بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش با استفاده از روش گراندد تئوری 4 و از طریق مصاحبههای باز ساختار نیافته در تلاش است تا نسبت به شناسایی فرایندهای مدیریت دانش در استقرار چابکی و توسعهی آن در سازمانهای دولتی اقدام نماید. بدین منظور 15 تن از مدیران ارشد شاغل در یک سازمان دولتی بر پایه نمونهگیری کاملاً هدفمند با طرح پرسشهای باز مورد مصاحبه رو در رو قرار گرفتهاند. دادههای حاصل از مصاحبه با نخبگان مذکوربا استفاده از تکنیک کُدگذاری استروس و کوربین 5 و روش تحلیل مقایسه مداوم، تجزیه و تحلیل قرار گرفته و سه زمینه علّی؛ زمینهای و مداخلهگر بر اساس 254 مفهوم اولیه، 28 مقوله عمده و همچنین تعداد 8 مقوله بهبود یافته شامل: ساختار، نیروی انسانی، مدیریت دانش، رهبری و مدیریت، فنآوری اطلاعات، عوامل فرهنگی، عوامل اقتصادی و آیندهپژوهی، احصاء و استخراج گردیده است.
یافتههای پژوهش حاکی از این واقعیت است که پیامدهای مدیریت دانش که در نتیجه استقرار فرایندهای آن محقق میشوند به چابکی سازمان دولتی منتهی گردیده و این نظریه به عنوان یک نظریه قائم به ذات، چابکی را فرایندی مدیریتی دانسته، که به سبب نظری، برای انسجام خود از همه فرایندهای مدیریت و سازمان در صورتی بهرهمند میشود که سازمان به درک درستی از استقرار فرایندهای مدیریت دانش دست یافته باشد. و یا به عبارت دیگر مدیریت دانش که دارای شکلی از همگرایی و همسویی با چابکسازی سازمانی است بر ابعاد این همگراییقویاً تاکید میکند.
مقدمه:
در آستانه هزاره سوم، مدیریت دانش، و چابکی سازمانی به عنوان مهمترین راهبردی استراتژیک برای کلیه موسسات، سازمانها و نهادهای خدماتی و تولیدی دولتی و غیر دولتی مطرح و بسیار حائز اهمیت گردیده است. مدیریت دانش به عنوان تضمین کننده برتریهای بلند مدت و محرک اصلی چابکی در سازمانها و جوامع شناسایی گردیدهاند. از /1950م بدین سو دستیابی به یک سازمان رقابتی و موفقالزاماً با داشتن برنامهریزی استراتژیک و در دهههای اخیر با مدیریت استراتژیک تضمین میشود.
این در حالی است، که در حال حاضر دانش به عنوان یک مزیت سرمایهای و نقطه قوت داخلی سازمان برای به روزرسانی اطلاعات، بالابردن توان رقابت و داشتن سازمانی پویا بسیار مورد توجه قرار گرفته است - ای تی کرانی،. - 2002 آنچه مسلم است اینکه میدانیم، دانش به سرعت در حال تبدیل شدن به مهمترین مزیت رقابتی و پایدارترین سرمایه برای همهی سازمانها محسوب میگردد. تشخیص، شناسایی، ارزیابی و به کارگیری این سرمایه علاوه بر ارتقاء سطح کیفی و کمّی تولید و خدمات در سازمانها میتواند به عنوان یکی از عوامل اصلی سرمایهگذاری در توسعه، انعطافپذیری، پاسخگویی و از همه مهمتر در افزایش چابکی سازمانی بسیار موثر و کارآمد باشد. چابکی در سازمانهای دولتی، مفهومی است که سبب افزایش سرعت و دقت در فرایند تصمیمگیری میگردد.
برای اینکه سازمانها بتوانند در محیط رقابتی امروز با چابکی به اهدافشان دست یابند به شناسایی و تشخیص دانش سازمانی، ارزیابی و مدیریت آن نیازمند میباشند. یک مرور کوتاه بر تعابیر مختلفی که از فرایندهای مدیریتدانش و چابکی ارائه شده است، نشان میدهد که این دو مفهوم ویژگیهای سازگاری و انعطافپذیری را به صورت مشترک در بردارند ارزیابی و تشخیص مدیریت دانش در سازمان-های دولتی از آن روی دارای اهمیت و ضرورت است که به مدیران کمک میکند تا بتوانند در اتخاذ رویکردهای مناسب برای چابکی صحیح و درست عمل نموده و همچنین اثربخشی رویکردهای مورد استفاده را نیز ارزیابی نمایند.
اما مشکل اصلی در اندازهگیری چابکی آن است که رویکرد مستقیم و کلنگری نسبت به مولفههای این مفهوم وجود ندارد. توجه به این مهم که فرایندهای مدیریت دانش و استقرار آن میتواند به چابکی در سازمان منتهی گردد، نکتهای بسیار حائز اهمیت است. اما توجه به این موضوع که چابکی چیزی نیست که بتوان تنها با اندازهگیریهای تک بعدی و تک معیاره آن را ارزیابی و از تحقق آن اطمینان حاصل نمود، از اهمیت ویژهای برخوردار است - آقا محمدی1391 و طاری و همکاران،. - 1391
بنابر برای چابکی در هر سازمان، چندین قابلیت یا رهآورد اساسی در نظر گرفته میشود؛ که عبارتند از توانایی شناسایی تغییرات، پاسخگویی سریع و کسب بهره از آنها، انعطافپذیری، سرعت به معنی توانایی انجام فعالیتها. در اهمیت و ضرورت موضوع کافی است که به این مهم توجه نماییم که به کارگیری چابکی در بخش دولتی میتواند علاوه بر اینکه عرضه مناسبی برای رشد و بالندگی این مفهوم تلقی گردد، افزایش کیفیت تولیدات و خدمات را نیز به ارمغان آورد.
البته برخی اعتقاد دارند که با توجه به عدم وجود رقابت و سرعت در بخش دولتی، چابکی و تحقق آن در سازمانهای دولتی غیرممکن است؛ اما ما اعتقاد داریم که بخش دولتی به دلیل کثرت ارباب رجوع و نیز بیشتر برای رفع نیازها و دستیابی به اهداف سازمانی و تعالی خود در زمینههای سرعت، دقت و کیفیت و مهتر از همه کاهش هزینهها، بیشتر از بخش خصوصی به چابکی دانش بنیان نیازمند میباشد.
بنابراین استقرار فرایندهای مدیریت دانش که میتواند به چابکی در سازمان منجرگردد، نمیتواند محور توسعهی چابکی قلمداد گردد، مگر اینکه نسبت به بررسی و شناسایی فرایندهای مدیریت دانش با هدف استقرار آن اقدام گردد. بدیهی است که این مهم نیاز به بررسی و مطالعهی بنیادی دارد در حالیکه در سازمانهای ایرانی کمتر در باره بنیانهای نظری و کارکردی مدیریت دانش و ارتباط آن با ایجاد و توسعهی چابکی در سازمانها تحقیقات نظامند و جدی انجام شده است. فقدان تحقیقات در این خصوص میتواند مشکلات فراوانی را برای مدیران و پژوهشگران این عرصه به وجود آورد لذا پرداختن به مبانی فکری و نظری مدیریت دانش و ابعاد آن مبنی بر توسعه چابکی در سازمانهای دولتی مهمترین هدف این پژوهش است.
طبیعی است که ادعا کنیم، شهرت مدیریت دانش دائما در حال پیشرفت است؛ نه تنها به خاطر اینکه تعداد زیادی از سازمانها در کشورهای پیشرفته در پروسه انتقال به سمت سازمان-های دانش بنیان قرار دارند، بلکه به این خاطر که کل تمدن بشری در حال انتقال و تبدیل به جامعه دانشی هستند؛ جامعهای که پیشرفتش به حد اعلی به کارایی مدیریت دانش بستگی دارد و چابکی جوامع و سازمانها از آثار بیبدیلی این فرایند منتهی به پیشرفت میباشد. این خود دلیل محکمی است بر ضرورت انجام پژوهش در این زمینه است. و از طرفی تولید حجم بالای توسعه ادبیات در حوزه مدیریت دانش و چابکی سازمانی، اهمیت این دو مقوله را به خوبی نشان میدهند - آقا محمدی،. - 1391
بدین ترتیب این مسأله که چگونه یک سازمان میتواند به طور موفق با شرایط محیطی، غیر قابل پیشبینی و همیشه در حال تغییر روبرو شود و در شرایط عدم اطمینان به اهداف خود نیز دست یابد و چابک شود، مسئلهی و سوال مهم این پژوهش مبنی بر شناخت فرایندهای مدیریت دانش در استقرار چابکی و توسعهی آن در سازمانهای دولتی را مطرح می-سازد. یا به عبارتی دیگر استقرار فرایندهای مدیریت دانش چگونه میتواند به چابکی در سازمانهای دولتی منتهی گردد و نقش هر یک از فرایندههای مدیریت دانش در این راستا چیست؟ بنابر این، پژوهشگر تلاش میکند با طرح مسئلهی موصوف، علاوه بر شناخت و تشریح فرایندهای مدیریت دانش - خلق دانش، سازماندهی و ذخیرهسازی، تسهیم و به اشتراک-گذاری، به کارگیری و ارزیابی دانش - بر نقش و اثرگذاری هر یک از این ابعاد در ایجاد و افزایش چابکی سازمانی و توسعهی آن همچنین و نسبت به ارائه یک نظریه زمینهای - دادهبنیان - اقدام نماید.
مبانی نظری و ادبیات موضوع تاریخچه مدیریت دانش:
پس از انقلاب صنعتی تمرکز بر دانش به شکل فزایندهای افزایش یاقت و از آن زمان تاکنون تعداد زیادی از نظریه پردازان علوم مختلف، در تکامل بحث مدیریت دانش نقش بسیاری داشتهاند. در میان آنان بزرگانی همچون "پیتر دارکر"، "پاول استروس من"، "پیترسنگ" آمریکایی بیشتر در زمینه اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازمانی، سازمانهای یادگیرنده، ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را به وجود آوردند و در این مسیر از پیشگامان محسوب میشوند. در اواسط سال /1980م اهمیت دانش به عنوان دارایی رقابتی در بین سازمانها مشاهده و مزیتی جدید یافت . این در حالی بود که فنآوری رایانه باعث شد، اطلاعات با حجم و فراوانی کار خود را آغاز کند که این موضوع خود قسمتی از راه حل مورد نظر برای شکل-گیری مدیریت دانش گردید.
سیستم مدیریت دانش به عنوان یک وسیله پیش منظور توسط "راب اکسین" و "دان مک کراین" مطرح گردید و در نهایت مثال برجسته طراحی وب در طول یک دهه به مسیر شکلگیری مدیریت دانش کمکهای شایانی کرد. در سال /1980م همچنین توسعه سیستمهای مدیریت دانش به وجود آمدند که با استناد کارهای انجام شده در زمینه هوش مصنوعی و سیستمهای هوشمند باعث شدند تا مفاهیم تازهای به عنوان دانش اکتسابی، مهندسی دانش و سیستمهای دانش و هستیشناسی بر پایهی رایانه به جهان عرضه شد.
در سال /1989م برای آمادهسازی مدیریت دانش بر پایه فنآوری کنسرسیومی از سازمانها در آمریکا کار خود را آغاز نمود تا پیشگامی خود را برای منظور نمودن مدیریت دانش به عنوان سرمایه در سازمانها اعلام نماید. شاید بتوان گفت که کاملترین و وسیعترین کار تحقیقاتی در زمینه مدیریت دانش در سال /1995م توسط ”ای کوجیرونافوکا" و " هیروتاکاتاکیشی" در سازمان خلق دانش به نام چگونه شرکتهای ژاپنی نوآوری و پویایی را به وجود میآورند؟ انجام شده است. در سال 2000 هم اولین دوره کارشناسی ارشد مدیریت دانش در دانشکده بازرگانی دانشگاه اپن یونیورسیتی با حضور 1600 مدیر از سراسر کشورهای جهان در انگلستان برگزار گردید.