بخشی از مقاله
چکیده
فشار روانی، از مهمترین چالشهای مدیران آموزشی امروز به شمار میرود و با وجود تغییر و تحولات گوناگون نظام آموزشی در کشور ما، به کارگیری روشهای مناسب برای رویارویی با این مسأله ضروری به نظر میرسد. این پدیده را به جهت شیوع بسیار در زمان کنونی، بیماری تمدن جدید نامیدند، زیرا فشار روانی در سطوح مختلف فردی، اجتماعی و سازمانی، آثار زیانباری بر سلامت جسمی و روانی افراد وارد میکند و در عرصهی مدیریت و سطوح سازمانی نیز، در صورت عدم درمان و استفاده از چالشها و راهکارهای مناسب، به فرسودگی شغلی در طول زمان منجر خواهد شد.
از آنجایی که محیطهای آموزشی طیف وسیعی از ارتباطات انسانی و اجتماعی را شامل میشوند، آموزش رفتارهای مثبت سازمانی، یکی از راهکارهایی است که مدیران آموزشی میتوانند از آن در رویارویی با فشارهای روانی در سازمانهای آموزشی استفاده کنند. این مقاله، ضرورت پژوهش و آموزش ابعاد رفتارهای مثبت سازمانی به مدیران آموزشی را واکاوی میکند و با رویکرد به مطالعات لوتانز - مدل چویس - نشان میدهد، خودکارآمدی، امید، خوش بینی، آرامش ذهنی و هوش عاطفی، با وجود دو ویژگی قابلیت اندازهگیری و توسعه در سازمان، میتواند از طریق پژوهش و آموزش به عنوان شیوهای جهت رویارویی با فشار روانی مدیران آموزشی مورد استفاده قرار گیرد.
مقدمه
سازمانهای آموزشی، از انسانهای مختلف با فرهنگهای گوناگون تشکیل شده است که ارتباطات انسانی و اجتماعی متعددی را درکنار هم تجربه میکنند. این ارتباطات همواره به صورت عادی سپری نمیشود و گاه پدیدهای مانند فشارهای روانی1 بر افراد سازمان وارد میگردد که روابط آنها را دچار خلل میکند. عوامل مختلفی در سازمانها، باعث ایجاد فشارهای روانی بر کارکنان میشوند که در پژوهشهای متعدد به آنها اشاره شده است.
به طور کلی، محیط، فرد، سازمان و سبک مدیریت، عوامل تنشزا در یک سازمان بوده و عواملی چون نداشتن فرصت برای پیشرفت، فرهنگ عدم اعتماد میان کارکنان، متمرکز و رسمی بودن و تضاد بین عوامل اجرایی و ستادی، باعث ایجاد فشارهای روانی در سازمان میشوند. از آنجایی که پیچیدگی و تغییرات در سازمانها رو به افزایش بوده و فناوری و توسعه در جهان در حال پیشرفت است، این پدیده در قرن بیست و یکم بیش از گذشته خودنمایی میکند و مدیریت را در سازمانهای مختلف به ویژه سازمانهای آموزشی تحت تاثیر قرار میدهد. مدیریت آموزشی 2 که به عنوان تلاشها و کوششهای انسانی برای رسیدن به اهداف آموزشی و پرورشی تعریف میشود - علاقبند، - 1389، یکی از انواع مدیریت است که با وجود گستردگی ارتباطات انسانی و اجتماعی و نقشهای گوناگون - مدیر، دانش آموز، معلم - با فشارهای روانی متعددی در مدارس امروز مواجه است.
تفاوتهای نسل گذشته با نسل امروز، تحولات تکنولوژی و فناوری و تغییرات گاه ناگهانی آموزش و پرورش مانند تغییرات کتابهای درسی و دگرگونی نظام آموزشی در تقسیم بندی مقاطع تحصیلی، از مهمترین عوامل مطرح شدهی فشارهای روانی توسط دست اندرکاران آموزش و پرورش در زمان فعلی است که سردرگمیها و آشفتگیهای بسیاری را موجب شده است. در همین راستا، مطالعهی رفتار سازمانی3 همواره به یاری مدیریت شتافته و رشتههای سهیم در شکلگیری آن مانند روان شناسی4، روان شناسی اجتماعی5، جامعه شناسی6 و مردم شناسی7، ما را به مفهوم نوینی به نام رفتارهای مثبت سازمانی میرساند که در سالهای اخیر بیش از گذشته مورد توجه صاحبنظران حوزهی مدیریت و سازمان قرار گرفته است. واکاوی در سه مفهوم فشارروانی، مثبتگرایی و رفتارهای مثبت سازمانی، گام نخست ورود به بحث ما در این مقاله است.
-1فشارروانی
فشارهای روانی، پدیدهای فردی، اجتماعی و سازمانی است که در جوامع امروزی، سازمانهای نوین و شیوههای مدیریت آن، روز به روز در حال افزایش است. این پدیده تنها از ناکامیهای مربوط به نرسیدن به هدفها و احساس تعارض ناشی نمیشود و مرتبط با تمام رویدادهایی است که از داخل و خارج بر افراد وارد میشوند. فشار روانی، اکنون هم دغدغهی مهم مدیران و هم سازمانهاست. جدیدترین مطالعات درباره فشار روانی به هانز سلیه8، پدر مفهوم جدید فشار روانی اختصاص دارد که در پژوهشهای خود تمایز میان عوامل فشار روانی و پاسخ فشار روانی را کشف کرده و بر این باور است که رویدادهای مثبت و منفی می توانند پاسخ فشار روانی یکسانی را موجب شوند که ممکن است سودمند یا ناسودمند باشد.
بنابراین فشار عصبی، تنها یک تنش عصبی نبوده و گاه دارای نتایج مثبت است. بر اساس تعریف سلیه میتوان گفت، فشارهای روانی، در نتیجهی تحریک محرکهایی به وجود میآید، گاه به سبب خواستههای متعدد و در عین حال متضاد انسانها ایجاد می شود، نوعی واکنش به محیط است که در نتیجهی فعل و انفعالات محیطی به وجود میآید و نتیجهی سلامت انسان و آگاهی او از محیط است، چرا که افراد یا نسبت به محیط حساساند و یا بیتفاوت. بیتفاوتی، خاصِ افراد ناآگاه و غیر مسئول است و حساسیت نسبت به محیط به دلیل احساس تعهد و مسئولیت بوده و در اغلب موارد، فشار عصبی روحی و روانی را در پی خواهد داشت و در چنین مواردی است که دانشمندان در جهت تعدیل و جلوگیری از بروز اثرات منفی و مضر آن میکوشند. سلیه همچنین فشار روانی را با انگیزش مرتبط میداند و بر این باور است، فشارهای روانی، بخشی از فرآیند انگیزشی است و با اقداماتی که فرد برای رسیدن به هدف انجام میدهد، مرتبط نیست، بلکه هنگامی که در این فرآیند، اشکالی پیش آید، حالت فشار عصبی را در پی خواهد داشت
پژوهشگران عوامل مختلفی را در فشار روانی در سطح سازمانی و محیطهای کاری موثر دانستهاند، اما به طور کلی میتوان، ویژگیهای نقش - ابهام، تعارض، انتظارات، سنگینباری و سبکباری نقشها - ، ویژگیهای شغل - سرعت،کار، تکرار کار و نوبت کاری - ، ویژگیهای مربوط به وظیفه - خطر پذیری - ، روابط کاری میان فردی، اثر ساختاری سازمانها و فرهنگ سازمانی را، از مهمترین عوامل موثر فشار روانی در سازمانها به شمار آورد. - فونتانا 1،1993 - ، با نگاهی تخصصی، در پژوهشهای خود، ابهام نقش، تعارض نقش و انتظارات غیر واقعی از خود، ناتوانی در تصمیمگیری، کشمکش مکرر با مقامات بالا، دور افتادن از حمایت همکاران، کشمکش با دیگر کارکنان، ناتوانی در اتمام کار، ارتباطات ضعیف و کمبود تنوع را از مهمترین عوامل ایجاد کننده فشار روانی در محیط کار به شمار میآورد.
-2 مثبتگرایی
روانشناسی مثبت در سال 1998 توسط سیلیگمن2 مطرح شد و هدف آن کشف و ارتقا عواملی بود که موجبات رشد، شکوفایی و بالندگی افراد را پدید آورد. بر این اساس روان شناسی مثبتگرا سه حیطه را به عنوان مبنای پژوهشی خود، معرفی میکند.
-1زندگی خوشایند : تجارب ذهنی مثبت، هیجان مثبت در گذشته، حال و آینده و کاهش هیجانات منفی.
-2زندگی جذاب : افراد با ویژگیهای فردی مثبت، استفاده از صفات مثبت، استحکام شخصیت و استعداد.
-3زندگی پر معنا : جوامع و نهادهای مثبت
عده ای از پژوهشگران نیز از دههی 1960 به بعد به جای پرداختن و جستجوی راه حل برای درمان افسردگی و بیماریهای روانی به مثبتگرایی روی آورده و موضوعات مرتبط با آن را در کانون توجه قرار دادند. پترسون 4 و سیلیگمن 2004 - - ، در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که به جای درمان بیماریهای روحی میتوان به افراد سالم کمک کرد،که از شادی و بهزیستی بهتری برخوردار گردند و در همین راستا انسان قادر خواهد شد، قابلیتهای انسانی خویش را شکوفا سازد.
از این زمان به بعد مطالعات و پژوهشهای گوناگونی پیرامون مثبت گرایی صورت پذیرفت تا جایی که این مطالعات در حوزهی رفتار سازمانی و مدیریت نیز مورد توجه قرار گرفت. این پژوهشها نشان داد، مطالعهی توانمندیهای مثبت روانشناختی و نقاط قوت منابع انسانی، قابلیت توسعه و اندازهگیری داشته و باید در کنار سرمایههای اجتماعی و اقتصادی که در کسب مزیت رقابتی تاثیر دارد، به سرمایهی انسانی نیز توجه کرد. یکی از مهمترین مباحث مثبتگرایی با عنوان سرمایه روانشناختی 5، با چهار عنصر - خودکارآمدی، امید، خوشبینی و تابآوری - ، در حوزهی مدیریت مورد پژوهش قرار گرفت و نخستین کتاب سرمایه روانشناختی توسط لوتانز6،یوسف7 و اولیو8 در سال 2007 و توسط انتشارات آکسفورد منتشر شد.