بخشی از مقاله
مثنوی معنوی،بهعنوان گنجیهای منظوم از روایتها،داستانها و مضامین کهن عرفانی ایرانی و شرقی است که از دیر زمان تا به امروز مورد توجه مخاطبان بسیار در اقصی نقاط جهان بوده است. در روزگار ما،با توجه به شیوههای جدید بیان،میتوان از این اثر غذایی کهن با بهرهگیری و درون مایه کاوی آن برای قالبها و ساختارهای جدید ارتباطی مانند سینما و تئاتر استفاده کرده و در زمینه خلق درام و ترکیب عناصر سنتی و مدرن به قابلیتهایی متفاوت دست یافت. افلاطون معتقد است بر حکمت نظری؛او ایده را به جهان محسوسات که ذاتی لایتغیر دارد،وابسته میداند.اما ارسطو معتقد به محاکات است و دنیای هنرمند را ایدهآل مطرح میکند.در نتیجه هنر را باورپذیر و در جهت پالایش و تزکیه مستعد میداند. در بوطیقا1شیوههای بیان را الف-غنایی مبتنی بر ذهنیت ب-حماسی مبتنی بر عینیت ج-نمایشی مبتنی برعینیت و ذهنیت به عنوان بنیادیترین شیوه در بیان در اماتیک معرفی میکردند. به گفته هگل2اصول عینیت و ذهنیت در یک متن نمایشی درهم میآمیزد و باعث طرح روایتی نو میشود. موضوع شناختشناسی به معنی واقعیت و حقیقت است و چگونه این دو مفهوم با شگردهای ساختاری به مفاهیم نزدیک میشود. دریدا3فیلسوف فرانسوی در قرن اخیر به نوعی از ساختارگریزی توجه کرده است که با خارج شدن از فرم عادی جمله و کلام،روابط معنایی و ظاهری را پرداختی نو میبخشد. در کلام مولانا،با دو شیوه روایی روبرو هستیم،یکی بافت عادی کلام که در دیگر آثار تعلیمی میبینیم.و دیگر بیانی که در آن واسطه بین متکلم و مخاطب حذف میشود. دنیای خیال نویسنده منطق زندگی را درهم میشکند و جایگاه رخداد اعجازهاست و این باور تماشاگر درام است.
واژگان کلیدی مثنوی معنوی، غنایی، درام، ساختار
مقدمه
بررسی و جستجو برای یافتن رویکردهای بیانی و ساختاری جدید در ادبیات منظوم ایران زمین باعث شناخت لایه های پنهان و گسترده ای است که مبنای کشف و شهود عارفانی چون جلال الدین محمد و پی بردن به استعداد و هنرمندی ایشان در استفاده از گرایش های نمایش و درام می شود، نه از باب این که این قابلیت های نهفته در متن حاصل تجربیات و عبور از دنیای اقتباس یا زمان های طولانی، بلکه سیری است از پرواز در دنیای خیال به جوهره اندیشه مفاهیمی که با انتخاب قالبهایی نو و بصری، مخاطب را به درک زیبایی و ظرافت و بلاغت در باورپذیری و تأثیر وارد می کند، همراه شدن، مشاهده و ابداع و بهره گیری از شیوه های بیانی، اشعار غنایی را به روایت و تصوير جمال و لذت می کشاند.
مثنوی معنوی تعلیمی است برای تعالی و تعلم در حوزه حس هفتم
مثنوی معنوی
مثنوی معنوی، اثری مرهون پرواز در دنیای آرمانها و آرزوهای بشر است، واقعیتی که از بستر دنیا به مجاز تبدیل می شود، آنگاه می توان هستی شناسی را به اندازه خواندن و درک ابیاتی ساده و روان طی طریق نمود.
نیست وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان
در زمینه خلق درام، استفاده از عناصر گسترده بیانی می تواند بهترین شیوه باشد برای ارتباط دیداری و شنیداری و حتی تصویر ذهنی نویسنده ای که در دنیای خسته امروز دغدغه ها را به سمت رویا و آرامش رهنمون می نماید.
شیوه بیان
با بیان اجمالی شیوه های بیان هنری افلاطون که معتقد است بر حکمت نظری) یا هنر به مثابه تقلید، الگوی اولیه یا ایده را به جهان محسوسات که ذاتي لايتغير و وابسته دارد نسبت می دهد؛ اما با جلوه هایی در حال تغيير که عکس واقعیت است در جهان مادی مانند زیبایی، اما ارسطو هنر را محاکات می داند. یا بیانی از واقعیت بیرونی به وهم یا تصویر، که اصل را اعتلا و غنا می بخشد. ارسطو برخلاف افلاطون معتقد است که تفاوت در آن نیست که یکی به نشر بنویسد و دیگری به نظم بلکه هنرمند دنیایی ایده آل را مطرح می کند مبتنی بر برداشت ذهنی و حقایق، این مفهوم نگاه کارکردگرای افلاطونی را که بر اساس هنر بازخوانی عواطف پست بشری است به اصل ابداع هنرمند در بهره گیری از ظرایف و خلاقیت های غریزی و زیباشناختی دانسته عینیت می دهد. (زرین کوب، ۱۳۸۱، ص ۱۲۸)
این نگرش می تواند عواطف را برانگیزد و باورپذیر کرده و در جهت پالایش و تزکیه باعث جهان سازی و پرورش شود. همچنان که بداعت مثنوی و حرکت رو به جلوی متن از حاصل تصویرسازی و بهره گیری مناسب است از عناصر اصلی مانند شخصیت و موقعیت و زمان و مکان در بازخوانی اندیشه و طراحی موجز و تکنیکی اثر.
برخیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
شیوه بیان از دیدگاه ارسطو که در فن شعر معرض می شود.
در شیوه لیریک هنرمند با بیان احساسات درونی سعی دارد به شخصیت و موقعیت یا محتوا در کلیت فضایی ذهنی و تأثیر گذار که ناشی از نگرش خود را قالب زیبایی کلام و متن در عین وحدت اثر، مقبولیت ایجاد نماید، مانند اشعار حافظ و شیوه اپیک جهان عینی اشخاص و اطراف را توصیف می کند با استفاده از داستان سرایی و گنجاندن احساسات ناشی از کیفیات خارجی و خصایص شخصیت قهرمان چکیده عنصر محدود، مانند رستم و اسفندیار اما در شیوه دراماتیک ما میتوانیم از مزیت عناصر دو روش قبل استفاده کنیم دراماتیک بیانی است متفاوت که شخصیت ها و موقعیت را در روایتی بصری جان بخشی و هدایت می کند. این روش خالی از توصیف و دیالوگ نخواهد بود، اما گفتار کاراکترها به وسیله راوی یا اشخاص می تواند از حلت گزارش و توصیف به نمایش مبدل شود. دیالوگ، نیز به عنوان بنیادی ترین شیوه بیان دراماتیک با متن آغاز شده و در اجرای اثر نمایش، تأثیر خود را بر مخاطب با فضاسازی و ارایه و خلق تضاد دراماتیک در لایه های متفاوت بر جای گذاشته و باعث حرکت و کنش برتر می شود. کنش انگیزه یا قصدی است که در ذهن مخاطب روی می دهد و متضمن حرکت رو به جلوی متن است و شخصیت را در معرض انتخاب و شناخت شناسی قرار داده و در نهایت کنش های درام باید غایت و هدفی را دنبال کند. جستجویی از ورای جستجو
من نمیدانم تو میدانی بگو به گفته هگل (۱) اصول عینیت و ذهنیت برای درام درهم می آمیزد، از یک سو عینی است چون روایت می کند و از سوی دیگر چون عمل و کنش خارجی ناشی از ذهنیت اشخاص بازی است.