بخشی از مقاله

چکیده

بشر از دیر باز در جستجوی درک فرآیندهای ذهنی در استدلال، تصمیمگیری و یادگیری و سایر فعالیتهای ذهنی بوده است؛ اما مطالعه علمی ذهن از چند دهه قبل از روش-شناختی آغاز شد. و برخی به روشها و دستاوردههای جدید به زبانشناسی شناختی گرایش پیدا کردند. آموزش زبان نیز به عنوان یک علم میانرشتهای باید از دستاوردهای زبانشناسی شناختی برای متحول وبروز شدن بیشتر بهرمند شوند ودر عمل از آنها استفاده کنند.

پیوند مستقیم میان آموزش زبان و زبانشناسی شناختی اندکی مشکل به نظر میآید؛ به همین دلیل، به علومی مثل روانشناسی زبان، روانشناسی شناختی و علومشناختی نیاز است تا تعامل وتلفیق آموزش زبان و زبانشناسی شناختی ممکن شود. هدف از انجام این مقاله، طرح وبررسی مبانی نظری آموزش زبان با رویکرد شناختی است. در این پژوهش، در پی یافتن پاسخ به این سؤال هستیم؛ که آیا روششناختی یادگیری زبان را در زبانآموزان تسهیل میکند؟ براساس نظریهها و تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان میدهد، که آموزش بر اساس روششناختی میتواند بر بهبود وضعیت آموزش زبانآموزان تأثیرات مثبتی داشته باشد.

یادگیری بر اساس این روش نیز میتواند آموزش زبان خارجی را در زبانآموزان تسهیل کند. براساس این پژوهش، زبانشناسی شناختی با استفاده از استعاره و استعاره مفهومی که دو حوزه مبدأ و مقصد را مطالعه میکنند، مبانی نظری مناسبی برای آموزش زبان با رویکرد شناختی به شمار میروند و رویکرد آنها در آموزش زبان بسیار کاربرد دارد؛ که دانستن وکاربرد آنها در فرایند یادهی و یادگیری زبان خارجی بسیار مفید و راهگشا است.

مقدمه:

انسان پرسشهای زیادی درباره خود و دنیای پیرامون داشته و دارد و با تعقل مدام در دنیای اطراف خود توانست به آگاهی و شناخت برسد. شناخت دانش لازم برای مقابله با خطرات محیطی، هموارکردن مشکلات و ابداع و اختراع لوازم فراهم کرده دانش جدید باعث عمیقتر شدن شناخت انسان و تعمیق شناخت بازتولید و خلاقیت شد. بشر براساس این فرایند چرخشی، همواره رهنمون پیشرفت و بهروزی مدام در عرصه حیات شدهاست. استفاده مدام از واژه شناخت در بافتهای گوناگون، چه در گفتار و چه درنوشتار این تصور را به وجود آوردهاست که همه شنوندگان و خوانندگان درک واحد وروشنی از این واژه دارند.

فلسفه اولین خاستگاه واژه شناخت است. در مورد مقوله شناخت و فرایندهای شناختی از دوران یونان باستان بحث شده است. افلاطون شناخت را امری فطری می-دانست و معتقد بود که زمانی که انسان به دنیا میآید، همه چیز را میداند. براساس این نظریه فطرتگرا، او باور داشت که یادگیری، یادآوری همان چیزهای فراموش شده است - السون وهرگنهان1، . - 51:1390 آموزش زبان علمی کاربردی است و روانشناسی و زبانشناسی شناختی و علوم و دانشهای پایه برای آموزش زبان به شمار میروند.

آموزش زبان از یافتههای علوم توصیفی استفاده میکندومفاهیم و نظریهها و روشها را شکل میدهد - مهرمحمدی و همکاران،. - 1383 در مورد چگونگی استفاده از زبانشناسی شناختی در آموزش باید بگوییم که نهتنها مراجعه و بهربرداری از زبانشناسی به عنوان منبع علمی و پشتوانهنظری، برای نظریهپردازان و متخصصین آموزش زبان توصیه میشود، بلکه برای توصه و گسترش علم آموزش زبان الزامی است. بنابراستدلال زبانشناسان شناختی اندیشه آدمی تا حد زیادی استعاری است: ما اندیشهای را، قلمرو مفهومی معینی را، بر حسب اندیشه یا قلمرو مفهومی معین دیگری درک یا تجربه میکنیم.

موارد این نوع اندیشیدن، استعاره مفهومی خوانده میشود و به گمان بعضی از پژوهشگران زبان دوم آموزش و فراگیری این گونه استعارهها باید بخشی لازم برای یادگیری زباندوم باشد.ریکو2، - 1985 - فیلسوف معاصر فرانسوی، نقش استعاره-در ایجاد معانی جدید در زبان را بررسی کرده است. وی با اقتباس از برخی نویسندگان معاصر، تمام پیشفرضهای سنت بلاغی قدیم را مورد تردید قرار میدهد و میگوید که استعارهها فقط برای زینت گفتار بکار نمیرود، بلکه به عنوان روشی است که معانی جدید به وسیله آن وارد زبان میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید