بخشی از مقاله
چکیده
هدف تحقیق بررسی رابطه هوش اجتماعی با سبک رهبری مدیران دبیرستان های شهر اصفهان بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و روش آن از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل مدیران و معاونان دبیرستانهای شهر اصفهان بودند که بر اساس فرمول کوکران انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از دو پرسشنامه رهبری باس و آولیو - 2004/2000 - و هوش اجتماعی ترامسو - 2001 - استفاده شد. تجزیه و تحلیل براساس آمار توصیفی و استنباطی انجام شد.
نتایج نشان داد که در متغیر هوش اجتماعی و بعد آگاهی های اجتماعی آن با سبک رهبری تحولگرا رابطه معنی دار وجود داشت 0/139 - ، . - r=0/176 در متغیر هوش اجتماعی و ابعاد آگاهیهای اجتماعی، مهارتهای اجتماعی، پردازش اطلاعات با سبک رهبری تبادلی رابطه معنی دار وجود نداشت -0/059 - ، -0/068، 0/088، . - r = -0/016 بین هوش اجتماعی و ابعاد مهارت های اجتماعی و پردازش اطلاعات با سبک رهبری عدم مداخله رابطه منفی معنی دار وجود داشت -0/201 - ، -0/175، . - r =-0/233 دریافتیم که بهترین پیش بینی کننده سبک رهبری تحولگرا در گام اول بعد پردازش اطلاعات و در گام دوم بعد آگاهیهای اجتماعی از متغیر هوش اجتماعی بوده است. بهترین پیشبینی کننده سبک رهبری عدم مداخله در گام اول بعد مهارتهای اجتماعی از متغیر هوش اجتماعی بوده است.
.1 مقدمه
هوش اجتماعی عبارت است از توانایی برقراری روابط بین فردی در گروه و همکاری با دیگران، استفاده از توان ذهن و جسم برای برقراری ارتباط با دیگران و درک بهتر آنان، رشد و توسعه روابط بین فردی و رفتار دوستانه با دیگران. در حقیقت ایجاد روابط سالم یا به دیگر سخن " سیاست برقرار کردن رابطه" یک توان خاص و ارجمند است که هوش اجتماعی نام دارد - بوزان1 ،. - 2002 یکی از عوامل مؤثر در افزایش اثربخشی، تلاش و در نهایت رضایت، سبک رهبری مدیران سازمان می باشد.
رهبری جزء جدایی ناپذیر مدیریت است و نقش اساسی را در عملیات ایفا میکند. اگر فقط یک عامل وجود داشته باشد که وجه افتراق بین سازمانهای موفق و ناموفق را معلوم کند، بدون شک آن عامل، رهبری مؤثر است - زاهد بابلان و رجبی، . - 1389 هوش اجتماعی برای اثربخشی رهبری بسیار پر اهمیت و ضروری است. زیرا تعامل صحیح، شناخت ویژگیهای شخصی افراد و انعطاف پذیری جزء ویژگیهای مهم مدیران و رهبران مؤثر است. از طرفی رهبرانی در آینده موفق خواهند بود که بتوانند به طور اثربخش با کارکنان خود ارتباط برقرار کنند.
از آنجایی که هوش اجتماعی با قابلیتهای مدیریتی - برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل - رابطه مثبتی دارد، عملکرد رهبران را پیش بینی می کند و در ایجاد توانایی رهبری در افراد تأثیر مهمی می گذارد - حسینی و همکاران، . - 1392 مفهوم هوش اجتماعی ابتدا توسط ثرندایک - 1920 - و سپس در نظریههای هوش عاطفی گلمن2 - 1996 - ، بار- اون - 1997 - 3، سالوی و مایر - 1997 - 4 تحت عنوان مدیریت عواطف و آگاهی از دیگران و در نظریه هوشهای چندگانه گاردنر - 1983 - 5 با مفهوم هوش بین فردی مطرح شده است.
در چارچوب این نظریهها هوش اجتماعی با مؤلفههایی چون آگاهی از موقعیت، صداقت در رفتار، داشتن نگرش مثبت، توانایی بیان شفاف عقاید و همدلی با دیگران مشخص میشود. در این حوزه، هوش شناختی، عاطفی و اجتماعی در تعامل با یکدیگر منجر به هوشمندی فرد میشوند - آلبرشت6،. - 2000 تضادها در تعریف هوش اجتماعی، شیوه های مطالعه ساختار را به طور چشمگیری متفاوت ساخته است. عده ای از پژوهشگران جهت مطالعه هوش اجتماعی به دیدگاه شخصیتی و عده ای دیگر به دیدگاه روانسنجی گرایش دارند.
دیدگاه روان سنجی هوش اجتماعی را به عنوان یک هوش عمومی مطرح می کند که در موقعیتهای اجتماعی یا توانایی فهم و مدیریت افراد به کار برده می شود. دیدگاه شخصیتی بر این فرض استوار شده است که رفتار اجتماعی ناشی از هوش است و تفاوتهای اشخاص در رفتار اجتماعی، از تفاوتهای آنها در دانش شان ایجاد می شود - بهشتی فر و روسایی، . - 2012 هوش اجتماعی در جامعه یا سازمان از جمله سیلورا7 و همکارانش - 2001 - مؤلفه های هوش اجتماعی را شامل پردازش اطلاعات اجتماعی، مهارتهای اجتماعی و آگاهیهای اجتماعی میدانند. سیلورا معتقد است هوش اجتماعی ساختاری چندوجهی دارد. پردازش اطلاعات اجتماعی: به معنای توانایی فهم و پیشبینی رفتارها و احساسات دیگران است.
مهارتهای اجتماعی: جنبه های رفتاری ساخت هوش اجتماعی از راه سنجش توانایی ورود به موقعیتهای جدید اجتماعی و نیز توانایی سازگاری اجتماعی است. آگاهیهای اجتماعی: جریانات غیرمنتظره ناشی از رخدادها در موقعیتهای اجتماعی را میسنجد - به نقل از اله یاری، . - 1389 رهبری8 فراگرد نفوذ اجتماعی است که در آن رهبر مشارکت داوطلبانه کارکنان را در تلاش برای کسب هدفهای سازمانی طلب می کند - شریزهایم9 و دیگران، 1978، ص 35؛ به نقل از رضاییان، 1393، ص . - 379 رهبری تحولی10 در رهبری تحول گرا، رهبر با نشان دادن عواطف، افرادزیردست خودرا متعهد کرده ومتقاعد می کنند تا اهداف وارزشهای سازمان را بپذیرند و برای دسترسی به آنها تلاش فراتراز انتظار از خود نشان سرمایه های مهم محسوب میشود و این بخاطر آن است که از طریق هوش اجتماعی میتوان به ارتقاء سطح بهداشت روانی جامعه و سازمان کمک نمود.