بخشی از مقاله

چکیده :

معلم در مکتب ایدالیسم و رئالیسم و تومیسم محور است و گزینش آن بسیار با اهمیت ارتباط با شاگرد یک ارتباط عمودی است در این سه مکتب معلم بصورت مستقیم در شکل گیری فعالیت ها و در تعاقب آن شخصیت فرمان پذیر شاگرد نقش دارد.در ایدالیسم معلم الگوست و شاگرد باید با نگاه به او و غوص به درون خویش شخصیت گم شده خویش را بیابد.در رئالیسم شاگرد با آموزش های معلم و شناخت حسی خود از طبیعت به مرور زمان به کنه آفرینش خود پی می برد و شخصیت درونی اش شکل می گیرد . در تومیسم بعد اخلاقی معلم برجسته تر می شود در این مکتب تلاش بر شکل دهی شخصیت مذهبی با محوریت مسیحی برای شاگرد است.

رابطه سهل انگارانه و بی تکلف ناتورالیسم محوریت تام را از معلم گرفته و او را به به یک ناظر مخفی مبدل ساخته که با راهبرد های خود غیر مستقیم به تدریس می پردازد . او به شکل غیر مستقیم و هدفمند به چینش و گزینش مؤلفه های طبیعی می پردازد تا شخصیت شاگردش را بر اساس فطرت طبیعی اش شکل دهد . در مکتب پرگماتیسم شاگرد محور کار است و برای حل مسائل مشکل گشایی می کند معلم بجای میدان داری به هدایت می پردازد و گاه مقام خود را تا حد یک شاگرد تقلیل می دهد . شاگرد از راه فرضیه سازی و آزمایش و خطا ، نظریه پردازی می کند و تبدیل به یک مشکل گشا برای زندگی آینده خود و همنوعانش می شود.

در این مکتب بر خلاف برخی مکاتب قبلی که شاگرد گاهی تا حد یک شیء تنزل داده می شد ، به جهت اهمیت بسیار بالای شخصیت انسانی ، یک موازنه ی ظریفی برقرار است که سن - رتبه تحصیلی یا عضویت گروهی و منزلت تحصیلی ، موقیت معلم و محصل را رقم نمی زند . با یک رابطه - من - تو - و از طریق محاوره سقراطی شاگرد به یک حقیقتی شخصی دست می یابد که ممکن است با همه یافته های دیگران متفاوت باشد . بطور کل می توان گفت این شاگرد است که شخصیت خود را رقم می زند .

مقدمه :

در تبیین اینکه ارتباط بین معلم و متعلم تا چه میزان می تواند در تعیم و تربیت تأثیر گذار باشد ، ابتدا باید به دو سؤال پاسخ داده شود :

-1 آیا ارتباط بین معلم و شاگرد در تعلیم و تربیت تأثیر گذار است ؟ یا اینکه آیا بدون این ارتباط تعلیم و تربیت مؤثر ممکن است ؟

-2 نحوه ی این ارتباط چه تأثیری در شکل گیری شخصیت و تربیت متعلم و جایگاه معلم دارد؟

هرگاه سخن از یک نظام آموزشی برگرفته از مکتب فلسفی و نظام فکری خاصی به میان می آید ، بسته به ایدئولوژی آن مکتب بالطبع نحوه ی تعامل و ارتباط بین دو عنصر اصلی تعلیم و تربیت - معلم - شاگرد - متفاوت خواهد بود .و این تفاوت گاه به محوریت معلم و گاهی به محوریت شاگرد یا شکل سوم یعنی محوریت سایر عناصر مانند محتوای درسی منتهی می گردد که در هر کدام نقش و جایگاه معلم و شاگرد و میزان اثر گذاری هر کدام بر نحوه و میزان شکل گیری شخصیت انسانی متفاوت خواهد بود .

در این مقاله سعی بر آن شده است که ضمن تنویر واژه های معلم و شاگرد ، میزان و نحوه ی تعامل شان را در نظام های فکری مطرح ایسم ها که تأثیرات قابل توجهی بر شکل گیری نظام های آموزشی رسمی و غیر رسمی در کشورهای مختلف داشته است را مورد بررسی قرار داده و در نهایت بهترین تعامل را مد نظر قرار داده و ضمن مقایسه با وضعیت موجود ارتباط معلم و شاگرد در کشور ایران به یک نتیجه گیری کلی دست یابیم و در مقام تحلیل و انتقاد موجبات بهبود وضعیت در جهت حصول به اهداف عالیه تعلیم و تربیت اسلامی را متذکر گردیم .

معلم واژه ای است عربی که در واقع فاعل علم است . علم نیز به معنی معرفت و دانش و حصول یقین می باشد . در فرهنگ معین در زیر شاخه های علم بر اخلاق نیز تأکید دارد . شاگرد نیز در فرهنگ معین به متعلم ترجمه شده خود مستلزم ترجمه ی دیگری است .اما شگرد را راه و روش ترجمه نموده که بر این اساس می توان شاگرد را فرا گیرنده راه و روش و شگرد دانست .در واقع شاگرد اسم فاعلی است که در مقام مفعول واقع شده و فاعل اصلی یا آموزنده ی شگرد همان معلم است. با توجه به معنای این دو واژه می توان یک تعامل دو سویه برای ایشان متصور بود که نظر به عقاید هر نظام فکری و تفسیر شان از اپیستومولوژی و آنتولوژی این ارتباط متفاوت خواهد بود .

رابطه معلم و شاگرد در مکتب ایدئالیسم

در خصوص رابطه معلم و شاگرد ، بر نقش محوری و حساس معلم تأکید زیادی می شود . معلم ایدئالیست به عنوان فردی بالغ باید کسی باشد که برای خود به دید گاهی فرهنگی دست یافته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید