بخشی از مقاله
چکیده
زبان فارسی علاوه برآنکه بهعنوان زبان رسمی مهمترین ابزار برقراری ارتباط میان افراد جامعه بهشمار میرود، نماد مؤثر هویتی و شأن ایرانیان محسوب میشود. به این دلیل تثبیت یا تضعیف زبان فارسی پیوندی مستقیم با قدرت درونی و بیرونی جامعه ایرانی دارد. باتوجه به اینکه سرنوشت علمی زبان فارسی تحتتأثیر برنامهریزیهای دانشگاهی و حضور بروندادهای دانشگاه در بخشهای مختلف جامعه است این مقاله قصد دارد شیوه ارزیابی و انتخاب داوطلبان ورود به دانشگاه در رشتههای مرتبط با زبان فارسی را باتوجه به نمرات پذیرفتهشدگان دانشگاهها در درس زبان فارسی در کنکور سراسری مورد بررسی قرار دهد. جامعه آماری این مطالعه، پذیرفتهشدگان آزمون سراسری در پنجسال اخیر - سالهای 90 تا - 94، و دادههای پژوهش میانگین نمرات درس زبان فارسی و ادبیات فارسی آنان است. نتایج بررسی در وضعیت حاضر نشان میدهد که نحوه پذیرش و انتخاب داوطلبان ورود به رشتههای مذکور در دانشگاهها یکی از عواملی است که به تضعیف قدرت زبان فارسی میانجامد. برای رفع این عملکرد نادرست پیشنهادهای مرتبط با پذیرش دانشجو در انتهای مقاله آمده است.
کلید واژهها: زبان فارسی، ادبیات فارسی، ارزشیابی، پذیرش دانشجو، کنکور، آموزش عالی
مقدمه
آموزش زبان ملی و ادبیات هر کشوری یکی از مهمترین آموزشهای رسمی در جهان است که برنامهریزی و اجرای آن همواره بهعهده دولتها بوده است. زبان بهعنوان یکی از شاخصههای هویتی، یکی از عوامل اصلی پایداری نظامهای سیاسی و اجتماعی بهشمار میآید و هرگونه تزلزل، تجزیه و تضعیف آن موجب بیثباتی اجتماعی میشود. از سوی دیگر زبان فارسی ضمن استقلال خود بهعنوان یک ماده درسی، واسطه آموزش و ابزار یادگیری سایر دروس است . شرط موفقیت در هر درس تسلط به مهارتهای مختلف زبان فارسی است و تضعیف زبان فارسی بهعنوان یک ماده درسی میتواند به افت دروس دیگر بینجامد. اشکالات موجود در بدنه آموزشی زبان فارسی در کشور را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
نخست اشکالاتی که با ذات رشته زبان و ادبیات فارسی از سویی، و تفکر حاکم بر اندیشه برنامهریزان آن از سویی دیگر، مرتبط است. ازجمله این اشکالات میتوان به غیرتجاری بودن، نگرش سنتی به ساختار و سرفصلهای درسی، بهکارگیری روشهای تدریس غیراستاندارد و فاقد جذابیت کافی، عدم نوآوری و تکیه آموزش بر محفوظات بهجایغلبه تفکر پژوهشی، نام برد.دوم اشکالاتی که خارج از رشته زبان و ادبیات فارسی بر آن تحمیل شده و برگرفته از ساختار پذیرش دانشجو در نظام آموزشی کشور است. موضوع دوم مسئله مورد توجه مقاله حاضر است. این مقاله ضمن توجه به اینکه کاستیهای موجود در وضعیت فعلی آموزش زبان و ادبیات فارسی معلول نظام غلط پذیرش دانشجو و محصول یک بازه زمانی نسبتاً طولانی، حدود نیمقرن، است و رفع آن به زمان و تمهیدات ویژه نیاز دارد، با طرح بخشی از کاستیهای حاکم برنظام پذیرش دانشجو در این رشته به ارائه پیشنهادهای اجرایی و عملی برای حل آن میپردازد.
آزمونها بهعنوان یکی از مهمترین عناصر برنامه درسی، همواره موضوعی چالشبرانگیز و مسئلهساز بودهاند. در این میان ارزشیابی زبان فارسی یکی از مهمترین آزمونهای درسی در تمام مقاطع تحصیلی بهویژه در هنگام انتخاب دانشجو برای ورود به دانشگاه محسوب میشود یا باید محسوب شود. هرچند که کاملاً طبیعی است برای انتخاب دانشجو در رشتههای زبان فارسی و آموزش آن و نیز سایر رشتههای مرتبط با آن، از همان سازوکاری استفاده شود که در سایر رشتهها مورد استفاده قرار میگیرد. این امر طبیعی است اما چون داوطلبان، به دلایلی که طرح آن در این مقال لازم نیست، از اینگونه رشتهها استقبال نمیکنند، پذیرش واقعی اتفاق نمیافتد و ظرفیتهای دانشگاهیِ آنها بهوسیله افرادِ جامانده از سایر رشتهها تکمیل میشود.
تحقیقات نشان میدهد که در هنگام انتخاب رشته دانشگاهی میان نمرهزبان و ادبیات فارسیِ کارنامه داوطلبان با رشته دانشگاهیِ منتخبِ آنان رابطه معکوس وجود دارد؛ بالاترین نمرهها رشتههایی را انتخاب کردهاند که کمترین ارتباط را با زبان و ادبیات فارسی داشته و پایینترین نمرهها رشتههایی را انتخاب کردهاند که توانایی زبان و ادبیات فارسی در آنها اهمیت زیادی داشته است؛ رشتههایی مثل »آموزش زبان و ادبیات فارسی« و »آموزش و پرورش ابتدایی« - برای اطلاعات بیشتر نک. دانشگر و همکاران، ص . - 89-85پذیرش دانشجو و برنامهریزی آن در وضعیت فعلی، ورود دانشجویانی را به چرخه آموزش دانشگاهی زبان فارسی رقم میزند که فاقد تسلط کمینه زبان فارسی هستند؛ پذیرشی کور که شأن زبان فارسی را پایمال میکند و نتایج فاجعه آمیزی در درازمدت برای آن رقم خواهد زد.
چنین پذیرشی نظام آموزشی کشور را به دور باطل مبتلا میکند؛ جمعیت کثیری از این پذیرفتهشدگان پس از فارغالتحصیلی جذب نظام آموزشی میشوند و با تدریس کتابهای دوره ابتدایی یا درسهای زبان و ادبیات فارسی در سایر مقاطع، به انتقال نادانستهها و کاستیهای مهارتی خود به کودکان و نوجوانان میپردازند.ازسویدیگر انتخاب افراد تحت تأثیر نیازهای واقعی آنان صورت میگیرد و حقی است که باید همه از آن بهرهمند شوند؛ اکنون که زبان فارسی بهعنوان یک رشته تحصیلی، با کار و آینده شغلی افراد گره خورده است نمیتوان از جوانانِ داوطلبِ ورود به دانشگاه انتظار داشت رشتههای درآمدزا را رها کنند و به سوی رشتههایی که آینده شغلی ضمانتشدهای ندارند، روی آورند. اما شایسته است مدیران و برنامهریزان کلان کشور با نقد موضع انفعالی خود درقبال جریانی که اینگونه با جوانان و مسائل هویتی ایشان و جایگاه ایران گره خورده است، تدابیری اندیشند تا ضمن ساماندهی به این وضعیت و برآوردن اهداف کلان آموزش عالی، به نیازها و خواستههای طبیعی مردم نیز توجه شود.پژوهش حاضر با طرح سه سؤال درصدد یافتن پاسخی برای پرسشهای زیر است:
1.پذیرش دانشجو در رشته زبان و ادبیات فارسی از منظر مهارتهای زبانی پذیرفتهشدگان چگونه است؟
2.پذیرش دانشجو در رشتههای مرتبط با زبان فارسی از منظر مهارتهای زبانی پذیرفتهشدگان چگونه است؟
3.پذیرش دانشجو در رشتههای زبان - سایر زبانها غیر از فارسی - از منظر مهارتهای زبان فارسی پذیرفتهشدگان چگونه است؟
روششناسی تحقیق
جامعه آماری مقاله، نمرات درس فارسی عمومی و ادبیات اختصاصی پذیرفتهشدگان دانشگاههای دولتی کشور در پنجسال اخیر، در بازه زمانی سالهای 90 تا 94، در مقاطع کاردانی و کارشناسی است. نمونه آماری منطبق با جمعیت آماری است. دادههای مقاله براساس میانگین نمرات درس زبان فارسی عمومی پذیرفتهشدگان پنجسال اخیر است که بهطور رسمی از سازمان سنجش کشور دریافت شده و برای تحلیلهای مقاله آماده شده است - آمار 1، 2، . - 3 شیوه تحلیل دادهها در این مقاله بهصورت آمار توصیفی در گروههای پنجگانه آزموندهنده با استفاده از میانگینها، درصدها و فراوانیها است که در جدولها و نمودارهای مربوط ارائه میشود.
پیشینه
هرچند دو مبحث کلی »کنکور سراسری« و »رشته زبان و ادبیات فارسی« موضوعات پربسامدی هستند، اما موضوع شیوه پذیرش دانشجو در رشتههای ادبیاتمحور و تأثیرگذاری آن بر کیفیت تحصیل در این رشته کمتر موردتوجه محققان قرار گرفته است. اکثر مطالعاتی که مبحث کنکور را مورد توجه قرار دادهاند بر کلیات آسیبشناسی این حوزه متمرکز شدهاند و عموماً آن را مخل نظام آموزش دانسته و راهحلهایی برای رفع این وضعیت پیشنهاد کردهاند. اما مقاله حاضر با فرض استاندارد و معیار بودن این آزمون، شکل گرفته است و بررسی مزایا و معایب آزمون سراسری را در این مجال لازم نمیداند . گروه دیگر مطالعات، فارغ از موضوع آزمون سراسری، بر وضعیت نامناسب رشته زبان و ادبیات فارسی تأکید کرده و لزوم توجه به آموزش و تجدیدنظر در برنامههای درسی آن را با ارائه پیشنهادهایی مورد توجه قرار دادهاند.
براساس مقاله »تحلیل آماری درس زبان و ادبیات فارسی در آزمون سراسری« میان نمره درس زبان و ادبیات فارسی پذیرفتهشدگان کنکور سراسری با انتخاب رشته آنان ارتباطی معکوس وجود دارد. یعنی افرادی که بهترین نتایج زبان و ادبیات فارسی را کسب کردهاند به انتخاب رشتههایی دست زدهاند که کمترین ارتباط را با درس فارسی داشته است و بالعکس؛ به این ترتیب نتیجه آن شده است که رشتههایی مثل »آموزش زبان و ادبیات فارسی« یا »آموزش و پرورش ابتدایی، «اکثراً مورد توجه کسانی قرار گرفته که تواناییهای زبان و ادبی آنان در حدّ صفر است. در این مطالعه که نمونه و جامعه آن را تمامی پذیرفتهشدگان کنکور سراسری سالهای 90 تا 92 در برمیگیرد، مهمترین کاستی ساختار آموزشی کشور در موضوعوزشآم زبان و ادبیات فارسی، ناتوانی آن از ممانعت در ورودِ افرادِ فاقد