بخشی از مقاله

چکیده

یکی از موضوعات مهم در حوزه ی واژگان هر زبان خلأ واژگانی است. خلأ واژگانی که به نظریه ی نسبیت زبانی مرتبط است، به کمبود واژگان در هنگام ترجمه از زبانی به زبان دیگر می پردازد. مقاله ی حاضر شیوه هایی که مترجمان فارسی زبان در هنگام ترجمه ی متون ادبی از زبان های خارجی به زبان فارسی به کار می برند را مورد بحث قرار داده است که عبارت اند از: استفاده از عین کلمه بیگانه با حروف فارسی، پیدا کردن معادل فارسی توسط خود مترجم و توضیح دادن کلمه. با توجه به امکان ورود عناصر زبانی و فرهنگی خارجی به زبان فارسی از این طریق، ضرورت واژه سازی در زبان فارسی احساس می شود. در نهایت راهکارهایی جهت ساختن معادل فارسی برای پر کردن این خلأ واژگانی ارائه شده است.

.1 مقدمه

از دیدگاه علم زبان شناسی مقابله ای3، هر زبان ویژگی های خاصی از لحاظ ساختاری و واژگانی دارد. این خصوصیات دلیل بر برتری زبان ها نسبت به یک دیگر نیست، بلکه به بافت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی هر زبان مربوط می شود4 در عصر ارتباطات امروز، که زبان ها مدام در تماس با یک دیگر قرار می گیرند، شباهت ها و تفاوت های میان آن ها بیش تر مورد توجه قرار می گیرد. می توان گفت حوزه ا ی که در آن بیش تر از همه این تقابل ها لمس می شود، ترجمه است.

یکی از مشکلات موجود برای دانشجویان زبان های خارجه در ترجمه به فارسی غنی نبودن واژگان این زبان در مواجهه با زبان های بیگانه است. زبان فارسی با وجود قدمت چندین هزار ساله به هنگام ترجمه از زبان های دیگر دچار کمبود واژگان می شود. این مسأله موجب ورود واژگان بیگانه به زبان فارسی شده است که هم در زبان گفتاری روزمره و هم در زبان نوشتاری، به خصوص در متن های ترجمه شده از زبان های دیگر به زبان فارسی اتفاق افتاده است.

با توجه به این که استفاده از کلمات بیگانه می تواند برتری آن زبان را در ذهن ها تداعی کند و به تدریج استفاده از آن زبان را به نشانه ی فرهنگ بالاتر و یا "پرستیژ اجتماعی" تبدیل کند، اهمیت این موضوع را نباید نادیده گرفت. با توجه به خلأ واژگانی موجود در زبان فارسی و امکان ورود عناصر فرهنگ بیگانه به زبان فارسی از طریق همین مقوله ضرورت واژه سازی در زبان فارسی ایجاد می شود.در این مقاله ابتدا به موضوع خلأ واژگانی 1 در زبان شناسی می پردازیم، و ارتباط آن را با نظریه ی نسبیت زبانی2 بررسی می کنیم. سپس به شیوه های واژه سازی به کار برده شده توسط مترجمین پرداخته می شود. در نهایت راه کارهایی برای بهبود وضعیت موجود ارائه خواهد شد.

.2 پیشینه

.2,1  خلأ واژگانی

پیشینه ی موجود در علم زبان شناسی مقابله ای نشان می دهد که در مواقعی که دو زبان، یکی مبدأ و دیگری هدف وجود دارد، چهار نوع واگرایی بین آن دو زبان می تواند وجود داشته باشد:3

1.    واگرایی ساختاری: ساختار زبان مبدأ با ساختار زبان هدف در ترجمه متفاوت است. برای مثال، ساختار جمله در زبان انگلیسی به صورت فاعل-فعل-مفعول است، در حالی که در زبان فارسی ساختار جمله فاعل-مفعول-فعل است.

2.    واگرایی واژگانی: در این نوع واگرایی، زبان مبدأ و زبان هدف یک مفهوم را به صورت های متفاوت - واژه یا ترکیبی از واژگان - ارائه می دهند؛ یا این که یکی از زبان ها واژه ی معادل ندارد. در این جاست که خلأ واژگانی رخ می دهد.

3.    واگرایی در بار معنایی: واژه ی معادل در زبان هدف نمی تواند تمام جزئیات معنایی در واژه ی موجود در زبان مبدأ را منتقل کند.

4.    واگرایی در معنی واژه: معنای واژه در زبان هدف تنها با بخشی از معنای آن در زبان مبدأ هم پوشانی دارد.از نظر علم زبان شناسی خلأ واژگانی بین هر دو زبانی می تواند رخ دهد.4 در اکثر مواقع مترجمین از ترکیب آزاد واژگان استفاده می کنند.5 در ترکیب آزاد، واژگان زبان مقصد با پیروی از ساختار آن زبان، در کنار یک دیگر قرار می گیرند و منظور یک واژه در زبان مبدأ را می رسانند. یکی از متداول ترین روش ها برای یافتن خلأ واژگانی استفاده از رایانه است .

در این روش با به کار بردن لغت نامه ای مورد تأیید از هر دو زبان مبدأ و مقصد خلأ واژگانی بین آن دو زبان به صورت کمی بررسی می شود. در مواقعی که خلأواژگانی وجود دارد، روش های برای واژه سازی به کارگرفته می شود که می توان به این موارد اشاره کرد : 7 ساختن واژگان بر اساس نحوه ی کار آن ها، یر اساس شکل ظاهری شی ء که به آن اشاره می شود و یا تشابه شی ء به شی ء دیگر در طبیعت، و خلاصه سازی بدین معنا که حروف اول کلمات مورد نظر را گرفته و آن ها را به هم می چسبانند تا واژه ای تازه ساخته شود.

.2,2  نظریه ی نسبیت زبانی

یکی از نظریه های بنیادین در حوزه ی واژگان نظریه ی نسبیت زبانی است که نخستین بار توسط دو فرد به نام های ادوارد ساپیر1 و بنجامین ورف2 در اوایل قرن بیستم میلادی در ایالات متحده امریکا ارائه شد. ساپیر و ورف عقیده داشتند که کاربرد و یا عدم کاربرد صورت های خاصی در هر زبان تنها به دلیل گرایش های کاربردی گویشوران آن زبان است و نه توانایی یا عدم توانایی آن زبان ها .3 به طور کلی، نظریه ی ساپیر- ورف را می توان در دو اصل ذیل خلاصه کرد :4 1.    تفاوت های ساختاری بین دو زبان مطابق با تفاوت های شناختی غیر زبانی بین گویشوران آن دو زبان است.

2.    ساختار زبان مادری هر فرد بر جهان بینی او تأثیر می گذارد. بنابراین، دو مفهوم در این نظریه وجود دارد: 1.    جبر زبانی:5 تفکر گویشوران یک زبان کاملا تحت تأثیر زبانی است که بدان سخن می گویند . 2.    نسبیت زبانی: زبانی که بدان صحبت می کنیم بر تفکر ما تأثیر می گذارد. 7 نظریه ی جبر زبانی به دلیل غیر منطقی بودن د ر همان ابتدا رد شد اما نظریه ی نسبیت زبانی هم چنان از اعتبار بالایی برخوردار است.8 بر اساس این نظریه، واژگان یک زبان ارتباط کامل با تفکر گویشوران آن زبان دارد. برای مثال، در زبان اسکیموها چندین واژه برای برف وجود دارد که هر کدام بیان گر نوعی از برف است .9بنابراین، وقتی واژه ای را از زبانی دیگر وارد زبان فارسی می کنیم، در واقع نوعی تفکر و در سطوح بالاتر نوعی جهان بینی را وارد کرده ایم. البته در عصر ارتباطات امروز، ورود واژگان به زبانی دیگر امری ناگریز است، اما چاره ای باید اندیشید تا این واژگان بومی سازی شوند.

.3 بحث و نتیجه گیری

در ترجمه از زبان های بیگانه به زبان فارسی مترجمین روش های متعددی در پیش می گیرند که در ادامه به بررسی آن ها در حوزه ی ادبیات می پردازیم : -1 استفاده از عین کلمه بیگانه با حروف فارسی : گاه مترجم برای کلمه یا عبارت مورد نظر معادلی در لغت نامه فارسی نمی یابد از این رو کلمه را با حروف فارسی وارد متن ترجمه شده می کند و بدین شکل خطررایج شدن واژه ای بیگانه در زبان فارسی وجود دارد . برای مثال واژه سمبولیسم 10 برای اولین باراز زبان فرانسه عینا وارد زبان فارسی شد و امروزه به عنوان کلمه رایج در زبان فارسی استفاده می شود. این در حالی است که ترجمه فارسی آن - نماد گرایی - کمترآشناست و عبارت مکتب سمبولیسم برایمان ملموس تر از مکتب نماد گرایی است. چند مثال : بورلسک - نظیره سازی– - 11 کاتارسیس - روان پالایی– - 12اگزیستانسیالیسم - مکتب اصالت وجود. - 1

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید