی در منظومه فکری و اندیشه ای مقام معظم رهبری، در صدد است تا با بررسی نامه های معظم له به جوانان غربی، چرایی و اهمیت این مهم را در هزاره سوم واکاوی نماید.

.2 ادبیات نظری

.1-2 دیپلماسی فرهنگی دیپلماسی فرهنگی در کنار دیپلماسی رسانه ای جزئی از دیپلماسی عمومی است که در کنار سایر مفاهیم همپوشان به ویژه دیپلماسی عمومی، روابط فرهنگی بین المللی و تبلیغات به کار رفته و با اینکه زیر مجموعه دیپلماسی عمومی محسوب میشود، مترادف با آن نیست - . - Mark,2009:11 به طور کلی دیپلماسی عمومی شامل اجرای برنامه های آموزشی، فرهنگی و ارتباطی به وسیله یک دولت حامی برای تأثیر بر افکار عمومی کشور هدف است تا به وسیله فشار افکار عمومی، رهبران سیاسی در کشور هدف را به تصمیم سازی بر حسب اهداف سیاست خارجی دولت حامی وادار کند - . - Ahadi,2013:107 دیپلماسی فرهنگی نیز، استفاده از فرهنگ یک دولت در پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی و یا دیپلماسی آن و ارتباط یک حکومت با مستمعین1خارجی برای تأثیرگذاری مثبت بر آنهاست » . - Mark,2009:1 - میلتون کامینگز2« دیپلماسی فرهنگی را این گونه تعریف مینماید: »انتقال ایدهها، اطلاعات، هنر و سایر جنبه های فرهنگ در میان ملت ها و مردمانشان به منظور تشویق درک متقابل. - Cummings,2001:1 - «

با برداشتی تطبیقی از وجوه مشترک این تعاریف می توان چنین نتیجه گرفت که دیپلماسی فرهنگی روایت داستان یک تمدن و فرهنگ برای صاحبان سایر تمدن ها و فرهنگ ها با استفاده از ابزارهایی از جنس همان تمدن است. به عبارت دیگر، دیپلماسی فرهنگی آن گاه مفهوم واقعی خود را پیدا می کند که کشوری برای انتقال غنای نهفته در فرهنگ و تمدن خود با استفاده از سازوکارها و ابزارهایی از همان جنس به معرفی و انتقال آن به سایر ملل می پردازد و آن را در سیاست خارجی خود لحاظ می کند - حسن خانی، :1384ص . - 138-139 ابزارهای اصلی این نوع دیپلماسی شامل آموزش زبان، مبادلات آموزشی و انواع دیگر تماس های مستقیم فرهنگی اند. هدف دیپلماسی فرهنگی یک کشور در کشورهای دیگر، آماده ساختن جوانان و نخبگان آینده این کشورها برای تکلم به زبان آن کشور و شناخت ادبیات و فرهنگ آن و به عبارت دیگر ایجاد زمینه های لازم برای درک و ارج گذاری بیشتر گزارش ها و تصویرهای انعکاس یافته از سوی وسایل ارتباط جمعی کشورهای انتقال دهنده زبان و ادبیات و فرهنگ پیشرفته است - خرازی محمدوندی، :1388ص . - 109 به باور بسیاری از نظریه پردازان روابط بین الملل، دیپلماسی فرهنگی نمونه بارز اعمال قدرت نرم است که به کشورها این امکان را میدهد که در طرف مقابل نفوذ کنند و او را از طریق عناصری چون فرهنگ، ارزش و ایدهها ترغیب به همکاری کنند - بصیری و خوانساری فرد، :1395 ص. - 82

این نوع دیپلماسی دارای مزایای بسیاری در مقایسه با انواع و اقسام دیگر دیپلماسی است. برخی از مهم ترین این مزایا عبارتند از:

-مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشورهای مقصد؛

-جذابیت آن؛ به این دلیل که این نوع دیپلماسی از لحن خصمانه و آمرانه برخوردار نیست و لحنی نرم، فرهنگی و انسانی دارد؛

-ایجاد فرصت برای بازیگران غیر رسمی و نهادهای مدنی برای ایفای نقش در دیپلماسی کشورها؛

- این نوع دیپلماسی به دنبال کشف، تعریف و ترویج ارزش ها و منافع مشترک و جهان شمول و تامین منافع ملی از طریق اتکا به این ارزش هاست؛

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید