بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با افسردگی واضطراب زنان قربانی همسر آزاری انجام گردید . پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی بود.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متاهل 18 تا 50 ساله قربانی همسر آزاری بود که در سال 1393 به مراکز تحت پوشش بهزیستی تهران مراجعه کرده بودند . با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 85 نفر انتخاب شد . به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های همسر آزاری ، طرحواره های ناسازگار یانگ - فرم کوتاه - و اضطراب بک و افسردگی بک استفاده گردید . جهت تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Spss، در سطح آمار استنباطی از روش های همبستگی پیرسون وتحلیل رگرسیون چند گانه گام به گام استفاده گردید. یافته ها بیانگر رابطه معنادار و مثبت طرحواره های ناسازگار اولیه با افسردگی و اضطراب در قربانیان همسر آزاری بود.
در بررسی و تحلیل رابطه طرحواره های ناسازگار جدایی / طرد وخودگردانی وعملکرد مختل با افسردگی و اضطراب در قربانیان همسرآزاری ، رابطه معنادار و مثبت وجود داشت .نتایج بیانگر آن بود که شناخت ها وطرحواره های ناکارآمد - افکار وشناختارهای معیوب - که در تعاملات وتجربیات با اعضای نزدیک شکل می یابند، نقش تبیین کننده ای در زمینه افسردگی و اضطراب زنان قربانی همسر آزاری، ایفا می کند.
واژگان کلیدی: همسر آزاری ، طرحوار های ناسازگار اولیه ، اضطراب ، افسردگی
مقدمه
خشونت خانگی مشکل شایع بهداشت عمومی در سراسر دنیا است، که کودک آزاری، همسر آزاری1 و بدرفتاری نسبت به سالمند را در برمی گیرد. اما مهم ترین نوع خشونت در خانواده، خشونتی است که مردان به وسیله آن قدرت اجتماعی یا فیزیکی خود را بر زنان اعمال می کنند - گیدنز، 1995؛ به نقل از صابری پور،.[1] - 1392 همسرآزاری به هرگونه بدرفتاری ارادی همسر یا شریک جنسی نسبت به زن گفته می شود، که در برگیرنده بدرفتاری های جسمانی، عاطفی و جنسی است. - واکر، 1999؛ به نقل از همان منبع - .سازمان بهداشت جهانی2 نیز خشونت علیه زنان را از اولویت های بهداشتی برشمرده است که عوارض قابل توجهی را در سلامت جسمی و روانی زنان ایجاد می کند . - سازمان بهداشت جهانی،1996؛ به نقل از همان منبع - .از عمده ترین آسیب های روانی وابسته به خشونت علیه زنان می توان به احساس درماندگی ،عدم اعتماد به نفس،تشویش وافسردگی اشاره کرد.
بر پایه تحقیقات جدیدتر ،خشونت علیه زنان می تواند پیامدهای جدی تر ،چون خودکشی و آسیب زدن جدی به ایجاد کننده خشونت - حتی به قتل رساندن او - داشته باشد. - گلدینگ1،1999؛ همان منبع - .نتایج تحقیقات نشان می دهد احساس خود کم بینی و حقارت برآمده از خشونت در زنان به افسردگی شدید ،تشویش و ترس وهراس ،مشکلات روحی و سرانجام خودکشی آنان می انجامد . - هامپتون ،جنکینز،وندر 2،1999؛ همان منبع - .بر اساس مدل آسیب پذیری - استرس3 در آسیب شناسی روانی پژوهش های زیادی نقش عوامل مربوط به خانواده را به عنوان عوامل زمینه ساز در آسیب پذیری فرد مورد بررسی قرار داده اند - هریس و کرتن4 ، - 2002 [2] .در این میان پیاژه - 1954 - و بالبی - 1969 - 5 - به نقل از گانتی ،ام ال و بوری،جان آر 6 ، - 2008 معتقدند که عملکرد والدین سبب ایجاد و گسترش مدل هایی در درون سازمان شناختی فرد به نام طرحواره7 می شود - دیلاتر 8و همکاران، .[3] - 2004
بک، استیر و اپستین - 1992 - 9 در بررسی فرضیه ی محتوای خاص به این نتیجه رسیدند که حالات و بیمار های روانشناختی در رابطه با محتوای خاص شناختی فرد از هم متمایز می شوند.و یانگ 10معتقد است هر کدام از علائم آسیب شناسی روانی با یک یا تعداد بیشتری طرحواره های اولیه مرتبط است - همان منبع - .پژوهش های صورت گرفته در رابطه با طرحواره های ناسازگار اولیه و علائم آسیب شناسی روانی همواره بر اهمیت وجود این طرحواره ها در شکل گیری علائم صحه گذارده است. - رجوع شود به پینتو -گواویا 11و همکاران، 2006 - هراس اجتماعی - ،اندرسون12 و همکاران، 2006 - وسواس - ،سیسرو و یانگ13، - 2001 گریفیث14، 2003، تیمز15، 2010 ،لطفی و همکاران، 1386 - اختلالات شخصیت - ،تورس16، 2002 - خودشیفتگی - ،ترنر، رز و کوپر17، 2005 - اختلالات خوردن - ،ساریهو و همکاران18، 2009، - فوبیا - ؛ ]
به نقل از شهامت ،.[4] - 1389 یانگ - 1994 - 19، معتقد است که این طرحواره ها که از آنها به عنوان - یک چارچوب مرجع - یاد می کند ، ساختارهای پایدار و بادوامی هستند که به مثابه عدسی هایی بر ادراک فرد از جهان ، خود و دیگران اثر می گذارد .این طرحواره ها در طی تجارب اوایل کودکی شکل گرفته - که اکثرا در زندگی کودک نقش یک تروما را داشته اند - و پاسخ فرد به رخدادهای محیطی را کنترل می کند. یانگ 1999 - ، - 19990 این فرض را نیز مطرح ساخت که برخی از طرحواره ها به ویژه طرحواره هایی که طی دوران اولیه زندگی و در نتیجه تجربه های ناخوشایند و نامطلوب کودک شکل می گیرد ممکن است هسته مرکزی اختلال های شخصیت ، شکل های خصیصه ای خفیف تر و بسیاری از اختلال های دیر پای محور یک را تشکیل دهند - صلواتی، .[5] - 1389طرحواره های ناسازگار نخستین بر پایه سطوح عمیق شناختی عمل می کنند که به طور معمول خارج از حیطه هشیاری قرار داشته ، باعث می شود فرد به طور روانشناختی نسبت به ایجاد و رشد اختلال های روان رنجوری ، روابط میان فردی مخرب ، اعتیاد و اختلال های روان تنی آسیب پذیر شود - یانگ،1999؛
به نقل از شهامت و همکاران ، [4] - 1389 و در پژوهشی دیگر عنوان شده است که طرحواره های ناسازگار اولیه مکانیسم های ناکار آمدی هستند که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به پریشانی روانشناختی می انجامد - مارمون 1و همکاران، 2004 و تیلور2 ،2005؛ به نقل از همان منبع - . طرحواره ای ناسازگار شامل پنج حیطه می باشند: حیطه یک : جدایی و طرد:3 بیمارانی که در این حیطه قرار می گیرند قادر به برقرای دلبستگی های ارضاء کننده و ایمن با دیگران نیستند . خانواده های این افراد ،که موجب شکل گیری این حیطه در کودکی فرد می شوند ،معمولا ناپایدار ،آزاردهنده ، سرد، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود هستند . در این افراد نیازهای بنیادین امنیت ،آرامش خاطر ،پذیرش ،حمایت ،ثبات ،هم دلی و راهنمایی برآورده نشده است .
حیطه دوم : خودگردانی و عملکرد مختل: 4 افراد دارای طرح واره های این حیطه ، در فاصله گرفتن از خانواده و نمادهای پدری یا مادری و عملکرد مستقل مشکل دارند.درواقع این افراد هرگز نتوانسته اند هویتی مستقل را در خود شکل دهند. حیطه سوم: مرزهای مختل5 :نقص در حد ومرزهای درونی ،بی مسئولتی در قبال دیگران و بی هدفی دراز مدت از ویژگی های این حیطه است. که منجر به عدم رعایت حقوق دیگران و عدم همکاری با آنان ،اقدام به رفتارهای مغایر با قانون وعدم برنامه ریزی شخصی واقع گرایانه می شود. حیطه چهارم : هدایت شدن توسط دیگران: 6 افراد دارای این حیطه تاکید زیادی بر ارضای نیازهای دیگران در مقایسه با نیازهای خودشان دارند و این کار را برای کسب تایید ،حفظ ارتباط عاطفی و اجتناب از تنبیه انجام می دهند.
حیطه پنجم : هوشیاری افراطی وبازداری: 7 در این حیطه ،بر سرکوبی احساس های خود انگیخته ،تکانه ها ،اولویت ها و پیروی از قانون های انعطاف ناپذیر و تدوین شده ،تاکید افراطی می شود ، تا حدی که حتی ممکن است منجر به از دست دادن شادی ،لذت ،خود -ابرازی ،آرامش ،رابطه های بین فردی نزدیک و سلامتی شود. - صلواتی ،[5] - 1389 فکری وبتی در سال 1999 با هدف بررسی شیوع و پیامدهای خشونت خانگی در میان زنان پاکستانی ، تحقیقی با عنوان " خشونت خانگی و سلامت زنان پاکستانی " انجام دادند. نتایج نشان دهنده این واقعیت بود که 34% از شرکت کنندگان خشونت جسسمانی را گزارش کرده بودند و 15% از آن ها انواع خشونت را در زمان حاملگی تجربه کرده بودند.از سوی دیگر 42% از زنان نیز در گروه افسرده / مضطرب بودند و خشونت جسمی پیشگوی مهمی از ابتلا به حالت افسردگی و اضطراب بود . نتیجه گیری نهایی نشان داد که پیامدهای روانی و جسمی خشونت خانگی به عنوان یک مشکل جدی بهداشتی برای