بخشی از مقاله
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی هوش معنوی و انسجام خانواده با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع متوسطه ی اول شهرستان گچساران بودهاست. روش تحقیق، توصیفی- همبستگی بوده و جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه ی اول شهرستان گچساران در سال تحصیلی1396 بود. از بین آنان 300 نفر، به شکل خوشهای مرحلهای انتخاب و به پرسشنامه های هوش معنوی کینگ و انسجام خانواده پاسخ دادند و معدل آنان به عنوان نمره پیشرفت تحصیلی منظور شد.
یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد که بین هوش معنوی و انسجام خانواده با پیشرفت تحصیلی، همبستگی مستقیم و معنادار وجود دارد و همچنین بین ابعاد هوش معنوی با انسجام خانواده همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد که بعد تفکر از هوش معنوی و انسجام، پیشبینیکنندههای خوبی برای پیشرفت تحصیلی بودند. بدون تردید یکی از عوامل مهم و مؤثر بر پیشرفت تحصیلی خانواده است. یکی از ابعاد هوش معنوی که ارتباط مستقیم و معناداری با انسجام دارد بعد تعامل هوش معنوی و انسجام خانواده میباشد. هوش معنوی با انسجام خانواده مرتبط است.
-1 مقدمه و هدف
پیشرفت تحصیلی و عوامل مرتبط با آن سالهاست که مورد توجه متخصصان آموزش و پرورش است. بدون تردید یکی از عوامل مهم و مؤثر بر پیشرفت تحصیلی خانواده است. خانواده یک واحد پویای اجتماعی است که پیوندهای پنجگانه زیستی، اجتماعی، عاطفی، شناختی و حقوقی اعضا آن را به یکدیگر متصل میکند. اجتماعیشدن و آشنایی با قوانین، نقشها و ارزش های فرهنگی بطور طبیعی در خانواده صورت میپذیرد.
نظریات مختلف در مورد خانواده مطرح شده از جمله: نظریه ساختاری، سیستمی، ارتباط و غیره. خانواده سنگ بنای جامعه و کانون اصلی حفظ ارزش های والا و مورد احترام، شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی، روابط خویشاوندی، مبدأ بروز و ظهور عواطف اساسی و کانون صمیمانهترین روابط و مهد پرورش فکر و اخلاق و تعالی روح انسانی بهحساب میآید.[5] نه تنها دانشآموزان و معلمان در پی راه حلهایی هستند که توسط آنها به پیشرفت تحصیلی و یادگیری اثربخش منجر شود بلکه خانواده نقش بسیار مهمی در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و دانشجویان ایفا میکند. مهمترین نقش والدین ایجاد محیطی آرام و مساعد برای مطالعه و انجام تکالیف درسی است.
متأسفانه در بعضی از مواقع، والدین نمی توانند محیطی امن و آرام را به وجود آورند و در نتیجه نگرانی و مشغولیت ذهنی نامناسب را در فرزندان خود به وجود آورد. که این امر نیز باعث کاهش عملکرد تحصیلی آنان خواهد شد. مساعد نبودن شرایط خانواده از نظر عاطفی و روانی را یکی از مهمترین علل افت تحصیلی یا شکست تحصیلی دانشآموزان میدانند. خانوادههایی که دارای سطوح سالم انسجام هستند و در عین حال خواهان حضور در کنار هم میباشند، نسبت به استقلال فردی همدیگر احترام قائلند. اعضای خانواده منسجم حتی هنگامی که به استقلال فردی کامل رسیدهاند باز هم احساس مشارکت و ارتباط عاطفی با یکدیگر دارند. بنابراین اکثر محققان انسجام را به عنوان توانایی خانواده در ایجاد تعادل بین با همبودن و استقلال نگاه میکنند.[6]
ایدن و همکارانش - 1995 - 1 در تحقیقی نشان دادند که کیفیت تعاملات بین مادر-کودک با احساس امنیت کودک رابطه معنیداری دارد، درست همانگونه که میان سازگاری زناشویی احساس امنیت در کودک رابطه معنیدار مشاهده میشود.[3] عامل دیگری که به بررسی رابطه آن با پیشرفت تحصیلی پرداخته میشود هوش معنوی است. هوش معنوی سازههای هوش و معنویت را در یک سازه ترکیب نمودهاست؛ در حالی که معنویت، جستجو برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هشیاری بالا و تعالی است. هوش معنوی شامل توانایی برای استفاده از چنین موضوعاتی است که میتواند کارکرد و سازگاری فرد را پیشبینی کند و منجر به تولید و نتایج ارزشمندی گردد.[4]
هوش معنوی دستیابی ما را به یک هوشیاری فزاینده که در آن یک آگاهی از حُسن تفاهم و یکی بودن با جهان هستی و همه مخلوقاتش وجود دارد، فراهم میکند. شهود عمیق، ما را با ذهن جهانی یا ذهنی بزرگ و پاسخ مشکلات، که نتیجه شهود عمیق میباشد پیوند میدهد. به واسطه کاربرد هوش معنوی ما میتوانیم یکپارچه بشویم، اگر که راضی شویم انتخابهایمان را به سمت هوشیاری اصیل یا شهود عمیق برگردانیم. یکیشدن با طبیعت و جهان هوش معنوی ما را قادر میسازد تا با طبیعت یکی شویم و با فرایندهای زندگی همساز شویم.
مطالعه و تدوین مبانی نظری هوش معنوی، بررسی مولفهها و ابعاد آن، ارتباط هوش معنوی با مذهب و معنویت و امکانات سنجش هوش معنوی، از جمله موضوعات چالش برانگیزی است که بررسی، توصیف، آزمون فرضیهها براساس روش تجربی و نیز تبیین بیشتری را میطلبد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه هوش معنوی و انسجام خانواده با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع متوسطه اول بودهاست.
تئوری و پیشینه تحقیق
نظریههای مختلفی نیز در مورد ابعاد و یا انواع هوش وجود دارد. یکی از مفاهیمی که بهتدریج از درون جلسات آکادمیک و سخنرانیهای علمی ظهور کرده هوش معنوی است. در مقایسه با هوش منطقی که به نحوه تفکر برمیگردد و هوش عاطفی که به احساسات ما اشاره دارد، هوش معنوی درباره مسایل وجودی و هستیشناسی است. اگر فرض را بر این بگذاریم که ذهن منشا هوش منطقی، احساسات، منشا هوش عاطفی و روح، منشا هوش معنوی است، هوش دارای مراتبی است که بالاترین مرتبه را هوش معنوی در اختیار دارد. هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزشها را درفعالیتهایی که برعهده میگیریم، را در بر میگیرد.
هوش معنوی، بر خلاف هوش کلی که رایانهها هم دارای آن هستند و بر خلاف هوش هیجانی که در پستانداران عالیتر نیز وجود دارد، منحصراً خاص انسان است و هوش معنوی اساسی ترین و اصلیترین این سه نوع هوش است. هوش معنوی زیر بنای موضوعاتی است که به آنها ایمان داریم. همچنین اساس اعتقادات، ارزشها و اعمال و ساختار زندگی ما است. هوش معنوی دسترسی انسان به معنا و ارزش و نیز استفاده از آنها در شیوهی اندیشیدن و تصمیمگرفتن را فراهم میکند، برای رسیدن به موفقیت در زندگی، لازم نیست که افراد فقط دارای هوش عمومی بالایی باشند، بلکه آنچه لازم میباشد هوش هیجانی و هوش معنوی بالا میباشد. امروزه کیفیت عملکرد تحصیلی دانشآموزان مهمترین دغدغهی اولیاء، مربیان و دستاندرکاران آموزش و پرورش و آموزش عالی است.
پژوهشها نشان میدهد که بین معنویت با رضایت و هدفمندی زندگی، سلامت و بهزیستی رابطه مثبت وجود دارد.[5] بنابراین توانائیهای معنوی میتواند اثرات مثبت و محصولات سودمندی برای فرد به ارمغان آورد، بخصوص هنگامی که این نتایج براساس محیط اجتماعی و فرهنگی افراد مورد ارزشیابی قرار گیرد، شناخت رابطه هوش معنوی و انسجام خانواده با پیشرفت تحصیلی، گامی مهم در جهت بهبود پیشرفت فراگیران میباشد. برای دستیابی به این مهم پژوهش حاضر انجام گرفته تا درصورت وجود همبستگی و تأیید گزارههای تحقیق، زمینه مناسب برای برنامهریزان آموزشی، مدرسان و خانوادهها ارائه گردد.
کولمن، بوچر و کارسن - 1984 - 1 طی تحقیقات خود دریافتند که اختلالات روانی معمولا در میان کودکان و نوجوانانی بروز میکند که رفتار عاطفی نزدیکی با والدین خویش نداشته و همواره در محیط خانواده دچار ناکامی شدهاند و بوسیله والدین خود طرد شده و محیط خانوادگی آنها از انضباط و مقررات ثابتی برخوردار نبودهاست. همچنین ویکلند - 1974 - 2 گزارش میدهد که اختلالات رفتاری و ناهنجاری های آنان ناشی از روابط خانوادگی نابهنجار آنها قبل از بستریشدن میباشد .
السون - 1999 - 3 خانوادههایی که دارای سطوح سالم انسجام هستند در عین حال که خواهان حضور در کنار هم میباشند نسبت به استقلال فردی همدیگر احترام قائلند. اعضای خانواده منسجم حتی هنگامی که به استقلال فردی کامل رسیدهاند باز هم احساس مشارکت و ارتباط عاطفی با یکدیگر دارند. بنابراین اکثر محققان انسجام را به عنوان توانایی خانواده در ایجاد تعادل بین با همبودن و استقلال نگاه میکنند. اسپتین - 1990 - 4 اعتقاد دارد که والدین به شیوههای مختلفی بر رشد عقلی و ذهنی فرزندان تأثیر میگذارند و یکی از این عوامل سبکهای تربیتی اعمالشده از سوی والدین است. پژوهشی که توسط هرز - 1999 - 5 انجام گرفته، نشان میدهد که شیوه فرزندپروری با ویژگی پذیرش پایین و حمایت افراطی بالا، با حرمت نفس رابطه منفی دارد.
نوجوانی که میزان بالایی از پذیرش دریافت میکند، یک تصور بالایی از خود ارزشی و شایستگی خویش در او شکل میگیرد و در مقابل نوجوانی که کمتر مورد پذیرش والدین قرار گرفتهاست، اعتماد به نفس پایین و خود پنداره ضعیف از خود نشان میدهد. زمانیکه با حمایتهای افراطی - یعنی کنترل، درگیری فزاینده، دخالتکردن، بچهگانه رفتارکردن و ممانعت از رفتار مستقل - با آزادی و استقلال نوجوان مخالفت میشود، حرمت نفس به شکل معناداری پایین میآید - نقل از رجایی،.[6] - 1386