بخشی از مقاله
چکیده
هوش مفهومی است که از دیر باز آدمی به تفحص و پژوهش ابعاد،تظاهرات ،ویژگی ها و انواع آن علاقمند بوده است.هوش معنوی جنبه های مختلفی از آگاهی و زندگی ذهنی و روحی درونی فرد را با زندگی و کار بیرونی متصل و یکپارچه می کند و نوعی آگاهی درباره تمامیت جهان به شکلی کلی به فرد می دهد.پژوهش حاضر با استفاده از شیوه ی مروری و با هدف نشان دادن رابطه ی پیشرفت تحصیلی و هوش معنوی دانش آموزان ،درمحیط مدرسه و خانواده و همچنین تأثیرگذاری مثبت و معناداردرهوش معنوی درکمک به حل مشکلات زندگی دانش آموزان تهیه شده است که نتایج به دست آمده از مطالعات حاکی ازاآن است که ایجاد حس رضایتمندی و خشنودی در دانش آموزان و توجه بیش از بیش به مسائل پرورشی و تربیتی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثراست.
مقدمه
هوش یکی از جذابترین و جالب ترین فرآیندهای روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود . هر چه موجودات از تکامل بیشتری بهره مند شوند از نظر هوشی نیز پیشرفته تر هستند و به همان نسبت از پیچیدگی بیشتری برخوردارند. واژه هوش کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رؤیت نیست همچنانکه افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنها تفاوتهای آشکاری وجود دارد.
با توجه به اینکه مفهوم هوش در حال حاضر از آشفتگیها و سردرگمیهای قابل توجهی برخوردار است و در تمام ابعاد نظری، علمی، اجتماعی، هیجانی و معنوی نیز قابل بحث می باشد، هوش معنوی، از جهات مختلف در عصر جدید احساس می شود. یکی از ضرورت ها در عرصه ی انسان شناسی توجه به بعد معنوی انسان از دیدگاه دانشمندان، به ویژه کارشناسان سازمان بهداشت جهانی - WHO - است که اخیراً انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی - Bio Psychosocial spirtual - تعریف می کند. ضرورت دیگر این موضوع ظهور دوباره کشش معنوی و نیز جستجوی درک روشن تر از ایمان و کاربرد آن در زندگی روزانه می باشد.
همچنین گستره معنویت امروزه در رشته های متنوعی از قبیل پزشکی، روان شناسی، انسان شناسی، عصب شناسی و علوم شناحتی در حال پیشرفت است.هرچنددانش آموزان از نظر هوش تحصیلی، هوش اجتماعی و هوش اقتصادی فقط چند شماره با هم فرق می کنند و تاثیر آن در بهبود کیفیت زندگیشان نسبی است، هوش معنوی تاثیر ویژه ای در کیفیت زندگی آنان دارد و زندگیشان را هدفمند و ارزشی می کند. هوش تحصیلی، اجتماعی و اقتصادی حرکتی زمینی دارند و مثل هر حرکت زمینی محدود است، اما حرکت در مسیر هوش معنوی ابعادی آسمانی و نامحدود دارد و جا برای رشد و توسعه دانش آموزان در آن بسیار زیاد است.
هوش تحصیلی مربوط به ژنتیک انسان است و به صورت استعداد در ذات فرد نهفته است، اما هوش اجتماعی و هوش اقتصادی به دست آوردنی است و با آموزش و تفکر سرعت می گیرد. هوش معنوی نیز امری اکتسابی است و با ایمان افراد، ارتباط مستقیم است. به عبارت ساده تر هرچه ایمان فرد نسبت به خدای متعال بالاتر می رود، فهم او از واقعیت زندگی و اتفاقات زندگی نیز بالاتر می رود. تفکر و تدبیر در امور زندگی و آفرینش نیز دومین عامل افزایش فهم معنوی است.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی آنچه بینی همان دلت خواهد وانچه خواهد دلت همان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو.
امروزه با نگاهی بر تاریخ می توان دریافت که انسان از دیرباز موجودی اجتماعی است و به منظور حفظ بقا ناگریز است دائما در تعامل با انسان های دیگر باشد چر ا که دوام و پایداری حیات آدمی در ارتباط و تعامل با دیگران است .سنین کودکی و نوجوانی همراه با تغییرات سپری الگوه ی رفتاری است .این تغییرات دانش آموزان را در معرض گسترش رفتارهای پرخطر بهداشتی از قبیل عدم تحرک،،عادات تغذ یه ای نامناسب،پرخاشگری و حتی در سن نوجوانی به مصرف سیگار و موادمخدر قرار می دهد که تأثیر آنها تا سالها بعد حتی تا آخر عمر، باقی می ماند و بهزیستی روانی آنها را تهدیدمی کند.
متخصصان برای مقابله با این رفتارها، درمیان انواع هوش،اارائه ی خلاقانه ی راهبردهای هوش معنوی راپیشنهاد می کنند.به صورتی که اصطلاح هوش تحصیلی، هوش اجتماعی و هوش اقتصادی، فقط ارتباط های زمینی انسان ها را در بر می گیرد و انسان های به کمال رسیده ای که از نظر تحصیلی، اجتماعی یا اقتصادی سهمی معمولی از زندگی دارند ولی از نظر معرفت، فهم و درک بالایی دارند را در بر نمی گیرد. هوش معنوی عبارت است از میزان فهم افراد از واقعیت زندگی و حقیقت امور. همچنان که پیامبر اعظم - ص - دعا می فرمایند: اللهم ارنی الاشیاء کما هی. خداوندا حقیقت چیزها را به من نشان بده.
در دهه های گذشته ریف و همکارانش الگوی بهزیستی روان شناختی یا بهداشت روانی مثبت را ارائه کردند. بر اساس الگوی ریف بهزیستی روان شناختی از 6 عامل تشکیل می شود :پذیرش خود، خودمختاری، داشتن ارتباط مؤثربادیگران، هدفمندی در زندگی، تسلط بر محیط و رشد شخصی.
از نظر هوسر و همکارانش - 2005 - یک از ابعاد مدل فوق چالش هایی هستند که انسان ها در زندگی خود با آنها مواجه می شوند. شواهد پژوهشی شایان توجهی وجود دارد که نشان می دهند تنش و حوادث نامطبوع زندگی می توانند بهزیستی روان شناختی را تحت تأثیر قرار دهند و مختل کنند.
در بین دشمنان ائمه اطهارنیز به افرادی با هوش سیاسی بالا برخورد می کنیم. معاویه نمونه بارزی از این افراد است که از نظر سیاسی فردی با هوش بالا است، ولی چون واقعیت جایگاه امام معصوم را درک نکرده، فاقد هوش معنوی است. پس هر گونه تدبیر و زیرکی مورد پسند دین مبین اسلام نیست و اسلام به تفکری احترام می گذارد که به دنبال حق و حقیقت باشد و ملاک انتخاب و رضایت حق تعالی باشد.
با توجه به مطالب فوق دانشمندان و پژوهشگران برای حل این مشکلات مطرح شده دربین دانش آموزان به این نتیجه رسیده اند که که علاوه بر دو هوش کلی و هوش هیجانی ، جنبه دیگری از هوش نیز وجود دارد کهکاملاً منحصر به انسان می باشد.
در واقع امروزه گفته می شود که IQوEQپاسخگوی همه چیز نبوده وکاملاً موثر نیستند بلکه انسان به عامل سومی هم نیاز دارد که هوش معنوی نامیده می شود؛لذاباتوجه بر توضیحات داده شده دراین مقاله سعی کردیم به رابطه ی هوش معنوی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بپردازیم.
تعریف هوش معنوی
هوش مفهومی است که از دیر باز آدمی به تفحص و پژوهش ابعاد،تظاهرات ،ویژگی ها و انواع آن علاقمند بوده است.هوش به عنوان یک توانایی شناختی در سال 1905 میلادی توسط آلفرد بینه و تئودور سیمون مطرح شد. با وجودی که درخصوص این پدیده بررسی های متعددی انجام گرفته و نظریه های متفاوتی ارایه شده اما هنوز صاحبنظران به همسویی کلی در مورد ابعاد گوناگون هوش دست نیافته اند.
مفهوم تحلیلی غرب از هوش بیشتر شناختی است، وشامل پردازش اطلاعات می شود؛درحالی که رویکرد ترکیبی شرق نسبت به هوش ،مؤلفه های گوناگون عملکرد و تجربه انسان،از جمله شناخت ،شهود و هیجان را در یک ارتباط کامل در بر می گیرد.
هوش معنوی جنبه های مختلفی از آگاهی و زندگی ذهنی و روحی درونی فرد را با زندگی و کار بیرونی متصل و یکپارچه می کند و نوعی آگاهی درباره تمامیت جهان به شکلی کلی به فرد می دهد.سیندی ویگلورث معتقد است که هوش معنوی توانایی رفتار کردن با دلسوزی و دانایی در حین آرامش درونی و بیرونی، صرفنظر از پیشامدها و رویدادهاست. افراد با هوش معنوی در حین قضاوت، توانایی منصفانه و دلسوزانه رفتار کردن را دارند.
هوش معنوی ما را قادر می سازد همه چیز را آنطور که هستند ببینیم. این هوش همان هوشی است که رهبران مشهور و محبوب جهان را هدایت کرده است. رهبران معنوی با داشتن این هوش می توانند بزرگترین فشارها را تحمل کنند. رابرت ایمونز تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش معنوی مطرح کند. وی معتقد است که هوش معنوی مجموعه ای از توانایی ها برای بهره گیری از منابع دینی و معنوی است. به نظر ایمونز پنج توانایی معرف این هوش است:
-1 قابلیت تعالی فیزیکی و مادی: افراد با هوش معنوی، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند.
-2 توانایی ورود به سطح معنوی بالاتر: از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت می کند، آگاهی دارند.
-3 توانایی یافتن تقدس در فعالیت ها، رویدادها و روابط روزمره: حضور الهی را در فعالیت های عادی تشخیص می دهند.
-4 توانایی به کارگیری منابع معنوی برای حل مسائل زندگی: افرادی که ذاتا مذهبی هستند راحت تر می توانند با استرس ها برخورد کنند و بیش از سایرین بر بحران های روحی و مشکلات غلبه کنند.
-5 توانایی انجام رفتار فاضلانه و ظرفیت پرهیزگاری بالا.
تفاوت هوش معنوی با هوش هیجانی و هوش هدایت
هوش از قسمت های مختلفی تشکیل شده است و هر کدام وظیفه ی خاصی را برعهده دارند که به طور کلی می توان گفت SQ یا هوش هدایت و معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی و عملکرد همراه با بصریت، ملایمت و مهربانی را شامل می شود EQ .یا هوش هیجانی و SQ هوش معنوی به هم مرتبط هستند اما در عین حال دو هوش متفاوت و جدا از هم به حساب می آیند.