بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش با هدف تعیین رابطه میان متغیرهای مدیریت هیجان با پیشرفت تحصیلی در مدارس ابتدایی شهر نهاوند، به انجام رسید. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر، پایه پنجم و ششم دوره ابتدایی مدارس شهر نهاوند بودند، که تعداد کل این طرح براساس آمار تهیه شده از آموزش و پرورش نهاوند در سال تحصیلی 1394-95 ، تعداد 4040 نفر بود که از این تعداد 352 نفر به عنوان نمونه با استفاده از شیوه نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات این پژوهش، پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی شوت - 1998 - و معدل نیمسال گذشته دانش آموزان بود. در انتها نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین مدیریت هیجان با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. به این معنی که با افزایش میزان مدیریت هیجان در دانش آموزان میزان پیشرفت تحصیلی آنان نیز افزایش پیدا کرده است.
کلمات کلیدی: هوش هیجانی، مدیریت هیجانی، پیشرفت تحصیلی
.1 مقدمه
دانش آموزان، بخش عظیمی از جمعیت هرکشوری را تشکیل می دهند که درصد جالب توجهی از آنان، در مدارس ابتدایی مشغول به تحصیل هستند، یکی از مسائل و مشکلات اساسی زندگی تحصیلی افراد و نظام آموزشی هر کشور، مسئله افت تحصیلی و پایین بودن سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان آن کشور است. از نظر مکللند1 و همکاران - - 1953، پیشرفت تحصیلی، میل به فهم مطالب و ترقی به مراحل بالاتر می باشد. این نیاز افراد را برای جست وجوی موفقیت در رقابت با معیارهای برتری با انگیزه می کند. پیشرفت تحصیلی یعنی موفقیت در یادگیری دروس مدرسهای، وقتی فرد در یک موقعیت برنامه ریزی شده با هدف های مشخص تحصیل قرار می گیرد و در صورتی که بتواند به تمامی هدف های از پیش تعیین شده برسد، پیشرفت تحصیلی کامل دارد و در صورتی که به برخی از هدفها برسد پیشرفت نسبی کسب کرده است .[4]
رایج ترین ملاک برای تعیین پیشرفت تحصیلی میانگین نمرات دروس مختلف است، زیرا دارای ثبات و اعتبار بیشتری نسبت به سایر ملاکهاست و دقیقتر پیشرفت تحصیلی را نشان میدهد .[5]از یک سو مهارت ها و توانایی های هیجانی و اجتماعی که تحت عنوان هوش هیجانی مشهورند از جمله پیش بینی کننده های قوی پیشرفت تحصیلی هستند .[9] هوش هیجانی جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط تفکر و هیجان است. این اصطلاح اولین بار در سال 1990 توسط سالووی و مایر و به عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجانات درخود و دیگران، پذیرش دیدگاه سایر افراد و کنترل روابط اجتماعی است .[1] امروزه ارزیابی هوش هیجانی و ابعاد آن و بررسی تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی از مهم ترین حوزه های تحقیق در روان شناسی است. پژوهشگران با توسل به تئوری هوش هیجانی و ابعاد آن درصدد تبیین موفقیت تحصیلی و شغلی هستند [15] [10] [11] .[8] [12]
.2 متن اصلی
دانش آموزان در مدرسه، برای به دست آوردن دانش و تکنولوژی مورد نیاز مشاغل مختلف، آماده می شوند. وقتی این آمادگی وجود ندارد و کمبودهای تحصیلی در دانش آموزان دیده می شود، اثرات مخرب و هزینه هایی را برای فرد و جامعه به دنبال دارد. به طور مثال؛ پژوهشگران، افزایش بیکاری، کاهش درآمد، افزایش مشکلات سلامتی و ... را با ترک تحصیل مرتبط دانسته اند. از سوی دیگر رابطه منفی بین پیشرفت تحصیلی و ترک تحصیل وجود دارد. بنابراین پژوهشگران در پی شناسایی، عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی هستند و تلاش های اولیه بر نقش عوامل شناختی در پیشرفت تحصیلی متمرکز بودند .[14] عوامل مختلفی با پیشرفت تحصیلی افراد مرتبط است که متخصصان تعلیم و تربیت آنها را به 4 دسته: عوامل فردی، آموزشگاهی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرده اند .[2]
یکی از عوامل فردی مرتبط بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، میزان هوش هیجانی آنهاست. از آغاز دهه 1990 بحث در زمینه اثرات روان شناختی هیجان و کارکردهای انطباقی آن و نیز ماهیت رابطه هیجان و شناخت با معرفی مفهوم هوش هیجانی ابعاد تازه ای به خود گرفت. در واقع مفهوم هوش هیجانی آخرین پیشرفت در زمینه فهم رابطه بین هیجان و تفکر بوده و محققان - گلمن1، 1995؛ سگال 2، - 1997 بر این باورند که کاربرد مفهوم هوش یک استعاره مناسب برای سازه ای است که از آن، با واژه هوش هیجانی یاد می شود. ابداع این مفهوم توسط سالووی و مایر در دهه 1990 صورت گرفت .[15] این پژوهشگران در تعریف خود 4 مولفه پایه را ذکر کرده اند که عبارتند از : - 1 ادراک و ابراز هیجان - 2 تسهیل هیجانی تفکر - 3 فهم و تحلیل هیجان ها و به کارگیری آگاهی هیجانی - 4 تنظیم واکنشی هیجان جهت ارتقای رشد هیجانی و عقلانی.
بنابراین می توان کفایت های اساسی درگیر در هوش هیجانی را شامل ادراک هیجانی در خود و دیگران، فهم این هیجان ها و اداره هیجان ذکر نمود.فردی که دارای مدیریت هیجانی میباشد، باید بعضی از خطوط راهنما را رعایت کند ولی آن کار را با انعطافپذیری انجام دهد. برای مثال باز بودن به سوی یک احساس یک باید است اما نه همیشه. گاهی اوقات برای هر کسی اتفاق میافتد، خیلی دردناک است که با مطلبی مواجهشود و احتمالاً هیجانپذیری به بهترین نحوی بسته میشود. مدیریت هیجانی دربرگیرنده این است که چگونه یک فردی پیشرفتهای هیجانی را در روابطش با دیگران بفهمد. این روابط میتواند غیرقابل پیشبینی باشد، از این رو مدیریت هیجانی دربرگیرنده خصوصیت و اهمیت راههای هیجانی مختلف و انتخاب میان آنهاست که در برگیرنده فهمیدن و استدلال با هیجان است.
همانگونه که سابق بر این قید شد هیجانات شکل دهنده یک دسته از سمبلهای غنی و پر از روابط پیچیدهای هستند که بسیاری از فلاسفه برای قرنها راجع به آن بحث و جدل کردهاند. فردیکه قادر است هیجانات را درک کند به عبارت دیگر درک معانی آنها و اینکه چطور خمیرهشان با هم ممزوج میشود و چطور در طول زمان رشد میکنند، حقیقتاً با گنجایش فهم حقایق بنیادی طبیعت بشری و روابط بین فردی مأنوس میشود و مورد تمجید قرار میگیرد. در حقیقت افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند به طور منظم با حالات بیثباتی خلقی مواجه شده و بر آنها فائق میآیند و این نیازمند فهم قابل توجهی از خلقیات میباشد .[13][7]برای انطباق با واکنشهای هیجانی بسیار محتمل در موقعیتها، مدیریت هیجانی بایستی دارای انعطاف پذیری لازم باشد. این مطلب به فرد اجازه میدهد که در جهاتی پیشرفت کند که او فکر میکند بهترین جهت است.
اینکه از نظر هیجانی، معنوی و دیگر زمینهها غنیباشی ضرورتاً به این معنی نیست که فرد بخواهد در یک شغلی بماند و یا اینکه یک ازدواج را نجات دهد. اینکه باهوش باشی بدین معنی نیست که فرد در یک روز کتابهای چالش برانگیز را بخواند بلکه به این معنی است که دیگر بخشهای شخصیت و دیگر موقعیتهایی هستند که باید به حساب بیایند و درک کنیم که آن وقت چه اتفاقی میافتد. در اینجاست که نیاز به انعطافپذیری توضیح میدهد که چرا هوش هیجانی به عنوان یک توانمندی سنجیده میشود و هیچگونه همبستگی بالایی با خوشبینی، خوشحالی و مهربانی، درست بودن و دیگر خصوصیات ندارد. با این وجود نتایج مهم زندگی را پیشبینی میکند.[3]
لذا توانایی شناخت و مدیریت این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در این توانایی منجر به اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقض خودگردانی هیجانی است که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید این مهارت های هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم آنهاست به کودکان آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از این طریق عملکرد شخصی و تحصیلی آنها بهبود یابد .[6]در پژوهش حاضر مسئله اصلی پژوهشگر این است که آیا میان مدیریت هیجانی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دوره ی ابتدایی شهرستان نهاوند رابطه وجود دارد ؟
.3نتیجه گیری
فرضیه پژوهش این بود که »بین مدیریت هیجانی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان نهاوند در سال تحصیلی 1394-95 رابطه وجود دارد.« با توجه به نتایج نرمال نبودن توزیع متغیرهای مدیریت هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان برای آزمون این فرضیه از همبستگی اسپیرمن استفاده شد که نتایج آن در جدول 1 آمده است.جدول 1 نشان می دهد که بین مدیریت هیجانی با پیشرفت تحصیلی - r=0/536 - رابطه مثبت معنی دار وجود دارد . - p<0/05 - به این معنی که با افزایش میزان مدیریت هیجانی در دانش آموزان، پیشرفت تحصیلی آنان نیز افزایش پیدا کرده است. بنابراین فرضیه مورد تأیید قرار گرفته است.