بخشی از مقاله
چکیده
» کوشش عقلانی براي ایجاد پیوستگی در کل قلمرو تجربیات انسانی « را می توان در زمره مهم ترین کارکردهاي اساسی فلسفه دانست. در واقع، فلسفه از این طریق، تأثیر خاصی را بر تدوین برنامه درسی به جاي می گذارد. تأثیر مبانی فلسفی بر برنامه درسی، بسیار دامن گستر است و رد پاي آن را در هر یک از اجزاي برنامه درسی می توان ملاحظه کرد. فلسفه آموزش فنی و حرفه اي نیز درصدد است که آموزش و پرورش را با نگاه عقلانی، در بعد فنی و حرفه اي آن و در تمامیت خود، ادراك کرده و آن را به واسطه مفاهیمی کلی که ما را در انتخاب اهداف و سیاست هاي آموزشی راهبر خواهند بود، از سه منظر نظري2، دستوري - تجویزي - 3 و تحلیلی4 تعبیر و تفسیر کند. - نلر، - 1391
در تاریخ اندیشه هاي فلسفی معاصر مانند عمل گرایی، اثبات گرایی منطقی و فلسفه تحلیلی، هستی گرایی، دیدگاه مارکسیستی و مکتب فرانکفورت و حتی دیدگاه هاي پسانوگرایی نیز چنین همسویی هایی میان رویکردهاي فلسفی و برنامه درسی در حوزه هاي مختلف ، از جمله آموزش هاي فنی و حرفه اي قابل طرح بوده است.مقاله حاضر با مطالعه و مقایسه دیدگاه مکاتب فلسفی مختلف در ارتباط با آموزش فنی و حرفه اي به تشریح سیر تکاملی نگاه مکاتب فلسفی در باور و اشاعه مهارت آموزي - از سوفسطائیان که آموزش و پرورش را همان آموزش فنی و حرفه اي می پنداشتند و ایدئالیست ها که مفهوم تعلیم و تربیت را درباره آموزش فنی و حرفه اي به کار نمی بردند تا مکاتب متأخر که هر یک جایگاه خاصی را براي این آموزش ها قائلند - و در نهایت دیدگاه هاي تربیتی فلسفه اسلامی را در این باب تبیین می نماید.
رهیافت اساسی این پژوهش تبیین این مهم است که؛ اختلاف دیدگاه مکاتب فلسفی درباره آموزش هاي فنی و حرفه اي، متأثر از اختلاف دیدگاه فلسفی آنها نسبت به امکان شناخت، ماهیت شناخت، منبع شناخت، ماهیت وجودي انسان و توانایی یادگیري او و...است. - سجادي، - 1378 این نظرگاه هاي متعارض و گاه متضاد، ماتریسی را در پیش رويتفکّر و اندیشه آینده برنامه درسی مهارت محور گشوده است. - شریف، - 1389 پایان بخش این نوشتار تبیین جایگاه آموزش فنی و حرفه اي در نظریات فلسفی آموزش و پرورش اعم از ماهیت گرایی، پایدارگرایی، پیشرفت گرایی، بازسازي اجتماعی ونقّادي می باشد و از این رهگذر پیشنهاداتی براي عملی شدن فلسفه آموزش فنی و حرفه اي ارائه گردیده است.
مقدمه
فلاسفه آموزش و برنامه درسی5، از دیرزمان تاکنون دلمشغول کاوش در سرشت ذهن، دانش، آموزش مدرسه اي، برنامه درسی و ربط و نسبت میان آنها بوده اند. آنان همواره تلاش کرده اند تا ماده و جانمایه ذهن را کاوش کنند؛ از ظرفیت هاي ذهن را کاویده و ماهیت دانش را تحلیل نمایند؛ درباره چیستی ذهن و چههست دانش، نظریه پردازي کنند؛ از ظرفیت ها و قابلیت هاي ذهن، یک طبقهَبندي و تبیین بایسته، و از دانش یک دسته بندي و نقشه شایسته، به دست دهند؛ طبقه بندي و نقشه اي که بتوان آن را مبنایی براي سامان دادن آموزش مدرسه اي و تدوین و صورت بندي کردن برنامه درسی، قرار داد و به خدمت گرفت.
به زعم این فیلسوفان، دانش، فرهنگ و تجربه بشري متضمن چند شکل و چند نوع از منظر منطقی متمایز دانش، معنا و دیسیپلین6 می باشد؛ رشد و بالندگی ذهن افراد، مستلزم ورود آنان به این شکل ها و نوع هاي از نظر منطقی متمایز دانش، معنا و دیسیپلین می باشد. - شریف، - 1389 فیلسوفان مختلفی این بحث و استدلال را مطرح ساخته اند که تفکیک ها و تمایزات فوق به طور منطقی بر شیوه هاي متمایز دانستن، فهم کردن و تجربه کردن مبتنی می باشد و فلسفه و نظریه ذهن، دانش، آموزش و برنامه درسی هر یک از حوزه هاي معنا و دانش و دیسیپلین، وجه هاي همسان و مشترك و جنبه هاي ناهمسان و متمایز دارند. این نگاه فلسفی را می توان در برنامه درسی ساختار دیسیپلین مدار برونر7، برنامه درسی قلمروهاي معناي فنیکس8، برنامه درسی مجموعه هاي دانش برودي9، برنامه درسی شکل هاي متمایز دانش هرست10 و برنامه درسی ژرف اندیش شواب11 به وضوح مشاهده نمود.
بیان مسئله:
علوم مختلف، هر کدام تصویر متفاوتی از انسان به دست می دهند، و آنچه پس از جست وجو در همه علوم به دست می آید، تصویر مرکب انسان نیست بلکه یک رشته تصاویر متفاوت از اوست و یکی کردن یافته هاي مجزاي علم و ایجاد ارتباط میان مفاهیمی اساسی که این یافته ها مستلزم آنها هستند، از راه فلسفه امکانپذیر است. به عبارتی دیگر: "کوشش فلسفه بر این است که در کل قلمرو تجربه، پیوستگی ایجاد نماید". می توان گفت که فلسفه تأثیر خاصی را بر تدوین برنامه درسی به جاي می گذارد. اختلاف دیدگاه مکاتب فلسفی درباره برنامه درسی، متأثر از اختلاف دیدگاه فلسفی آنها نسبت به امکان شناخت، ماهیت شناخت، منبع شناخت، ماهیت وجودي انسان و توانایی یادگیري او و ... است.
با چنین رهیافتی از موضوع، فلسفه آموزش هاي فنی و حرفه اي نیز درصدد است که آموزش و پرورش را با نگاه عقلانی، در بعد فنی و حرفه اي آن و در تمامیت خود ادراك کرده و آن را به واسطه مفاهیمی کلی که ما را در انتخاب اهداف و سیاست هاي آموزشی راهبر خواهند بود، تعبیر و تفسیر کند. همچنانکه فلسفه عمومی یافته هاي علوم مختلف را از سه منظر نظري1، دستوري - تجویزي - 2 و تحلیلی3 هماهنگ می سازد، فلسفه آموزش فنی و حرفه اي نیز به تعبیر این یافته ها از جهت تأثیر آنها در نظام تعلیم و تربیت می پردازد.
روش پژوهش:
مقاله حاضر که از نوع پژوهش هاي مروري به شمار می آید، با مطالعه و مقایسه دیدگاه مکاتب فلسفی مختلف در ارتباط با آموزش فنی و حرفه اي به تشریح سیر تکاملی مکاتب فلسفی در باور و اشاعه این آموزش ها می پردازد و در نهایت دیدگاه هاي تربیتی فلسفه اسلامی را در این باب تبیین می نماید. در تاریخ اندیشه هاي فلسفی معاصر مانند عمل گرایی، اثبات گرایی منطقی و فلسفه تحلیلی، هستی گرایی، دیدگاه مارکسیستی و مکتب فرانکفورت و حتی دیدگاه هاي پسانوگرایی نیز چنین همسویی هایی میان رویکردهاي فلسفی و برنامه درسی در حوزه هاي مختلف ، از جمله آموزش هاي فنی و حرفه اي قابل طرح بوده است.
مبانی نظري پژوهش:
-1 دیدگاه مکاتب فلسفی در ارتباط با آموزش هاي فنی و حرفه اي:
سوفسطائیان4 حصول خرد حقیقی را در پرتو آموزش و پرورش حرفه اي می دانستند و مدعی بودند که مردم را باید براي کسب مهارت ها و فنون شغلی و حرفه اي مناسب تربیت کرد. در نقطه مقابل، افلاطون، بنیانگذار ایدئالیسم5 غرب، همچون استاد خویش، سقراط، ادعاي سوفسطائیان را مبنی بر اینکه آموزش و پرورش را می توان تا حد آموزش فنی و حرفه اي تخصصی فرو کاست، مردود می دانست.از نظر وي بالاترین سطح دانش، فلسفه و دانش دیالکتیک است، زیرا با ایده ها یا جوهر چیزها سر و کار دارد. سپس ریاضیات به سبب انتزاعی بودن ، در مرحله بعدي است. شعر و درام و به طور کلی ادبیات در مرتبه اي فروتر قرار دارند، زیرا در آنها خیال ورزي وجود دارد. علوم تجربی در مرتبه اي پایین تر قرار دارند زیرا با فرضیه و حدس در قلمرو محسوسات سر و کار دارند. مهارت هاي فنی و حرفه اي نیز در سطح بسیار نازلی قرار دارند، به طوري که افلاطون مفهوم تعلیم و تربیت را درباره آنها به کار نمی برد. - افلاطون، - 1381
در برنامه درسی رئالیسم6 سه عنصر معلم، مهارت یا موضوع، و شاگرد نقش آفرینی می نمایند و دانش آموزان حق دارند که متخصصانینظري را در صدر قرار می داد، عقل عملی و اخلاق در مرتبه اي فروتر و نهایتاً آموزش هاي فنی و حرفه اي شامل تولید و فعالیت فنی و صنعتی در مقابل فعالیت هاي عقلانی و نظري در مرتبه اي بسیار نازل قرار دارند. - Ross, 1923 - برنامه درسی رئالیسم خداباورانه یا تومیسم1 ، جدا از الهیات و متون مذهبی، فلسفه و منطق، ادبیات و نظامهاي حقوقی، شامل مهارت هاي فنی و حرفه اي که تداوم بخش رفاه اقتصادي هستند، می باشد که بر اساس آن، شخص در مقام کارگر نیز موجودي تجربی بوده و براي زندگانی حرفه اي و شغلی نیازمند آمادگی لازم در حوزه هاي فنی و حرفه اي است. - گوتک، - 1390 برنامه درسی طبیعت گرایان2 نیز متکی بر فعالیت دانش آموز و روش پروژه عملی و مشکل گشایی توسط بچه ها می باشد که در برگیرنده برخی آموزش هاي عملی و مهارتی نیز می باشد.
به جرأت میتوان نقطه عطف تحول در توجه به مهارت آموزي و آموزش هاي فنی و حرفه اي را پدید آمدن عمل گرایی3 در آمریکاي قرن بیستم دانست.عمل گرایی که با دیدگاه هاي آزمایش گرایی4 یا ابزارگرایی5 دیویی به عنوان پدر آموزش و پرورش پیشرو، جلوه خاصی به خود گرفت به سه سطح از سازماندهی برنامه درسی با محوریت روش حل مسئله و تجربه اشاره می نماید: -1 ساختن و انجام دادن که بیشتر مبتنی بر پروژه هاي حرفه آموزي است؛ -2تاریخ و جغرافیا؛ -3 علوم سازمان یافته.برنامه درسی اگزیستانسیالیسم6 مشتمل بر هنر، ادبیات و علوم انسانی و نیز تاریخ می باشد و اثري مستقیم از آموزش هاي فنی و حرفه اي در آن دیده نمی شود مگر آنکه فرد، بر اساس آزادي و حق انتخاب خود به این تشخیص انفرادي دست یابد.
دیدگاه اقتصادي مکتب لیبرالیسم7 - شامل حق مالکیت خصوصی و تملک دارایی، اقتصاد آزاد، آزادي انتخاب شغل و تحصیلات و آموزش هاي مبتنی بر آن - بر سیاستگذاري هاي تربیتی و تحصیلات رسمی و غیررسمی و به تبع آن آموزش هاي فنی و حرفه اي اثر گذاشته است، که بر اساس آن آموزش با نیازهاي اقتصادي جامعه، نیازهاي بازار کار و عوامل تعیین کننده موفقیت اقتصادي جامعه مرتبط است. سیاست هاي آموزش و پرورش لیبرالی بر این فرض مبتنی است که شهروندان به فراخور توانمندي و علائق خود باید در هر زمینه مورد نیاز آموزش ببینند تا ضمن پیشبرد آزادي و توسعه فردي خود، نقش خویش را در جامعه دموکراتیک و مدنی ایفا نموده و به رشد اقتصادي کمک کنند. بر این اساس آموزش هاي فنی و حرفه اي به صورتی متکثر و متنوع و قابل دسترس براي عموم مردم توسط بخش دولتی و حاکمیتی و یا بخش خصوصی، گسترش یافته و مورد توجه ویژه قرار می گیرد.
نظریه تربیتی مارکسیسم8 از این تصور سرچشمه می گیرد که انسان موجودي طبیعی است که ماهیت اجتماعی او بر ابزار و شیوه هاي تولید اقتصادي مبتنی است. تصور مارکس از تحصیلات و آموزش رسمی شامل؛ پرورش فکري و جسمانی در کنار آموزش فنی و حرفه اي یا پلی تکنیکی می شود که هدف آن وارد ساختن افراد به فرآبندهاي تولیدي است. هدف از آموزش فنی و حرفه اي ، آمادگی عمومی صنعتی بود که از راه درآمیختن نظر با عمل، فرد را براي انجام کارهاي متنوع و درك معنی تحول اجتماعی ناشی از اقتصاد آماده می کند.تأکید بر حرفه آموزي و آموزش هاي فنی و حرفه اي از جمله ویژگی هاي کلی برنامه درسی اسلام است.
در اسلام، بر خلاف سنت افلاطونی، منزلت کارها بر حسب فکري یا یدي بودن تعیین نشده است بلکه منزلت اصلی از عامل - نه عمل - و بر حسب قصد و نیت او نشأت می گیرد. - مدکور، - 1990 بر این اساس آموزش و پرورش باید علاوه بر تأمین مهارت هاي لازم براي تصرف در پدیده هاي طبیعی، بینش مناسبی را نسبت به طبیعت و نیز معنا و ماهیت کار و حرفه و همچنین گرایش هاي فردي و اجتماعی مناسبی را در ارتباط با کار و حرفه فراهم آورد و در برنامه درسی نیز به این مهم توجه نماید. در غیر این صورت بسنده کردن به مهارت آموزي حاکی از روي آوردن به مهارت گرایی است که با فلسفه آموزش و پرورش اسلامی ناهماهنگ است. از سوي دیگر، برنامه درسی آموزش هاي فنی و حرفه اي باید ارزش هاي انسانی و اجتماعی نظیر کرامت، آزادي، برابري و عدالت را نیز مورد توجه قرار دهد.