بخشی از مقاله

چکیده

سال 1395 از طرف مقام معظم رهبری بنام "اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل" نامگذاری شده است بهمین مناسبت پژوهش حاضر با هدف پرداختن به روانشناسی مدیریت در اقتصاد مقاومتی و اینکه چگونه میتوان با استفاده از مؤلفه های روانشناختی مثل انگیزه، هوش،علایق شخصی و تعامل اجتماعی و فردی را در اقتصاد خصوصا اقتصاد مقاومتی جهت کاستن از فشارهای وارده توسط نیروهای بیرونی و متخاصم را مدیریت کرد، صورت گرفته است.

کلیدواژهها: روانشناسی مدیریت، اقتصاد مقاومتی، مؤلفه های روانشناختی

مقدمه

نیروی انسانی ماهر وکارآمد پربهاترین و ارزنده ترین ثروت و دارائی هر کشوراست. یکی ازشاخه های جدید علم که مسئله نیروی انسانی و دیگر جنبه های مربوط دنیای کار را درکانون توجه خود دارد، روانشناسی مدیریت است. این شاخه از دانش، مطالعه علمی رابطه انسان و دنیای کار و اقتصاد را مورد وجهه همت خود قرار داده است و سازگاری مردم را در جریان امرار معاش خود با خصوصیات و ویژگی های محل کار، با افرادی که در محل کار با آنان سروکار پیدا می کنند، و با کارها و مشاغلی که انجام می دهند، مورد مطالعه قرار می دهد. کاربرد روانشناسی در عرصه اقتصاد، طیفی وسیع از مسائل را در بر می گیرد که با استفاده از داده های تجربی در زمینه های شخصیت، انگیزه، هوش، حافظه، کسب مهارت، یادگیری، پیشرفت تحصیلی، تستهای کارآئی، علائق شغلی و تحصیلی، درمان ناهنجاریها، بهداشت روانی، تعامل اجتماعی، تنظیم روابط بین فردی در زمینه اقتصاد تأثیر شگرفی گذاشته است باتوجه به اقتصاد مقاومتی که به معنی تشخیص حوزههای فشار و متعاقباً تلاش برای کنترل و بیاثر کردن آن تاثیرها میباشد و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت است بکارگیری این مولفه ها روانشناسی نمود بیشتری پیدا میکند.

روانشناسی مدیریت

مکاتب مختلف روانشناسی بر اساس دیدگاههای که برای تحقیق پیرامون مسائل روانی بر گزیده اند، تعاریف متفاوتی برای این علم ارائه نموده اند. این تعاریف طیف و سیعی از دیدگاهها را شامل میشود که در یک قطب آن محدود ساختن مطالعات روانشناختی در » مطالعه ذهن « قرار دارد و در قطب مخالف، توجه انحصاری به » رفتارهای محسوس و ملموس .« ولی درمجموع می توان گفت: روانشناسی علمی است که از افعال, انفعالات, استعدادها و سایر پدیده های روانی و ارتباط آنها با یکدیگر و علل پیدایش آنها بحث میکند. هدف روانشناسی نیز غالبا » ایجاد سازگاری بین فرد با شرایط متغیر محیط « ذکر میشود لکن شاید صحیحتر آن باشد که بگوئیم: هدف روانشناسی به فعلیت رساندن تمامی استعدادهای بشر برای رسیدن به کمال و سعادت است. اینک پس از بیان تعریف و هدف روانشناسی و اقتصاد، روابط متقابل این دو بخصوص نقش روانشناسی و کاربرد آن در زمینه های اقتصادی با وضوح بیشتری قابل بررسی است.

روانشناسی مدیریت1 عبارت است از زمینه مطالعاتی معینی که در چهارچوب آن، رفتار مدیر و فرآیند رهبری از دیدگاه روانشناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. به یقین یک چنین مطالعهای به ما امکان می دهد تا در حل مشکلات مدیریت از یافتههای روانشناسی مدد بگیریم و با استفاده از نظریه های آن ، به تجزیه و تحلیل مسائل مدیریت بپردازیم و گره های آن را باز کنیم. باید در نظر داشت که مطالعات مربوط به روانشناسی مدیریت نه تنها موجب میگردد که مدیر در اداره امور سازمان توانایی بیشتری پیدا کند، بلکه استفاده از یافتههای علمی نیازهای مربوط به آن را امکان پذیر میسازد و با در نظر گرفتن یک چنین استفاده ملموس از روانشناسی مدیریت است که آن را شاخه ای کاربردی از دانش روانشناسی تلقی می کنند. از لحاظ موضوع روانشناسی قسمتی از علوم اجتماعی است و بسیاری از مسایل که جامعه شناسان در آن تحقیق می کنند.

روانشناسی مدیریت اینک آمیزه هایی است، ازعلم و عمل، که زمینه های تخصصی متعدد و گسترده ای از قبیل روانشناسی امور استخدامی، رفتار سازمانی، توسعه سازمانی، روانشناسی مهندسی، مشاوره حرفهای، روانشناسی مصرف کننده و جز اینها را با مبحث فرعی متنوع دربرمیگیرد. از لحاظ علمی در پی بسط وگسترش علم و معرفت درخصوص مردم در دنیای کار است. در نتیجه ما با این علم عظیم و پرشاخه می توانیم نیروهای انسانی و منابع طبیعی را با هم، در بهبود کارایی2 تمامی موسسات به کار ببندیم. مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع و امکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.

اقتصاد

زندگی اجتماعی با هدف تامین هر جه بهتر نیازهای انسانها شکل گرفته است. نیازهای مادی انسان؛ در جامعه توسط »نهاد اقتصاد«3 تکفل و تامین میگردد. نهاد اقتصاد همچون نهادهای دیگر، یک مفهوم جامعه شناختی انتزاعی است و عینیت و تبلور آن در قالب موسسات تولیدی، تجاری، بانکها و ..میباشد.برای علم اقتصاد تعاریف مختلفی شده است چنانکه » آدام اسمیت« 4 آنرا بررسی در ماهیت و علل ثروت ملل دانسته و» پل ساموئلسن« 5 در تعریف آن میگوید: بررسی روشهای که بشر با وسیله یا تدون وسیله پول برای بکار بردن منابع کمیاب بمنظور تولید کالاها و خدمات در طی زمان و همچنین برای توزیع کالاها و خدمات بین افراد و گروهای در جامعه بمنظور مصرف در زمان حال و آینده انتخاب میکنند. اما نظام اقتصادی » عبارتست از طرح کلی و هما هنگی که خطوط اصلی ارزشهای موردنظر یک مکتب را در زمینه عدالت اجتماعی از بعد اقتصاد نشان میدهد.« بنا بر هر نظام اقتصادی بر اساس دیدگاه انسان شناسانه خود و تفسیری که از عدالت اجتماعی دارد اهداف و ایده آلهای خویش را تعیین می نماید.

اقتصاد مقاومتی6

اصطلاح اقتصاد مقاومتی اولین بار در سال 2005 پس از محاصره غزه توسط اسرائیل که مواد غذایی و نهادههای اولیه برای تولید و پیشرفت اقتصادی را نیز شامل میشد و ناتوانی غزه در صادرات، امکان صادرات و کشت بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله توت فرنگی را کاهش داده بود مورد استفاده قرار گرفت و ضوابط و معیارهای حاکم بر مفهوم اقتصاد مقاومتی شناسایی گردید. پس از تشدید تحریمها علیه ایران در سالهای اخیر، اقتصاد مقاومتی با هدف استفاده از توان داخلی و مقاومت در مقابل تحریمها با ایجاد کمترین بحران توسط آیت اله خامنهای در 1392/11/30، به مسئولان ایران ابلاغ شده است - ویکیپدیا - .

به معنی تشخیص حوزههای فشار و متعاقباً تلاش برای کنترل و بیاثر کردن آن تاثیرها میباشد و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت است همچنین برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی باید وابستگیهای خارجی کاهش یابد و بر تولید داخلی کشور و تلاش برای خوداتکایی تأکید گردد. طبق نظر دولتمردان ایران در تعریف اقتصاد مقاومتی، ضرورت مقاومت برای رد کردن فشارها و عبور از سختیها برای رسیدن به نقاط مثبت ملی نیاز است. در واقع هدف در اقتصاد مقاومتی آن است که بر فشارها و ضربههای اقتصادی از سوی نیروهای متخاصم که سد راه پیشرفت جامعه است، غلبه کرد.

رابطه روانشناسی و اقتصاد

از آنجا که هدف اقتصاد غرب، فراهم کردن نیازهای مادی انسان است و مکاتب گوناگون اقتصادی غرب شالوده تحقیقات و نظریات خویش را بر این بنا نموده اند که » انسان عقلا ئی در پی حد اکثر کردن سود مادی خودمیباشد «؛ بنا بر این از هر وسیله ممکن از نفوذ سیاسی و اجتماعی و تلاش در وضع قوانین و استفاده از آن در جهت منافع خویش گرفته تا بهره گیری از علوم و تکنولوژی برای رسیدن به این هدف بهره برداری می نمایند و استفاده اقتصاده غرب از یافته های روانشناسی نیز دقیقا در همین راستا قرار می گیرد. با توجه به این طرز بر خورد, دور از انتظار نیست که با مراجعه به تاریخچه روانشناسی مشاهده کنیم که پایه گذاران گروههای تحقیق و موسسین دانشکده های مشهوری که در زمینه تحقیقات روانشناسی صنعتی، روانشناسی حرفه ای، راهنمایی شغلی و 000 به تحقیق می پردازند، عمدتا صاحبان کارخانجات بزرگ و تجار و بازرگانان عمده هستند که برای حل مشکلات و پیچیدگیهای مسائل کارگری و فروش خود و بعضا در جهت سوء استفاده از روانشناسی برای بهره برداری بیشتر از نیروی کار ارزانتر و بالا بردن ضریب اطمینان عدم اعتصابات و 000 دست بر امان روانشناسان شده اند. همین امر بخوبی نشان دهنده این واقعیت است که بررسی و درک روابطی که در این محدوده وجود دارد در حد خود دارای کارآئی بوده و می تواند به بالا بردن کارآئی کارگران و سود مؤسسات اقتصادی کمک قابل توجهی بنماید. همانگونه که امروزه در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید