بخشی از مقاله
چکیده:
بررسی مفهوم زندگی شهری و بر قرار نمودن رابطه ای میان تعاملات اجتماعی به عنوان مهمترین خصوصیت در زندگی شهری با مفاهیمی همچون باز زنده سازی بافت ها و بدنه های شهری را می توان بسیار کارا دانست و این به این دلیل است که ناکارامدی رویکرد های باز زنده سازی اغلب به این دلیل است که تعریفی صحیح و توافقی از زندگی شهری ارائه نمیگردد. . بنابراین ویژگی ذاتی زندگی شهری، تعاملات اجتماعی می باشد. از طرفی طراحی شهری یعنی علم، دانش وحرفه ای که به ارتقاء و ساماندهی فضاهای همگانی، بیرونی شهری می پردازد. یکی از ویژگی فضاهای شهری این است که بستر تعاملات اجتماعی می باشد یعنی نقطه اشتراکش با زندگی شهری و مفهوم باز زنده سازی. بنابراین فضای شهری می تواند محلی برای توسعه تعاملات شهری باشد.
مقدمه:
مساله زنده سازی و ارتقای کیفیت کالبدی در بافت های قدیمی یکی از مسائل حساس و دشوار طراحی شهری و معماری امروز است. دشواری کار ناشی از آن است که معماری و شهر سازی به مفهوم متداول امروزی با شیوه تفکری که حاکم بر آن است و روش هایی که در طی زمان پرورش داده است ، هنگام طراحی به قصد نوسازی در بافت های قدیمی معمولاً قادر به ایجاد ساختار شهری و ساختمان هایی نیست که در عین امروزی بودن و برخورداری از کیفیت ها و استانداردهای شهری و سکونتی دوران معاصر با کیفیت های مثبت و با ارزش بافتهای قدیمی انطباق و هماهنگی یافته ودر کنار آن بافتها با حفظ ارزش های مثبت آنها مجموعه ای یکدست وهماهنگ پدید آورد .
اگر تاریخ معماری و شهر سازی معاصر را در مورد مداخله در بافتهای قدیم مرور کنیم اکثراً با مورادی مواجه خواهیم شد که عمل نوسازی و مداخله در این بافت ها به اقدامی ناسازگار و خود عاملی برای تخریب و تجریه بیشتر این بافت ها و زندگی و ارزشهای موجود در آنها تبدیل شده است .زمان آغاز این تخریب را از زمانی میتوان دانست که ساختمان هایی به شیوه جدید - شبه مدرن - در بافت های قدیمی ساخته شد.
اگر امروزبه بافت های تاریخی شهرهایمان توجه کنیم خواهیم دید که ساختمان های جدید که در این بافت ها ساخته شده اند نتوانسته اند در یک رابطه منطقی جزء با کل قرار گیرند و در نهایت در پی نوعی استقلال و از آن نیز بالاتر ، در پی تحمیل خویش بر محیط قرار گیریشان بوده اند ، به طوریکه در قسمت های جدید و نوساز این بی ارتباطی ساختمانها به عنوان اجرایی از یک مجموعه هماهنگ قابل مشاهده است .از این رو ساختمانهای مدرن شهرهای ما در بافتهای جدید به صورت یک »کل به هم پیوسته « در نمی آیند و در بافتهای قدیمی نیز به صورت یک جز بیگانه ودر حالت ضدیت نسبت به فضای شهری این بافت ها جلوه می کنند .
واضح است که وقتی نو سازی از مقیاس چند ساختمان فراتر رفته و به حد یک محله یا قطعه ای از بافت می رسد، ابعاد بحران ناشی از نا هماهنگی ساخت و ساز جدید با بافت های موجود بزرگتر شده و اثرات مخرب ان روی بافت تاریخی و ارزش های آن تشدید می گردد. تردیدی نیست که بخشی از این ناهماهنگی و عدم تجانس با محیط از فقدان یا حداقل ضعف دیدگاه های طراحی شهری و نبود رویکردی توافقی در ارائه تعریفی مشخص از زندگی شهری. این رویکرد همچنان ما را به اجتناب از مداخلات صوری و کالبدی در طیف گسترده ای از نو سازی، بازسازی ،بهسازی در بافت های حساس تاریخی ملزم میدارد.
ادبیات بررسی حاضر:
بررسی مفهوم فرسودگی در منابع
تمامی عوامل انسان ساخت و طبیعی موجود در شهر و حتی خود انسان ها ، درگیر تغییر و تحولاتی پیوسته و آرامی هستند. رهایی از این تغییرات ، امکان پذیر نیست، زیرا به معنای سکون ، ثبات و توقف است که منجر به مرگ حیات شهری می گردد. تغییر ، لازمه حیات بشر و حیات، واقعه ای شهری است که میزان سرعت و شتاب آن متفاوت است. گهگاه تصور می شود تغییر ، زمان را با شتاب سریع و جهش طی کرده و چهره ، سیما و پیکره شهر را دگرگون می سازد.
گویا همه چیز از میان رفته و حیاتی نو در جریان است. گاهی نیز تصور می شود تغییر ، آرام ، پیوسته و همیشه ، زمان را طی می نماید و از آن عبور می کند. در هر گونه، تغییر ردپایی را از خود در زمان و مکان بر جای می گذارد و تحولی ژرف در حیات شهری ایجاد می نماید و باعث فرسایش و فرسودگی فضا ها و فعالیت های شهری می گردد و چهره و معنایی متفاوت را القا می کند. بدین ترتیب کالبد و فعالیت و در مجموع ، فضای شهری دچار نوعی دگرگونی، تغییر و فرسودگی2 شده اند. اکنون اگر به شیوه ای تمثیلی ، کالبد شهر به عنوان ظرف و مجموعه فعالیت های درون آن به عنوان مظروف د رنظر گرفته شود، می توان جنین گفت که تحولات مربوط به هر یک از ان دو ، می تواند دیگری را متحول سازدتحولات. ظرف ،اساساً به صورت ترمیمی و تحولات وظروف، تدریجی است.
در قرن گذشته - قرن بیستم - ، تحولات ترمیم ظرف ها ، جای خود را با تحولات تخریبی تعویض کرده اند. طیف » شیوه نگرش به موضوع طراحی در بافت قدیم « دامنه گسترده ای دارد، اما به هر ترتیب یک سر این طیف را نگاهی فاقد انگیزه های تاریخی و فرهنگی می سازد که در صریح ترین تعریف، بافت قدیم را به مثابه زمین بایری که از امتیاز تأسیسات زیر بنایی مانند آب، برق و ... برخوردار است مینگرد، و سر یگرد آن را تفکر عملاً محافظه کارانه شکل می دهد که بافت را نه تنها به عنوان میراث فرهنگی ، بلکه شیئی ارزشمند قلمداد می کند که به همین دلیل هر گونه دخالت و تصرفی را که منجر به تغییرات کلی و جزیی شود مردود می داند. دلایل زیادی بر بطلان این دو دیدگاه افراطی مترتب است. به هر تقدیر تعیین مناسب ترین مکان قرار گیری در این طیف ضروری به نظر می رسد.