بخشی از مقاله

چکیده

از دوره تاریخ میانه ایران با تسلط جریانهای عقل گریز و سنتگرا بر محافل علمی و اندیشهای جهان اسلام، به مرور جلوی تفکر آزاد، عقلمداری و نوآوری در حوزه علوم گرفته شد. بنابراین تا قرنهای متمادی اغلب مدارس و مکاتب نتوانستند دانشمند بزرگی به ویژه در حوزه علوم عقلی و تجربی تربیت و معرفی نمایند. ساختار آموزش دوره قاجار نیز از این روند انحطاط کنار نبود. این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی به دنبال بررسی و تحلیل ساختار آموزش سنتی در دوره قاجار و دلایل ضعف و انحطاط آن است.

یافته ها نشان می دهد، مکتبخانه ها در کنار مدارس دینی عهده دار آموزش در دوره قاجار بودند. اما به دلیل نبود متولی مشخص و ثابتی برای آموزش، کار و فعالیت، ساختار و نحوه تعلیمات آنها تابع هیچ نظم و قانونی نبود. عدم کارآمدی این ساختار سبب وارد شدن انتقادات شدیدی از جانب اندیشمندان این دوره بر آن شد و سبب شکل گیری نظام آموزشی نوین از اواسط حکومت قاجار گردید.

مقدمه

نظام آموزشی هر کشور بازتاب سطح پیشرفت و شکوفایی علمی و فرهنگی آن است. ایران در دوره قاجار در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر در سطح پایین علمی و آموزشی قرار داشت و آن بازتاب رکود سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران در این دوره است. از همان اوایل شکل گیری این حکومت، اندیشمندان و اهل نظر ایرانی در ارتباط با دنیای پیرامونی به ویزه غرب متوجه ناکارآمدی روشهای آموزش و پرورش در ایران شده و سعی نمودند، به شیوه های گوناگون از جمله اعزام محصل به خارج از کشور بر این نقیصه فائق آیند.

به مرور با تأسیس مدارس نوین و دیگر اقدامات سعی شد مشکل نظام آموزشی ایران در این دوره حل شود، اما اغلب اقدامات در این زمینه به نتیجه مشخصی نرسید و نظام آموزشی ایران در دوره قاجار در شکل و قالب اصلی خود که همان نظام سنتی و مکتبخانه ای بود، باقی ماند. نظام آموزشوپرورش در دروه قاجار در راستای نظام آموزش سنتی ایران، عمدتاً فلسفی و مذهبی بود. هرچند آموزشهای پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، دامپزشکی و صنعتگری و برخی دیگر از انواع آموزش بهصورت غیرسازمانی و از راه استاد- شاگردی ارائه میگردید.

به دلایل متعدد و ازجمله معدود بودن تعداد مراکز آموزشی، کمبود معلم یا مکتب دار، ضرورت اشتغال کودکان و نوجوانان در کارهای اقتصادی نانآور، نظری بودن تعلیمات و عدم کاربرد مستقیم آن در زندگی فردی و اجتماعی و هزینههای تحصیل که گاه تأمین آن برای مردمان ایران سخت بود، آموزش مکتبخانهای عدهی معدود را شامل میشد و از این تعداد، همگروه اندکی وارد مراحل بالاتر تحصیل در حوزههای علمیه میشدند.

تا کنون چندین پژوهش درباره ساختار آموزشی سنتی دوره قاجار انجام شده است. اما به نظر می رسد جای پژوهشی مستقل که ساختار آموزشی سنتی دوره قاجار را با تکیه بر ایرادات و کاستی های آن بررسی نماید، خالی باشد. لذا این پژوهش با استفاه از دستاورهای مطالعات پیشین سعی دارد، با نگاهی انتقادی به منابع رهیافتی نوین نسبت به موضوع مورد نظر داشته باشد. پژوهش حاضر به این سوال پاسخ می دهد: نظام آموزش سنتی دوره قاجار از چه ساختاری برخوردار بود؟ پاسخ این سؤال فرضیه اصلی این مطالعه است که سعی شده مورد ارزیابی و سنجش قرار بگیرد: نظام سنتی آموزش دوره قاجار به علت نداشتن متولی مشخصی تابع هیچ نظمی نبود و زمان شروع تحصیل، مواد درسی، مدت تحصیل و غیره در آن تابع هیچ قانونی نبود، بلکه بسته به نظر مکتبدار و معلم کاملاً متفاوت بود.

روش تجزیه و تحلیل و دادهها:

در پژوهش پیش رو به ساختار سنتی آموزش در دوره قاجار پرداخته می شود. با توجه به ماهیت موضوع روش پژوهش در این موضوع توصیفی- تحلیلی خواهد بود. یعنی پژوهشگر ابتدا می کوشد موضوع مورد نظر را توصیف و سپس ساختار سنتی تعلیم و تربیت در دوره قاجار را در راستای دیگر تحولات این دوره تحلیل نماید. با توجه به ماهیت موضوع روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش کتابخانه ای و اسنادی است.

بحث و نتیجهگیری

در دوره قاجار انتخاب مکتب و محل تحصیل برای افراد آزاد و بسته به ذوق و برداشت اعضای هر خانواده متفاوت بوده و سازمانی خاص برای هدایت افراد یا سرپرستی برنامههای تحصیلی آنان به مفهوم امروزی وجود نداشت. از طرفی فارغالتحصیلان از این مراکز آموزشی نه به دستگاههای حکومتی تعهد خدمت داشتند و نه دولت خود را موظف به استخدام نمودن آنها در دستگاههای اداری میدید، ازاینرو دولت دخالتی در کار این مراکز آموزشی نداشت.

نفوذ معنوی روحانیون طراز اول نیز عامل دیگری بود که معمولاً دولتمردان را از مداخله در نظام علمیه منع میکرد، زیرا اگر دولت در ظاهر بر مردم حکمرانی مینمود، اما نفوذ روحانیون طراز اول بهویژه مراجع تقلید در مردم بهمراتب بیش از حکومت بود و مردم گوشبهفرمان روحانیون بودند تا حکومت قاجار. لذا حکومت مگر در مواقع اضطرار به خود اجازه مداخله در حریمهای روحانیت را نمیداد - روششوار، . - 104 :1378 به دلیل نبود سازمان مشخصی برای نظارت بر نظام آموزشی ایران در این دوره، سن شروع تحصیل، فصل شروع درس و طول مدت تحصیل، تحت ضابطه مشخصی نبود. فصل شروع تحصیل تابع نظام اقتصادی محل یا منطقه بهویژه نظام کشاورزی و یا گاه دامداری بود. طول مدت تحصیل به توان محصل در فراگیری مطالب عرضهشده بستگی داشت.

بهاینترتیب محصل از آزادی فردی برخوردار بود و چون تمرکز برنامهریزی درسی و آموزشی به معنای امروزی وجود نداشت، هرکس میتوانست با توجه به ذوق و توان خود از مکتب تا آخرین مرحلهی تحصیلاتی را دنبال نماید - سرمد،. - 90-89 :1372 از طرفی در نظام تربیتی دوره قاجار، حکومت مرکزی، یا حکومتهای محلی هرگز خود را موظف نمیدیدند، به مراکز آموزشی کمک نمایند، مکتبها خودکفا بودند و حوزههای علمیه عموماً از راه درآمد حاصل از موقوفات و کمکهای مردمی و وجوهات شرعی به حیات خود ادامه میدادند، اگرچه نباید، حمایت برخی از پادشاهان از روحانیون و حوزههای علمیه را که از سر اخلاص دینی و پایبندی به دین و نشان دادن خود بهعنوان پادشاه دینیار انجام میگرفت نادیده گرفت - دنبلی، 100 - 101 :1383 ؛ جهانگیر میرزا، . - 220 :1384 روششوار درباره درآمد و مخارج مدرسه مروی از محل اوقاف جزئیات خوبی بیان میکند: »این مدرسه 1600 تومان در سال درآمد دارد که از اجاره بیست دکان، یک بازارچه، یک باغ، یکدِه و دو حمام به دست میآید.

سه خانه هم دارد که یکی از آنها خانه متولیِ مدرسه است.دریکی دیگر روحانی وابسته به مدرسه زندگی میکند و در سومی مدرسین مدرسه. درآمد سالانه مدرسه به مصارف زیر میرسد: متولی 160 تومان، مدرسین 800 تومان، روحانی وابسته 80 تومان، هزینه خرید کتاب 30 تومان، حقوق کتابدار 24 تومان، حقوق سرایدار 18 تومان، مخارج گوناگون 24 تومان. آنچه باقی میماند بین چهلتا از طلبههای مدرسه تقسیم میشود« - روششوار، . - 104 :1378 او در ادامه به مزایای این روش اداره مدارس که بهصورت آزادانه اداره میشود میپردازد:

- 1» حقوق مدرسین از پولی پرداخت میشود که هیچکس در آن دخالت و نفوذ ندارد.

- 2 آموزش رایگان است و کمک مالی تنها به آنها میشود که تنگدستاند.

- 3 کمک مالی بهصورت مستمری است تا دریافتکننده را سرافکنده نسازد - روششوار، . - 105 :1378 مکتب متداولترین سازمان تربیتی ایران بودکه پیش از تأسیس مدارس جدید وجود داشته و تا سالها پس از ایجاد مدارس جدید نیز به حیات خود ادامه داد. هرچند در کتب اخلاقی سن شروع تحصیل 6 تا 7 سالگی پیشبینیشده بود، اما سن ورود به مکتب محدودیت چندانی نداشته و گاه »شاگرد 4 ساله با محصل 14 ساله زانو بهزانوی یکدیگر روی حصیر« مینشستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید