بخشی از مقاله
زمينه هاي تحقق برنامه ريزي استراتژيک درآموزش و پرورش (مطالعه موردي استان اصفهان )
چکيده
برنامه ريزي استراتژيک ، يکي از رويکردهايي است که درسال هاي اخيرازسوي بسياري از رهبران ومديران سازمان ها به عنوان سياستي نوين براي کاهش مسايل مبتلا به سازمان ها وارتقاي کيفيت نتايج و عملکرد سازماني مطرح شده است . برنامه ريزي استراتژيک در هر سازمان ، از جمله سازمان هاي آموزشي ، به عوامل بسياري بستگي دارد. در اين پژوهش تفکر استراتژيک ، دانش مديران و برنامه ريزان و مشارکت و توافق ياران برنامه ريزي ، به عنوان عوامل زمينه ساز و موثر برتحقق برنامه ريزي استراتژيک در سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان مورد بررسي قرار گرفته است . اين پژوهش از نوع توصيفي - پيمايشي مي باشد. جامعه آماري تحقيق ، تمامي مديران ، برنامه ريزان و کارشناسان ادارات آموزش وپرورش استان اصفهان ، به تعداد ١٥٩٣ نفر مي باشد. در انتخاب نمونه از روش نمونه گيري خوشه اي و طبقه اي متناسب با حجم استفاده شده است و از بين مديران ، برنامه ريزان وکارشناسان تعداد ٢٢٠ نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوري اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بوده است . روايي پرسشنامه از طريق يک مطالعه مقدماتي مورد سنجش قرارگرفته است . براي تعيين پايايي پرسشنامه از آلفاي کرونباخ استفاده و مقدار آن ٠.٩٦ برآورد گرديده است . تجزيه وتحليل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS صورت گرفته است . نتايج حاصل ازپژوهش نشان داد که پاسخگويان همه مولفه هاي مورد نظر در اين تحقيق را، در تحقق برنامه ريزي استراتژيک مؤثر مي دانند؛ و به ترتيب مؤلفه هاي تفکر استراتژيک ، دانش و مشارکت و توافق را در تحقق برنامه ريزي استراتژيک حائز اهميت دانسته اند.
واژه هاي کليدي : برنامه ريزي استراتژيک ، تفکراستراتژيک ، دانش ، مشارکت و توافق .
مقدمه
نفوذ رورافزون علوم وفنون در زندگي فرد، سازمان و جامعه ايجاب مي کند که انسان ، جهان را از ديدگاه علوم درک کند وفنوني را به کار برد که دايما درحال تکامل هستند. آماده سازي براي ادراک جهان و تسلط بر وسايل تغيير آن وظيفه آموزش و پرورش است . اگر چه رسالت هاي آموزش وپرورش ازگذشته تاکنون ، شکوفايي استعدادهاي افراد، تامين نيروي انساني مناسب براي جامعه و توجه به نيازهاي جامعه با توجه به امکانات بوده است ، ليکن در آستانه قرن بيست ويکم باور رايج اين است که درچند دهه آينده هفت صنعت کليدي ، ميکروالکترونيک ، بيوتکنولوژي ، صنايع توليد مواد، مخابرات ، ربات ها، کامپيوتر و هوانوردي مي باشند. گسترش و بهره برداري از اين صنايع بر نيروهاي فکري متکي هستند و در آموزش وپرورش تغييراتي اساسي به وجود آورده است (عباسي و معدن دار، ١٣٧٩: ١٣٣). جهان معاصر با شتاب بسيار زياد درحال گسترش و انتقال اطلاعات و مهارت ها است . مسايل و چالش هاي آموزش و پرورش نسبت به يک دهه قبل ، با شتاب فزاينده افزايش يافته است . در چنين فضايي آموزش و پرورش زماني مي تواند ادعا کند که جامعه را براي حل مشکلات ، هماهنگي با تغييرات و پيروزي درعرصه رقابت ها قدرتمند مي سازد، که برنامه اي جامع و اثر بخش ارائه دهد.
يکي از ابزارهاي اساسي انجام دادن اين رسالت ، برنامه ريزي استراتژيک است (ميرکمالي ،١٣٧٨: ٥). تحقق برنامه ريزي استراتژيک نيازمند بسترمناسب و شرايطي است و از جمله اين شرايط افزايش دانش وآگاهي در زمينه برنامه ريزي استراتژيک ، تغيير نگرش و تقويت تفکر استراتژيک و ايجاد و کاربست روش هاي مشارکت و توافق درزمينه برنامه ريزي مي باشد.
براي تدوين يک استراتژي سازماني ، با اولين چالشي که در سازمان ها روبرو مي شويم ارائه يک تعريف صحيح از دانش مديران و تصميم گيران در سازمان مي باشد. دانش چيست ؟ چه کسيآن را داراست ؟ چگونه مي توان اين دانش را به دست آورد؟ اغلب نظرات اين است که دانش مديريت سازمان به عنوان را حل ساده و تکنيکي به منظور فراهم کردن و دسترسي به اطلاعات ، مخزن داده ها، اينترنيت ، پايگاههاي اطلاعات ، خروجي ها و مانند اينها مي باشد (پترسون ١، ٢٠٠٣:٢). دانش مديريت در اصطلاح به مجموعه هايي از مقررات ، اصول واطلاعات سازمان يافته و منتظم تعريف شده است که افراد را قادر مي سازد تا تصميم گيري کنند و راه حل مشکل را بيابند(اسپکتور وادموندز٢، ٢٠٠٢: ١).
پيشرفت برنامه هاي آموزشي ، بهبود استراتژي ها، رهبري اثربخش ، شايستگي عمومي در شناخت انگيزه هاي رواني ، بالا بردن مهارت هاي مديريتي ، مهارت هاي تصميم گيري و مهارتهاي برنامه ريزي به عنوان مصداق هايي از دانش مديران و برنامه ريزان مي باشد (خان ٣، ٢٠٠٢: ١٢).
دانش مورد نياز در برنامه ريزي آموزشي ، مواردي از قبيل توانايي فراهم نمودن ارتباط ، همکاري ، همياري و ايجاد اين امکان براي يک گروه برنامه ريز آموزشي مي باشد تا زمان صرف شده براي وظايفي مانند، جستجو کردن مدارک و تطبيق دادن اختلاف هاي گوناگون ، تمرکز روي فعاليت هاي حل مسأله ، تجزيه وتحليل مسايل وتعيين راه حل ها بهبود سازماني را به حداقل رساند (اسپکتور وادموندز، ٢٠٠٢: ٤).
مديران به يک آگاهي کامل از پيچيدگي هاي رهبري آموزشي در رابطه با برنامه ريزي و نظارت نياز دارند (لاشواي ٤، ٢٠٠٢: ٣).آشنايي با برنامه ريزي استراتژيک بايد به جزيي جدايي ناپذير از مجموعه آگاهي ها ومهارت هاي برنامه ريزي سازمان هاي آموزشي تبديل شود. با توجه به تغييرات تأثيرگذار در محيط سازمان ها انتظار مي رود که تصميم گيرندگان اصلي و برنامه ريزان سازمان ها، براي برخورد با اين تغييرات در جست وجوي استراتژي هاي مؤثر برآيند(برايسون ،.(57 :1380
با توجه به ضرورت تحول در برنامه ريزي هاي آموزشي ، آگاهي وآشنايي هر چه بيشتر برنامه ريزان و مديران آموزش وپرورش استان با مفاهيم اساسي ، نگرش ها و رويکردهاي جديد در اين حوزه ، براي دستيابي به اهداف مورد نظر، پاسخگويي به مشکلات موجود و استقرار يک نظام آموزشي کارآمد ضروري به نظر مي رسد. مهم ترين زمينه هاي دانش و آگاهي براي برنامه ريزي ، تشخيص قوت ها، ضعف ها، تهديدها و فرصت هايي است که بر برنامه ريزي آموزشي تاثير دارد؛ دانش و آگاهي مديران و برنامه ريزان نسبت به تکنيک هاي نيازسنجي ، تعريف آرماني مشترک براي سازمان آموزش و پرورش و رويکردهاي نوين طراحي ، اجرا، نظارت و ارزيابي برنامه هاي آموزشي ، امکان تحقق برنامه ريزي و مديريت استراتژيک را در آموزش و پرورش فراهم مي سازد.
تفکر استراتژيک فرايندي است ، براي رهبري موثر يک سازمان ، تا بتوان فرايندهاي مديريتي و بحران هاي سازمان را با چشم اندازهايي متفاوت و با توجه به محرک هاي محيط دروني و بيروني افزايش داد و جهت مؤثري به سازمان بخشيد (ديويس ١، ٢٠٠٣: ٢٩٦). تفکر استراتژيک فرايندي است که به وسيله آن مديريت سازمان قادر است فرايندهاي مديريتي را بهبود بخشد و بحران ها و محرک هاي داخلي و خارجي را که باعث تغيير در محيط مي شود مشخص نمايد و بدين ترتيب هدايت مؤثرتري بر سازماندهي اين موارد داشته باشد؛ چنين اقدام هايي بايستي هم به آينده توجه داشته باشد وهم از لحاظ گذشته درک شود(کالدول ٢، ٢٠٠٢: ٢). تفکر استراتژيک شيوه اي است که افراد سازمان با استفاده از آن نسبت به فرصت ها و موقعيت هاي پيش آمده برخورد کرده و پاسخ مي دهند؛ تفکر استراتژيک طرز خاصي از زندگي و پاسخگوي سازماني است (کافمن و هرمن ، ١٣٧٤: ٨١).
تفکر استراتژيک در تجزيه و تحليل نقاط قوت و ضعف و تهديدها و فرصت ها، براي انتخاب راهبردها و فرايندهاي انجام ماموريت هاي سازمان ، مورد توجه بسيار مي باشد (مرکز توسعه آموزشي و حرفه اي ، ٢٠٠٣: ٤). تفکر استراتژيک ، به نظم درآوردن نظرها براي انتخاب مناسب ترين راه حل ها وتصميماتي است که سازمان در مورد منابع و محيط خود به کار مي برد (دلبک ٣، ٢٠٠٢: ١). تدوين و اجراي يک استراتژي غالباً در زمينه تغييرات وطرح هاي ابداعي نتايج سودمندي دارد(کني ٢٠٠٣،٤: ١٠).
در کشورمان ، ازدهه ١٣٧٠ برنامه ريزي استراتژيک جايگاه خاصي درحل مشکلات اداري و صنعتي ونيز برنامه هاي عمراني کشور پيدا کرده است (حميدي زاده ، ١٣٨٠: ٢٠). تغيير وتحول در ساختارهاي سازماني و نظام برنامه ريزي آموزشي ، مستلزم تغيير نگرش وتفکر درمديران و برنامه ريزان سازمان هاي آموزش وپرورش مي باشد تا در سطح کلان و فراسازماني بيانديشند و در سطح خرد سازماني عمل کنند.
انديشه مشارکت در تصميم گيري ، به منظور دستيابي هرچه سريع تربه اهداف سازمان ، پديده اي است که از اوايل قرن بيستم شکل گرفت . شايد ابتدا اين گونه به نظرآيد که شيوه هاي متمرکز وکنترل شده در ساختارهاي سازماني ، جوابگوي نيازهاي بيشتري ازشهروندان است ؛ اما در شرايط کنوني و با توجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليت هاي سازماني ، جز ازطريق مشارکت و هم انديشي با کارکنان در يک ساختار مشارکتي ، راه ديگري براي ادامه حيات مديريت و سازمان وجود ندارد. با بهره گيري ازنيروهاي مردمي و مشارکت دادن افراد، چرخه فعاليت هاي سازماني سرعت مي گيرد و رسالت هاي بخش عمومي به نحوي کارآمد، انجام مي شود. به منظور نيل به اين هدف بايد الگوهاي ساختاري تغيير يابند و شيوه هاي نا کارآمد مبتني برسلسله مراتب ، جاي خود را به نگرش هاي غير سلسله مراتبي وگروهي بدهند (الواني ، ١٣٧٩: ١٠). مطالعات کشورها نشان داده است که مشارکت در مديريت مدرسه و بهبود روحيه مسووليت پذيري و پاسخگويي ، موجب افزايش تحرک و پويايي در مدرسه مي شود (مرکز توسعه آموزشي و حرفه اي ، ٢٠٠٣: ٢). اجراي اصلاحات در آموزش وپرورش به يک آرمان مشترک بين مشتريان و مديران و برنامه ريزان آموزشي نياز دارد و اين امر از طريق مشارکت اين افراد در اصلاحات صورت مي گيرد (دوهو ١، ١٩٩٩: ١١٧).
ايجاد توافق براي تنظيم استراتژي سازماني ، مي تواند هم به عنوان نتايج ارتباطي و هم به عنوان يک وسيله کنترل به شمار رود (کني ، ٢٠٠٣: ٣). يک توافق خوب ، متضمن رئوس کلي و مراحل عمومي برنامه ريزي استراتژيک است ؛ اين طرح کلي بايد ارتباط فرايندها را، با تصميم هاي کليدي سازمان ، تضمين کند. فرايند دست يابي به توافق درطي مراحل زير حاصل مي شود.
١- معرفي و بيان مفهوم برنامه ريزي استراتژيک ،٢- درک اين نکته که اين مفهوم در عمل چه معنايي دارد، ٣- انديشيدن درباره مسايل مهم برنامه ريزي استراتژيک ، ٤- ايجاد تعهد نسبت به برنامه ريزي استراتژيک و ٥- نيل به توافق عملي (برايسون ، ١٣٨٠: ١٠٣-١٠١). فقدان انگيزه مشارکت ، نبود بستر فرهنگي لازم ، ساختار ديوان سالار حاکم وروشن نبودن جايگاه مشارکت ، از جمله عوامل بازدارنده در رشد و گسترش مشارکت و دستيابي به توافق در سازمان آموزش و پرورش مي باشد.
افزايش دانش و آگاهي مديران و برنامه ريزان از شيوه هاي نوين مديريت و برنامه ريزي ، تغيير نگرش و تفکر مديران و برنامه ريزان و تقويت تفکر استراتژيک ، و ايجاد تکنيک ها و روش هاي دست يابي به توافق و مشارکت مديران ، برنامه ريزان و افراد ذي نفع در برنامه ريزي به عنوان بسترهاي زمينه ساز تحقق برنامه ريزي استراتژيک در آموزش و پرورش مي باشد؛ در همين راستا اين پژوهش پرسش هاي زير را مورد بررسي قرار مي دهد.
١- تفکر استراتژيک مديران ، برنامه ريزان و کارشناسان تا چه اندازه در تحقق برنامه ريزي استراتژيک تاثير دارد؟
٢- دانش وآگاهي مديران ، برنامه ريزان وکارشناسان تا چه اندازه در تحقق برنامه ريزي استراتژيک تاثيردارد؟
٣- مشارکت و توافق مديران ، برنامه ريزان وکارشناسان تا چه اندازه در تحقق برنامه ريزي استراتژيک تاثير دارد؟
روش تحقيق
اين پژوهش توصيفي - پيمايشي است . جامعه آماري تحقيق شامل تمامي مديران ، برنامه ريزان و کارشناسان آموزش و پرورش استان اصفهان به تعداد(١٥٩٣) نفر مي باشد. با استفاده ازروش نمونه گيري خوشه اي ، تعداد ٢٢٠ نفر از مديران و برنامه ريزان وکارشناسان به طور تصادفي طبقه اي متناسب از بين ادارات مختلف آموزش و پرورش استان به عنوان نمونه آماري برگزيده شده اند (جدول شماره ١). ابزارگردآوري داده ها، با توجه به ماهيت موضوع و روش تحقيق ، پرسشنامه محقق ساخته بوده است . روائي پرسشنامه از طريق يک مطالعه مقدماتي و با استفاده ازنظرهاي ٢٠ نفر از اعضاي هيأت علمي دانشکده علوم تربيتي و کارشناسان آموزش و پرورش استان مورد بررسي و سنجش قرار گرفته است . براي تعيين پايايي پرسشنامه از روش آلفاي کرونباخ استفاده گرديده است و مقدار آن ٠.٩٦ برآورد شده است . تجزيه وتحليل داده ها در محيط نرم افزاري SPSS در دو سطح آمار توصيفي واستنباطي صورت گرفته است ؛ درسطح توصيفي ، تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از فراواني ، ميانگين ، انحراف معيار و ضريب تغييرات ، انجام شده است . درسطح استنباطي ، از آزمون تحليل واريانس چند متغيره (مانوا) به منظور مقايسه مؤلفه ها با توجه به متغيره هاي جمعيت شناختي ، t تک متغيره براي سنجش آماري سئوال هاي پژوهش ، آزمون t هتلينگ به منظور مقايسه ميانگين نمره انواع مؤلفه ها، آزمون کاي دو به منظور معني دار نمودن فراواني پاسخ ها وآزمون توکي براي تعيين تفاوت بين ميانگين ها در بين مؤلفه ها، استفاده شده است .
تجزيه و تحليل يافته ها
يافته هاي تحقيق درجدول هاي شماره (٢ تا ٦) آورده شده است . به منظور ارائه اطلاعات جدول در نماي محدودتر، اطلاعات ستون هاي کم و خيلي کم ، زياد وخيلي در يکديگر ادغام شده است .
سوال ١- تفکر استراتژيک مديران ، برنامه ريزان و کارشناسان تا چه اندازه در تحقق برنامه ريزي استراتژيک تاثير دارد؟
نتايج جدول (٢) نشان مي دهدکه بيشترين تاثير در تحقق برنامه ريزي استراتژيک به «احساس ضرورت توجه به برنامه ريزي هاي کيفي در آموزش و پرورش استان » با ٨٠.٥ درصد و کمترين تاثير به «احساس ضرورت حفظ وضعيت موجود بين مديران و برنامه ريزان آموزش و پرورش استان »با ٥١.٥ درصد مربوط مي باشد. آزمون کاي دونيز نشان مي دهد که تفاوت مشاهده شده بين فراواني پاسخ ها در تمامي سئوال ها، معنادار بوده است . علت اين انتخاب را مي توان چنين ذکر نمود که ، از طرف پاسخگويان ضرورت توجه به کيفيت در آموزش و پرورش بيش از پيش احساس شده است ودر سال هاي اخيرعدم توجه به کيفيت آموزش و فقدان و يا کمبود برنامه ريزي هاي کيفي در آموزش وپرورش استان ، و تاکيد بيش از اندازه بر برنامه ريزي هاي کمي ، توجه بيشتر در رابطه با برنامه ريزي هاي کيفي را ضروري مي سازد و ضرورت اين تغيير را مورد تاکيد قرار مي دهد.
سوال ٢- دانش وآگاهي مديران ، برنامه ريزان و کارشناسان تا چه اندازه در تحقق برنامه ريزي استراتژيک تاثير دارد؟
براساس يافته هاي جدول (٣) بيشترين تاثير در تحقق برنامه ريزي استراتژيک مربوط به گويه «تاکيد مديران و برنامه ريزان برتامين نيازها در برنامه ريزي آموزش وپرورش استان » با ٧٤ درصد وکمترين تاثير مربوط به گويه «آگاهي مديران و برنامه ريزان از فرايند دستيابي به توافق در برنامه ريزي آموزشي » با ٥٦.٥ درصد مي باشد. آزمون کاي دو نيز نشان مي دهدکه تفاوت مشاهده شده بين فراواني پاسخ ها در تمامي سئوال ها، معنادار بوده است . علت انتخاب گويه اول را مي توان اين گونه ذکرکردکه ، دانش و آگاهي از پيش بايست هاي يک برنامه ريزي کارامد است و بايد درآموزش وپرورش استان مد نظر قرارگيرد؛ گويه ديگر با کمترين تاثير، مي تواند نشان دهنده نوعي مقاومت و کم توجهي نسبت به امر توافق در برنامه ريزي وتصميم گيري باشد.
سوال ٣- مشارکت و توافق مديران ، برنامه ريزان و کارشناسان تا چه اندازه در تحقق برنامه ريزي استراتژيک تاثير دارد؟