بخشی از مقاله
چکیده
هدف این پژوهش، تعیین رابطه بین تعهد سازمانی و رضایت شغلی با هوش هیجانی کارکنان بود . جامعه آماری تحقیق، کلیه کارکنان اداره آموزش شهرستان بهارستان ناحیه50 - 1نفر - استان تهران بود که علت کوچک بودن حجم جامعه آماری، نمونه آماری تحقیق برابر با جامعه آماری است . برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه هوش هیجانی مایر و سالوی - 1995 - پرسشنامه تعهد سازمانی مودای، استیرز و پورتر ، - 1979 - و پرسشنامه رضایت شغلی برافیلد و روت - 1951 - استفاده شد.
تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام انجام گرفت . نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی با تعهد سازمانی p = 0/001 - ، - r=/580 و رضایت شغلی p=/001 - ، r = 0/55 - رابطه مثبت و معناداری وجود ارد . همچنین بین تعهد سازمانی و رضایت شغلی رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد r = 0/535 - . ، - p = 0/001 نتایج حاصل از رگرسیون نشان داد که مؤلفه های شفاف سازی احساسات و توجه به احساسات در پیش بینی تعهد سازمانی و رضایت شغلی معنادار است .
-1 مقدمه
تعهد سازمانی بسیار ارزشمند است. تحقیقات نشان دادهاند که تعهد سازمانی دارای تأثیری خارقالعاده بر عملکرد یک سازمان است زیرا یک کارمند متعهد، خود را با اهداف و ارزشهای سازمان همسو ساخته، بهترینها را برای سازمانش میخواهد و تمایل دارد که رفتار شهروندی سازمانی را در بهترین سطح به نمایش بگذارد. یعنی، اشتیاقی درونی برای انجام امور فراتر از وظایف سازمانی. اگر منابع انسانی را ارزشمندترین منابع سازمان بدانیم، در آن صورت نیروی انسانی متعهد را باید به عنوان مزیت رقابتی سازمان در نظر گرفت.
مهم ترین هدف هر سازمانی دستیابی به بالاترین سطح ممکن در بهره وری یا بهره وری بهینه است. عوامل کارامد در بهره وری عبارتند از: سرمایه، ابزار، روش انجام کار نیروی انسانی . بی گمان نیروی انسانی ماهرو کارامد یکی از مهم ترین ابزارها برای رسیدن به هدف های سازمان است، زیرا نقش مهمی در افزایش و کاهش بهره وری سازمان دارد، یعنی اگر سازمان از بیشترین سرمایه و بهترین فناوری و امکانات برخوردار باشد، اما فاقد نیروی انسانی مولد و باانگیزه باشد، به هدف خود نخواهد رسید.در واقع سرمایه انسانی ، حیاتی ترین عنصر راهبردی و اساسی ترین راه افزایش اثربخشی و کارایی سازمان است و پیشرفت و ترقی جامعه را دنبال خواهد داشت . نیروی انسانی متعهد به اهداف و ارزش های سازمان، نه تنها عاملی برای برتری یک سازمان نسبت به سازمانهای دیگر است،بلکه مزیت رقابتی پایداری برای بسیاری از سازمان ها تلقی می شود.
امروزه مزیت سازمان ها برای پیشی گرفتن از یکدیگر، نه در به کارگیری فناوری جدید، بلکه در بالا بودن اعتماد به نفس و میزان تعهد کارکنان به اهداف سازمانی نهفته است . میزان تعهد به سازمان و رضایت از شغل، از عوامل پنهان ولی تأثیرگذار در رفتار شغلی کارکنان است . توجه به تعهد نیروی انسانی چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی اهمیت زیادیدارد . ً شناخت و نگهداری از منابع انسانی صرفا نگه داشتن افراد در سازمان نیست، بلکه جوش دادن آنها با سازمان و ایجاد همبستگی متقابل فرد و سازمان است چه بسا افرادی که سال ها در سازمان می مانند، ولی عامل ماندن آنها اجبار است و در این صورت نه تنها باری از دوش سازمان بر نمی دارند، بلکه اگر فرصت پیدا کنند، بار سنگینی بر دوش سازمان میگذارند.
هوش هیجانی به سه دسته توانایی ذهنی اشاره دارد که یک دسته آن توانایی های بسیار اساسی است که در برگیرنده ادراک و تشخیص عواطف خود و دیگران می باشد، به عبارتی افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند می دانند که خود یا دیگران در یک لحظه خاص، در چه نوع حالت هیجانی به سر می برند. نیروی انسانی وفادار و سازگار با اهداف و ارزش های سازمانی که حاصر باشد فراتر از وظایف مقرر در شرح شغل فعالیت کند، عامل مهمی در اثربخشی سازمان محسوب میشود .
وجود چنین نیرویی در سازمان، نه تنها موجب بالا رفتن سطح عملکرد و پایین آمدن نرخ غیبت، تأخیر و ترک خدمت می شود، بلکه وجهه و اعتبار سازمان را در اجتماع مناسب جلوه می می دهد و زمینه رشد و توسعه آن را فراهم می آورد. از جمله معضلات ریشه ای و اساسی جامعه ما در جهت توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، ضعف تعهد سازمانی و رضایت شغلی در میان بخش شاغلان کشور است . تعهد سازمانی را می توان به ع نوان قدرت تشخیص افراد با فعالیت و مشارکت در یک سازمان ویژه تعریف کرد.
تعهد سازمانی می عنوان وابستگی عاطفی و روانی به سازمان در نظر گرفته شود که براساس آن فردی که بسیار متعهد است، هویت خود را از طریق سازمان تعیین کرده، در سازمان مشارکت می کند و در آن درگیر می شود و از عضویت در سازمان لذت می برد.تحقیقات نشان می دهد که تعهد سازمانی، عملکرد کارکنان و برونداده های سازمانی از قبیل تمایل به ترک خدمت، فروش و سودآوری مؤسسه و نیز غیبت کارکنان را تحت تأثیر قرار می دهد، به طوری کهوقتی تعهد سازمانی موجب افزایش سودآوری مؤسسه و کاهش ترک خدمت می شود و با تأثیر بر عملکرد کارکنان به افزایش بهره وری، بهبود و افزایش کیفیت ارائه خدمات می انجامد.
رضایت شغلی نیز یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغلی هر فرد است و موجب افزایش کارایی و نیز احساس رضایت در فرد میشود . رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چندبعدی است که با عوامل جسمانی، روانی و اجتماعی گوناگون ارتباط دارد.رضایت شغلی شرط اساسی حضور و همکاری فرد با سازمان است و اینبه دلیل نقش مهم رضایت شغلی در افزایش بهره وری، تعهد به سازمان، تضمین سلامت فیزیکی و روانی، تسر یع در یادگیری مهارت های جدید شغلی و افزایش روحیه فرد است .
-1-1 هوش عاطفی - هیجانی - چیست ؟
برای سال های متمادی تصور بر این بود که - IQ ضریب هوشی - نماینده میزان موفقیت افراد است. در مدارس معیار اهدای جوایز به دانش آموزان تست هوش بود و حتی بعضی از شرکت ها برای پاداش از تست هوش استفاده میکردند. در دهه اخیر محققان در یافتند که IQ تنها شاخص ارزیابی موفقیت یک فرد نیست. آن ها در حال حاضر مشغول تحقیق درباره - EQ هوش عاطفی - هستند. هوش یکی از مهمترین سازه های فرضی است که از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بینه در اویل قرن بیستم همواره برای تبیین موفقیت شغلی و کارآیی به کار رفته است.
هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال 1995 کتاب خود را با عنوان " چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد؟ " به چاپ رساند. درابتدای پیدایش این سازه، روانشناسان بیشتر بر روی جنبه های شناختی همانند حافظه و حل مساله تاکید می کردند . اما خیلی زود دریافتند که جنبه های غیر شناختی مانند عوامل عاطفی و اجتماعی نیز دارای اهمیت زیادی هستند. بعضی پژوهشگران بر این عقیده اند که IQ در خوش بینانه ترین حالت 10 الی 25 درصد از واریانس متغیر عملکرد را تبیین می کند. " علم به این که احساسات شما چیست و چگونه باید از آن ها در جهت تصمیم گیری به نحو احسن استفاده کنید می گوید:
-هوش هیجانی - عاطفی - ، توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنش ها و انگیزه، امیدواری و خوش بینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف است.
-هوش هیجانی - عاطفی - ، در حقیقت راهی است برای زیرک بودن.
-هوش هیجانی - عاطفی - ، همدلی است، درک این که اطرافیان شما چه احساسی دارند.
-هوش هیجانی - عاطفی - ، یک نوع مهارت اجتماعی است، همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران. "
-هوش هیجانی - عاطفی - یا هوش اجتماعی شامل 4 مهارت است:
-خود - - Self
-دیگران - Others -
-آگاهی - Awareness -
-اقدام - - Action
که با ترکیب این ها، مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی - عاطفی - به دست می آید :
-1خودآگاهی - شامل: خود ارزیابی، اعتماد به نفس -
-2 خودگردانی - شامل: خویشتن داری و قابل اعتماد بودن، وجدان سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار - -3 آگاهی اجتماعی - شامل: همدلی، آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت - -4 مهارت های اجتماعی - شامل: توان تاثیرگذاری،رهبری، مدیریت تعارض ایجاد رابطه وکار گروهی - خودآگاهی - : - Self Awareness یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص کمک می کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در جهت درک آن ها به فرد کمک می کند. خودگردانی - - Self Management یا مدیریت عواطف - Managing Emotions - :مهارتی است که به افراد کمک می کند.
تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد درکنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک میکند. آگاهی اجتماعی - : - Social Awareness عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف. مهارت های اجتماعی Social Skills - - :عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیت های مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است.
تحقیقات نشان داده است که EQ یا هوش هیجانی عامل مهمی در ایجاد تغییرات اساسی در زندگی است. اگرچه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون به دنیا می آیند و چگونگی برخورد آن ها با مسایلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق خجالت و غیره متفاوت است، اما هوش هیجانی - عاطفی - به والدین و مربیان کمک میکند تا بر روی قابلیت ها و یا عدم وجود آن ها کار کرده و بنابراین کودکان را برای رویارویی با جامعه بیرونی آماده کنند.
برای مثال والدین به جای جلوگیری از برخورد بچه های خجالتی با دنیای بیرون، باید آن ها را با چالش های جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرارگرفتن در فضاهای تازه روبرو نمایند. گرچه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه ها را دلزده یا ترسوتر نماید بلکه باید به آن ها تجربه های جدید بیاموزد.مثال دیگری که می توان در این مورد مطرح کرد این است که برای مثال تحقیقات نشان داده که بچه های کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با مشکل مواجه هستند، شش تا هشت بار بیشتر از بچه های دیگر در معرض ابتلا به خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت میباشند.