بخشی از مقاله

چکیده

تحولات جهان مدرن و ایدئولوژی مدرنیسم، نشان داده است که یکی از اساسیترین مؤلفهها در تمام جهانبینیها و اندیشههای ناشی از مدرنیته،خصوصاً در دهههای پایانی قرن بیستم، تأکید جدی بر فرهنگ و شیوهای است که بتواند سبک زندگی را مطابق با اهداف سیاسی، اقتصادی نظام سرمایهداری همراه کند و معتقدند اگر بتوان فرهنگ لیبرال دموکراسی را در سراسر جهان ترویج داد، سایر مؤلفههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراهم میشوند. به همین دلیل بعد از تغییر و تحولاتی که در عرصه فناوریهای اطلاعات و ارتباطات از دهههای پایانی قرن بیست رخ داد، تغییر دادن شیوه و سبک زندگی، فرهنگ و ارزشهای جهانی، در رأس برنامههای غرب قرار گرفت.

در همین دوران یکسری فرهنگها وتمدنها به عنوان رقیب برای نظام لیبرال دموکراسی در نظر میگیرند یکی از این موارد و در واقع مهمترین آنها، دین اسلام است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عرصه سیاسی منطقهای بین المللی باز گشت، لذا از هیچ تلاشی اعم از مبارزه مستقیم و غیره مستقیم گرفته تا، تحریمها و نهایتاً جنگ نرم را برای تغیر دادن سبک وشیوه زندگی در کشورهای اسلامی خصوص ایران غافل نشدند. لذا همین جاست که مقام معظم رهبری، صحبت از شبیخون فرهنگی، ناتو فرهنگی و جنگ نرم میکنند که اساس و بنیان دین اسلام را هدف گرفته است؛ لذا صحبت از مهندسی فرهنگی، توسعه و پیشرفت در عرصه نانو تکنولوژی فناوری، و توجه جدی به سبک زندگی بر مبنای ایدئولوژی بیداری اسلامی را مورد تأکید اساسی قرار دادهاند. در پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی، با تأکید بر آثار و اندیشههای ولایت فقیه، به مهمترین مؤلفههای اسلامی که باید مبنا و اساس سبک نوین زندگی قرار گیرد، توجه شده است.

واژگان کلیدی: سبک زندگی نوین، ارزشهای اسلامی، سبک زندگی غرب و جهانی شدن فرهنگ.

مقدمه

یکی از مفاهیمی که از دوران اولیه زندگی انسانها تاکنون مطرح بوده، بحث سبک زندگی است. به همین خاطر است که صحبت از تمدن های بابل ، بین النهرین، مصر، ایران، روم، یونان صحبت میشود که به نوعی سبک زندگی فرهنگ آن مناطق را نشان میدهد لذا به نظر میرسد سبک زندگی همان فرهنگ و تمدن هست.در پی تغییر و تحولاتی که بعد از رنسانس به وجود آمد و به نوعی تمام تمدنها، فرهنگها را تحت تأثیر قرار داد. ماحصل این تحولات حاکم شدن اندیشههای انسان محوری و عقلانیت تک ساحتی یعنی انسان فقط یک بعد دارد که آن هم همین بعد مادی است و اندیشهای مبتنی بر خدا باوری، خدا محوری، تقدس گرایی و به طور کلی مذهب و معنویت نه که کامل حذف بلکه یک امر شخصی، ثانوی و فرعی در نظر گرفته شد لذا آنچه مهم هست انسان و تأمین منبع لذات مادی اوست.

لذا مذهب کاملا از صحنه زندگی اجتماعی رخت بربست و فضا را برای به وجود آمدن نظامهای سیاسی سکولارسیم، اومانیسم، ماتریالسم، کاپیتالیسم در سطح جهان فراهم ساخت. البته از دل همین تحولات دو نظام متفاوت لیبرالیسم و سوسیالیسم بیرون میآید که یکی حق و حقانیت را به فرد و هر آنجه که فرد می-خواهد چه از نظر لذتگرایی، منافع مادی، آزادی به تمام معنا برای او فراهم کنی و دیگری سوسیالیسم آنچه برای نظام سوسیالیسم مهم هست جامعه است نه فرد چرا که فرد جزیی از جامعه است.اما چیزی که مهم هست این هست که هر دو در یک چیز مشترک هستند: هیچ نقشی برای دین، مذهب و معنویت در عرصه نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی قائل نیستند به طوری که لیبرالها دین را یک امر شخصی، سنتی و مربوط به گذشته و سنت میدانند که هیچ توانایی و ظرفیتی برای اداره جامعه ندارد لذا باید از عرصه دولت و سیاست و اجتماع جدا باشد، و مارکسیمها و سوسیالیسمها دین را افیون و وسیلهای برای سرگرمی و مسکن تودهها میدانند.

این رقابت تقریبا تا 1991 ادامه داشت ولی با فروباشی شوروی این نظام لیبرال دموکراسی است که خود را به عنوان یک فرهنگ مسلط و هژمونی در سطح جهان قلمداد میکند و صحبت از جهانی شدن این فرهنگ به میان می آید. لذا مفاهیمی مثل نظم نوین جهانی، پایان تاریخ را اندیشمندان انتشار میدهند. لذا بایک نگاه خطی این فرهنگ را تکامل یافتهترین سطح زندگی بشر تلقی میکنند و رسالت خود را جهانی کردن این فرهنگ میدانند که در مقابل آن فرهنگ رقیب باید حذف شود.اما در سال 1979 در گوشهای از جهان به نام ایران انقلابی رخ میدهد که تمام معادلات جهانی و برنامه-ریزیها و نظریه پردازهای غربی را به هم ریخت و تعجب تمام نظریهپردازان غربی را برانگیخت.

انقلابی که به رهبری فردی روحانی و مذهبی به نام امام خمینی - ره - که با مبنا قرار دادن نگرش توحیدی مبتنی بر خداباوری، دین و مذهب را که از سوی غربیها به عنوان یک امر منزوی و فاقد پویایی و نقش مثبت درتحولات سیاسی اجتماعی میشناختند وارد عرصه سیاست و اجتماع کرد و به نوعی آن را احیا کرد که به معنای خط بطلان کشیدن بر نظرات قبلی است.لذا این تفکر را مبنا قرار داد که دین و سیاست نه تنها از هم جدا نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند لذا با به وجود آوردن یک نظام سیاسی- اجتماعی جدید فارغ از وابستگی به شرق و غرب خود را به عنوان یک رقیب جدی برای نظام و فرهنگ غربی که سعی میکند از طریق غلبه، سلطه، زور، استعمار خود را بر دیگران تحمیل کند، دین اسلام را به عنوان یک دین و فرهنگ جهان شمول فارغ از زور، سلطه... به جهانیان اعلام کرد.

لذا یک سبک زندگی مبتنی بر خدا باوری و خدا محوری و تلاش برای احیای منزلت، کرامت، فطرت خداگونه انسان که هم منابع مادی و معنوی را در بر میگیرد به عنوان الگو و مدل به جهانیان اعلام کرد.از آنجایی که اندیشه مبتنی بر نظام لیبرال دموکراسی بعد از فروپاشی شوروی در صدد جهانی کردن اندیشهها و فرهنگ خود بود حالا با یک چالش بزرگتری به اسم ایران اسلامی روبرو شده است، بنابراین ما شاهدیم از همان زمان پیروز یا انقلاب از هیچ کوششی برای ساقط کردن این فرهنگ دریغ نکردند.حال در این مقاله سعی بر این شده است که باطن سبک زندگی و فرهنگ غربی به عنوان یک فرهنگی که میخواهد جهانی بشود و جهانی سازی کند مورد بررسی قرار گیرد و در مقابل سبک زندگی اسلام به عنوان یک دین کامل، جامع که به دنبال فطرت خدایی انسان، که عنوان اشرف مخلوقات هست نه به فقط تأکید بر یک ساحت انسان مادی انسان بدون توجه به جنبه معنوی و روحانی انسان، چون این خصلت شایسته حیوان هست نه اشرف مخلوقات.

لذا نویسنده فرض را براین میگیرد که هر چند سبک زندگی غرب با تغییر و تحولاتی که در حوزه ارتباطات و فناوری خصوصا ماهواره و اینترنت درصدد حذف و نابودی فرهنگ و سبک زندگی اسلامی بی-نهایت تلاش میکنند ولی همین ویژگیها هم زمینهای برای جهانی کردن اندیشههای اسلامی میشود ولی مشروط به تلاش و توسعه دوچندان در عرصه فناوری ارتباطی تکنولوژیک و فضای مجازی که اتفاقا مورد تأکید جدی رهبر انقلاب هست.این مقاله در صدد است که سبک زندگی اسلامی با الهام از سخنان مقام معظم رهبری را با سبک زندگی غربی بسنجد و معیارهای سبک زندگی اسلامی را تبین و تحلیل کند و به آسیبشناسی سبک زندگی اسلامی در برابر غرب بپردازد.مطالب در چند بند مورد برسی قرار میگیرد: :1 چیستی سبک زندگی ؛ :2 جهانی شدن وتغییر سبک زندگی؛

:3 مبانی وشاخص های سبک زندگی اجتماعی اسلام؛

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید