بخشی از مقاله
محیط زیست، صلح و امنیت بین المللی
چکیده
تا دیروز حقوق بین الملل صرفا حول محور حاکمیت می چرخید و تمام هم و غمش به تعریف حاکمیت و پاسداری از آن ختم میشد تا بدین شیوه توانسته باشد صلح و امنیت را تأمین و تضمین نماید. با پیدایش زمینه های جدید در حقوق بین الملل دامنه و میدان عمل آن توسعه یافته است. بارزترین این تغییرات که مفهوم صلح و امنیت بین المللی را متحول ساخته است از تحول و پیدایش مفاهیمی نظیر حقوق بشر با تکیه بر نسل های سه گانه آن (به ویژه نسل سوم آن که در بردارنده مفاهیمی نظیر حق بر صلح، حق بر محیط زیست سالم و حق توسعه می باشد) حقوق بین الملل اقتصادی، توسعه پایدار و نقطه مقابل آن یعنی توسعه ناپایدار سرچشمه گرفته و سبب شده اند که دیگر صرفا فقدان جنگ میان کشورها في نفسه تضمین کننده صلح و امنیت بین المللی نباشد بلکه موضوعات مورد اشاره به عنوان منابع غیرنظامی و نوین بی ثباتی می توانند صلح و امنیت بین المللی را متأثر نمایند که پژوهش حاضر در این راستا نگارش یافته است. .
مقدمه
هم چنانکه میدانیم تغییرات و دگرگونیهایی در هر جامعه به وقوع می پیوندد که به ناچار باید در کمند حقوق افتد، چرا که از حقوق گریزی نیست. اینک مسایل جدیدی رخ می نمایند که روابط انسان با محیط زیست موجد آن بوده است.
در حال حاضر به خاطر اهمال و تسامح طولانی، هر گونه اثر فعالیت انسانی بر روی عوامل محیط زیست، جهانی شده است. وقوع جنگهای متعدد، نشر فراوان گازهای گلخانه ای، آلودگی آبهای شیرین، آلودگی محیط زیست دریایی و... که جملگی به خاطر فقدان یک نظام توسعه پایدار و پویا می باشند، موید این نکته هستند که فقدان جنگ و برخوردهای نظامی میان کشورها به خودی خود تأمین کننده صلح و امنیت بین المللی نمی باشد بلکه صلح و امنیت در علل و عوامل دیگری نظیر عوامل بوم شناختی (اکولوژیکی و انسانی نیز ریشه دارد و حتی در صورت محو جنگ از روابط میان انسانها، نبود یک احترام شایسته طبیعت نیز می تواند ناقض و تهدید کننده صلح و امنیت باشد.
امروزه نظام جهانی در پرتو انقلاب علمی و تکنولوژیکی از جمله گسترش روزافزون وسایل ارتباط جمعی بر اساس همبستگی های بین المللی به ویژه در زمینه محیط زیست، توسعه و صلح و حقوق انسانها در رابطه با آنها استوار است، به علاوه فرآیند این همبستگیها که پیدایش نوعی وجدان جهانی است سبب شده که بسیاری از مسایل و رخدادها تنها در رابطه با طرفهای اصلی موضوع یا اختلاف مطرح نبوده بلکه آثار فراگیر و تا حدودی جهانشمول داشته باشند. به طوری که هر عضو جامعه بین المللی صلاحیت موضعگیری در قبال مسایلی چون جنایات بین المللی، تخریب فاحش محیط زیست از جمله آلودگی وسیع و سایر تجاوزات حقوق انسانی را دارا می باشد که با تماس با افزایش همبستگی ارتباط میان حقوق بشر با صلح و امنیت شدید تر و بیشتر از زمان تأسیس سازمان ملل متحد است که صرفا حقوق نسل اول و احتمالا تا حدی نسل دوم حقوق بشر مورد شناسائی قرار گرفته بود.
به این ترتیب ملاحظه می کنیم از یکسو با افزایش همبستگی میان ملل جهان و نیز ظهور حقوق خاص آن و از سوی دیگر با شناخت و آگاهی از یکپارچگی اجزای اکوسیستم کرۂ زمین ارتباط میان صلح، توسعه و حفاظت از محیط زیست تجلی بیشتری می یابد.
حال که چنین است نه تنها وظیفه و مسئولیت سازمان ملل متحد برای حفظ صلح و امنیت بین المللی در حالتی که به خاطر یک بحران، اختلاف و یا نقض فاحش حقوق بشر بر محیط زیست و در نتیجه تعليق تمتع از حقوق دیگر به مخاطره می افتد، در خور اهمیت به سزایی خواهد بود بلکه واقعیتی که نباید از آن غافل شد آن است که جامعه بشری باید با اتحادی مستحکم به آینده زمین و نسلهای پس از خود بیندیشید چه هیچ حقی برای او بالاتر و اساسی تر از حق حیات و بقا، نمی توان متصور شد (برای این مقصود سیاست زیست محیطی باید به گونه ای تدوین و راهبری شود که همواره مشارکتی را در برداشته باشد که در سطح ملی، تعاون آحاد افراد و در سطح بین المللی به همکاریهای منطقه ای و نهایتا به یک تعاون و همیاری جهانی فراگیر منتهی شود.)
گفتار اول. گرایشهای نوین در حقوق بین الملل
نظام بین المللی همانند هر نظام دیگری سکون ندارد و همواره در حال تغییر و دگرگونی است. تا کنون در ساختار کلی نظام بین المللی تغییراتی به وجود آمده و اهداف و اصول بین المللی در جامعه جهانی آشفته پدیدار گشته است.
هر سیستم حقوقی مدام در حال تکامل است زیرا حقوق باید همواره خود را با واقعیتهای موجود تطبیق دهد. مسلم آنکه این جریان تکاملی سبب شده است که حقوق بین الملل نسبت به گذشته اش اختلافات چشمگیری پیدا نماید.
بعد از جنگ دوم جهانی حقوق بین المللی نیز با پیچیدگیهای حیات در دوره نوین مواجه گشت و بدین علت در کلیه ابعاد توسعه یافت تا به این ترتیب بتواند بازتاب اوضاع و احوال و سنتهای فرهنگی جامعه ای باشد که در آن کاربرد دارد.
نگاهی به گذشته نه چندان دور حقوق بین الملل مبین این امر است که حقوق مزبور فقط روابط کشورها را تنظیم می نمود، مرزها را مشخص می کرد، حرمت سفيرها را مقرر می داشت و چگونگی عقد معاهدات را تعیین می نمود، آن گاه که از دریا، فضای هوایی بحث می کرد به جهت تقسیم صلاحيتها بود. در حقیقت همه چیز حول محور حاکمیت می چرخید حاکمیت که تعریف می شد کار حل شده بود: دولتها هر یک به دلخواه از آن استفاده می کردند و چنانچه عرف تکالیفی بر آنها وارد می کرد (مثلا راجع به وضع بیگانگان اساسا به جهت ملاحظه سایر دول بود.
ویژگی دیگر حقوق بین المللی آن بود که «به یک سلسله قواعد اساسی محدود شده بود که هدف آن آسان کردن هنر همزیستی بین کشورها بود یعنی فقط قرار گرفتن آنها در کنار هم را با حداقل برخورد میسر می ساخت و در صورتی امکان کوششهای مشترک و پراکنده و اتفاقی را برای حصول نتایجی که فقط کمی از محدوده منابع دو کشور تجاوز می کرد اجازه می داد. وجود روابط پایداری که گردهمایی مختلف کشورها را در برگیرد بسیار نادر بود: اگر چنین روابطی به وجود می آمد منحصر به خاطر انگیزه های نظامی بود.» در این رابطه ما صرفا به حقوق بین الملل محیط زیست به عنوان یکی از ابعاد نوین در عرصه حقوق بین الملل می پردازیم
حقوق بین الملل معيط زيست
یکی از موضوعات مهم و نوینی که در حقوق بین الملل قرار گرفته است، مسئله محيط زيست و راهکارهای حقوقی حفاظت از آن در سطح بین المللی است. در سالهای اخیر جهان شاهد رشد و توسعه حقوق بین الملل در زمینه محیط زیست بوده است، به نحوی که این امر منجر به پیدایش شاخه ای از حقوق بین الملل بنام حقوق بین الملل محیط زیست شده که یکی از جدید ترین شاخه های حقوق بین الملل می باشد. دلایل پیدایش و ظهور این رشته متعدند که همگی آنها ناظر بر محدودیتهایی است که به منظور استفاده صحیح و مناسب انسان از طبیعته و در نهایت بر بهره مندی انسان از یک زندگی متناسب با شأن انسانی مربوط می شود.
آدمی دیر زمانی است که پا بر سیاره زمین گذاشته و در ارتباط متقابل و تنگاتنگ با محیط پیرامون خود بوده است ولی زمانی که انقلاب صنعتی آثارش را به بار نشاند، نادیده گرفتن محیط زیست امکان پذیر بود چرا که دخالت انسان به انداز های نبوده که در چرخه حیات و وضعیت بوم شناختی تغییرات اساسی و غیر قابل جبران ایجاد نماید.
اما اکنون وضعیت به گونه ای دیگر است و سرعت تأثیرگذاری انسان بر طبیعت به گونه ای بالاست که پیش بینی این امر برای ما مشکل است که آیا قادر خواهد بود بر این تأثیرگذاریها فایق آید یا خیر .
پیشرفت فناوری با شتاب دهشتناک، محیط زیست کره زمین را در معرض خطر و نابودی قرار داده است. اندیشه بشر در جهت حصول فوری و فراوان کالا و کاهش مشقات زندگی عوارضی را در برداشته که اکنون باید برای ارایه حیات خویش در صدد رفع آن عوارض و ترمیم و بهبود اوضاع برآید.
علوم و تکنولوژی ما را با مهمان ناخوانده ای چون آلودگی هوا، ترافیک و کمی منابع طبیعی مواجه ساخته است. سرعت نوآوریهای علمی و تکنولوژیک در قرن حاضر به طرز بی سابقه ای تشدید شده است و مردم سراسر دنیا در مدار تکنولوژی نوین قرار گرفته اند... آلودگی محیط زیست در اواخر قرن حاضر به مسئله ای دائمی تبدیل شده است. همانطور که زیبگنیو برزینگی اشاره کرده است، پیشرفته ترین کشورهای صنعتی - ایالات متحده، اروپای غربی و ژاپن - بیش از همه به تبلیغات در حمایت از مسایل مربوط به کیفیت زندگی پرداخته اند »
خطر آلودگی محیط زیست ناشی از کاربرد نابهنجار تکنولوژی گسترش صنعت و زندگی شهرنشینی، هستی همه موجودات (انسان حیوان و گیاه) و جهان فیزیکی کره خاکی و حتی محیط فراسوی جو زمین را در ابعاد وسیع مورد تهدید قرار داده است حال با توجه به این آثار بین المللی ای که علوم و فناوری جدید دارند و با در نظر گرفتن این امر که مشکلات زیست محیطی که از این چنین علوم و فناوری ایجاد شده و می شوند، باید حقوق بین الملل در این زمینه فعال شود و به دنبال چاره باشد. به همین مناسبت، محیط زیست در متون روابط بین الملل و حقوق بین الملل از جایگاه ویژه ای برخوردار می گردد و بدین ترتیب نظم بخشی اثرگذاری انسان بر طبیعت به وسیله حقوق بین الملل در آستانه ورود به قرن بیست و یکم از اهمیت فوق العاده ای برخوردار شد.
حال در این قسمت مابه تعریف حقوق بین الملل محیط زیست و سپس تاریخچه آن می پردازیم. ١. تعريف حقوق بین الملل محیط زیست قبل از تعریف حقوق بین الملل محیط زیست، تعریف محیط زیست به منظور تشحیذ ذهن خالی از فایده نخواهد بود. در تعریف محیط زیست این گونه آورده اند و محیط زیست به تمامی محیطی اطلاق می شود که انسان به طور مستقیم و غیر مستقیم به آن وابسته است و زندگی و فعالیتهای او در ارتباط با آن قرار دارد.»
محیط زیست اصلی انسان را لایه بسیار نازکی از سطح کره زمین مشتمل بر پوشش خاکی و هوا تشکیل می دهد این لایه حیات آخرین را بیوسفر یا زیست کره می گویند. زیستکره از مجموع موجودات زنده (گیاهان، انسان و سایر حیوانات و ارگانیسم ها) و باقی مانده موجودات متلاشی شده و معدنی شده که در گذشته میزیسته اند و کلیه ترکیبات مواد زنده و غیرزنده به اضافه «تمسفر؛ هیدروسفر و پد وسفر» که اساس حیات را در روی زمین تشکیل می دهند، به وجود آمده است حال تعریف از حقوق بین الملل محیط زیست را در اینجا می آوریم. حقوق بین الملل محیط زیست مجموعه قواعد حقوق بین المللی است که هدف آنها حفاظت از محیط زیست است
٢- تاریخچه حقوق بین الملل محیط زیست
به دنبال علل مختلفی که منجر به ایجاد عوارض سوء و تهدیدات جدی بر پیکره طبیعت و محیط زیست شد که قبلا نیز به آن اشاره شد است و به دنبال به صدا درآوردن زنگ خطر از جانب دانشمندان سرانجام جامعه بین المللی به خود آمد و در مقابل آن هشدارها عکس العمل شدید و قوی از خود نشان داد و اکنون حفاظت از محیط زیست در حقوق بین الملل از جایگاه رفیعی برخوردار است.
تا قبل از قرن بیستم اقدامات جدی برای حفاظت از محیط زیست به عمل نیامده بلکه اقدامات واقعی در جهت حفظ میحط زیست به آغاز قرن بیستم بر می گردد.
«کنوانسیون ۱۹۰۲ راجع به حفاظت از پرندگان مفید برای کشاورزی، اولین کنوانسیون چند جانبه در ارتباط با حفاظت از برخی گونه های وحشی بود. در میان متون اولیه بین المللی ای که به شکل جزیی، از محیط زیست حفاظت می کردند چند معاهده آبهای مرزی میان ایالات متحده و کاناداست که هنوز هم لازم الاجراست و به نحو چشمگیری در طول دهه ۱۹۶۰ توسعه یافت. معاهده مذکور کمیسیونی را تأسیس نمود که در موضوعات آلودگی نقش مؤثری را ایفا کرده است.
همچنین در فاصله بین دو جنگ جهانی تعداد قابل ملاحظه ای موافقت نامه های مرزی راجع به آب را منعقد کردند که شامل مقرراتی درباره مسئله آلودگی آب بود.
همچنین از تلاشهای اولیه در جهت مبارزه با آلودگی، مقابله با آلودگی دریاها بوده است. در اولین تلاشها برای جلوگیری از آلودگی دریاها و آبهای ساحلی از اوایل قرن حاضر از طريق وضع قوانین ملی به طور یکجانبه صورت گرفت ولی نخستین کوشش بین المللی برای ایجاد هماهنگی بین دولتها در مبارزه با این مسئله در ۱۹۲۰ تحقق یافت. این تلاشها با بی توجهی جهانیان نسبت به فوری بودن و تقدم مسئله مواجه گردیده به بوته اجمالی افکنده شد. البته در مورد آلودگی دریاها و راههای حفاظت از آن معاهدات متنوعی منعقد گردیده است و ما بعد از جنگ جهانی در هر دهه شاهد ظهور تعدادی از آنها هستیم همچنین در زمینه های مختلف نظیر فضا و ماورای فضا قطبه جنوب و شمال معاهداتی منعقد شد که در آنها به حفاظت از محیط زیست اشاره شده است.
به دنبال بروز سوانح زیست محیطی و طرح آن قضایا در محاکم بین المللی مبانی حقوقی حقوق بین الملل زیست محیطی تبیین بیشتری یافت. به عنوان نمونه در یکی از مهم ترین و مقدم ترین دعاوی راجع به آلودگی هوا یعنی دعوای ذوب فلزات تریل trail smelter case دیوان داوری تاکید نمود که هیچ دولتی حق ندارد از سرزمین خود به نحوی استفاده نماید و یا اجازه استفاده از آن را بدهد که در اثر دود گاز موجب خسارت در سرزمین یک دولت دیگر و یا نسبت به اموال و اشخاص واقع در آن گردد. نمونه دیگر مربوط به اختلاف بر سرگات (Gut case) است. این اختلاف که راجع به سدی به همین نام واقع در مرز ایالات متحده و کانادا می باشد به این علت بوده است که سطح آب دریاچه آنتاریو بین سال های ۴۷ تا ۱۹۵۲ به حدی بالا آمده بود که موجب خسارات قابل توجهی به دارایی های اطراف دریاچه شد و به دنبال ایجاد یک دادگاه داوری بین المللی، کانادا موافقت کرد که به علت خسارات وارده به شهروندان ایالات متحده غرامت بپردازد. در این دعوا نیز همان اصل کلی حقوق در دعوای trail smelter مورد شناسایی واقع شد.
با قدری تسامح زمینه های واقعی حقوق بین الملل زیست محیطی را در دهه ۱۹۶۰ باید جستجو کرد. در این دهه دو سازمان منطقه ای اسناد مهمی را تصویب کردند. در ۱۹۶۸ شورای اروپا اولین متون کلی زیست محیطی را تصویب کرد که از سوی یک سازمان بین المللی تأیید شد: اطلاعیه های مربوط به کنترل آلودگی هوا (۸ مارس ۱۹۶۸) و منشور اروپایی آب (۶می ۱۹۶۷). آفریقا دومین ابتکار مهم در زمینه حقوق بین الملل زیست محیطی را علیرغم شکاف موجود میان کشورهای صنعتی و جهان سوم در تخریب محیط زیست و مخاطرات تهدید کننده بیوسفر صورت داد. در ۱۵ سپتامبر ۱۹۶۷ رؤسای کشورها و دول منطقه ای، کنوانسیون آفریقایی راجع به حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی را امضاء کردند که آن نمونه جامعی مشتمل بر حفظ و استفاده از منابع خاک، آب، گیاه و حیوانات و تقریبا کل محیط زیست بود. به طور حتم شاخص ترین و مهم ترین فعالیت ملل متحد در ۱۹۷۲ برگزاری کنفرانس ملل متحد در خصوص محیط زیست انسانی در استکهلم بود. دستاورد عمده کنفرانس عبارتند از: اعلامیه محیط زیست انسانی که در آن اصول کلی برای الهام بخشیدن و هدایت مردم جهانی در نگهداری و تقویت محیط زیست انسانی مجموعه ای از ۱۰۹ توصیه در مورد تمهیدات لازم برای مقابله هماهنگ با مشکلات زیست محیطی و اقدامات مناسب برای تضمین تداوم بین المللی پیش بینی شده بود. علاوه بر آن راجع به تأسیس برنامه محیط زیست ملل متحد UNEP تصمیم گیری شد و برنامه اقدامی نیز راجع به حفاظت از محیط زیست از تصویب گذشت.
در میان اصول اعلامیه استکهلم نکته قابل توجه آن که تعدادی از اصول حقوق عرضی مربوط به روابط زیست محیطی در جریان کنفرانس استکهلم ظهور یافت. آن اصول از سوی OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) تنظیم و سپس برنامه محیط زیست ملل متحد آنها را به عنوان بخشی از اصول رفتاری در زمینه محیط زیست جهت هدایت دولت ها در محافظت و استفاده هماهنگ منابع طبیعی مشترک بین دو یا چند کشور تصویب کرد.
مهم ترین اصول، اصل ۲۱ می باشد که در شرایط حاضر مبنا و پایه حقوق عرفی بین الملل محیط زیست تلقی می گردد. این اصل اعلام می دارد
دولتها بر طبق منشور سازمان ملل متحد و اصول حقوق بین الملل دارای حقوق حاکمه برای بهره برداری از منابعشان مطابق با سیاستهای محیط زیست خود می باشند و مسئوولند ترتیبی دهند تا فعالیتهای انجام شده در حیطه صلاحیت یا نظارت آنها موجب زیان محیط زیست کشورها و یا مناطق خارج از محدوده صلاحیت ملی آنها نگردد.
با این وصف کنفرانس استکهلم را می توان به عنوان اولین گردهمایی بین المللی در جهت توجه و جلب افکار عمومی جهان به سمت محیط زیست دانست، همچنین روند تدوین زیست محیطی در سطح ملی و توسعه حقوق بین المللی محیط زیست جان تازه ای به خود گرفت. در این مورد ذکر این نکته لازم است که در فاصله ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۲ (کنفرانس ریو) قریب ۳۱ کنوانسیون و پروتکل محیط زیستی تدوین شد.
ده سال بعد از نشست استکهلم، دومین سند بین المللی که در زمینه حمایت از محیط زیست از سوی مجمع عمومی ملل متحد تصویب شد، منشور جهانی طبیعت است. منشور در راستای اجرای اصول استکهلم بود که تدابیر بیشتری را برای حفظ منابع طبیعی که برای نسل های حال و آینده ضروری است اتخاذ نمود.
دو دهه بعد از کنفرانس استکهلم، کنفرانس ریودو ژانیرو تحت عنوان کنفرانس ملل متحد در مورد محیط زیست و توسعه (UNCED) با توجه به شرایط و مشکلات جدید و نیز ارزیابی تدابیری که در مدت این ۲۰ سال از سوی جامعه بین المللی راجع به حفاظت از محیط زیست اتخاذ شده، تشکیل شد.
در آستانه برگزاری کنفرانس ۱۹۹۲ مدیر اجرایی یوئپ گزارشی تهیه نمود که این گزارش نشان می دهد که با وجود تلاشهای به عمل آمده، محیط زیست جهانی از ۲۰ سال پیش در وضعیت بدتری قرار گرفته است. او اظهار داشت که هیچ یک از مسائل عمده زیست محیطی مطرح شده در کنفرانس استکهلم حل نشده و این در حالی است که مشکلات تازه ای نیز در ابعاد سیار های نمایان شده است.
در این گردهمایی بزرگ بین المللی تحت عنوان همایش سران زمین) اسناد مشروحه ذیل از تصویب گذشته الف: کنوانسیون راجع به آب، تغییر آب و هوا جهت امضای دولتها مفتوح گردید.
به کنوانسیون حفاظت از گونه های زیستی برای امضا مفتوح شد. د: تصویب بیانیه ریو راجع به توسعه و محیط زیست : دستور کار (برنامه اقدام) ۲۹ (در اینجا از توضیح و پرداختن به هر یک از موارد اجتناب ورزیده و در قسمتهای دیگر بنا به ضرورت به هر یک از آنها اشاره می شود.)
در عمر کوتاه بیست و چند ساله حقوق بین الملل محیط زیست، شاهد تصویب حجم عظیمی از اسناد بین المللی مرتبط با حفاظت از محیط زیست کره زمین هستیم بیش از ۹۰۰ معاهده دو جانبه، ۳۰۰ معاهده چند جانبه و متجاوز از ۲۰۰ سند مصوب سازمانهای بین الدولي، حاوی قواعد مربوط به حفاظت از محیط زیست می باشند. در همین روند رشد در حقوق داخلی کشورها در رابطه با محیط زیست مورد ملاحظه قرار می گیرد. امروزه تقریبا تمام کشورهای دنیا قوانین و مقرراتی را درباره حفاظت از محیط زیست وضع نموده اند که اگر تمامی آنها را با هم جمع کنیم به رقمی بیش از ۳۰۰۰ خواهیم رسید.
تصویب این حجم عظیم اسناد بین المللی نشانگر واقعیاتی است
نخست آنکه تحت تأثیر افکار عمومی جهان که به یکباره و ناگهانی معطوف محیط زیست شد، این جنبش عظیم در جهت حفاظت از محیط زیست به وقوع پیوست. دیگر آنکه، اگر چه حقوق بین الملل عرفی در بطن خود حاوی اصولی است که ناظر بر حفاظت از محیط زیست است ولی قواعد عرفي فاقد کارآیی لازم در برخورد با مشکلات فراگیر زیست محیطی هستند.
حقوق بین المللی محیط زیست از زمان ظهور تا کنون از فرآیند تکاملی شتابان برخوردار بوده که مرور تاریخچه کوتاه آن موید این امر است. هم اکنون نیز تداوم این روند تکاملی ضروری است چرا که مشکلات زیست محیطی رفع نشده و به نظر می رسد که اقدامات صورت گرفته در این رابطه به مثابه آغاز یک نبرد طولانی و مستمر است.
گفتار دوم. صلح و امنیت بین المللی
الف: تعريف - از آرزوهای دیرین بشر دستیابی به صلح و امینت است. صلح خواهی بی نهایت در خور احترام است و صلح بی نهایت خواستنی است. تلاشهای وقفه ناپذیری از طرف اندیشمندان و سیاستمداران در این راستا صورت گرفته است که همچنان ادامه دارد.
صلح و امنیت بین المللی قرابت و پیوند نزدیکی با هم دارند و در اکثر متون و تألیفات مربوطه، حقوق و روابط بین المللی همراه و همپای هم آورده می شوند. في المثل در منشور سازمان ملل متحد، صلح و امنیت بین المللی به کرات و در موارد متعددی درج شده که اغلب این دو عبارت به شکل صلح و امنیت به دنبال یکدیگر آمده اند به گونه ای که در هیچ جای منشور عبارت امنیت بین المللی به تنهایی استفاده نشده، هر چند که عبارت صلح یا صلح جهانی مورد استفاده واقع شده استان تنسيق و تنظیم اینچنینی در کاربرد عبارات صلح و امنیت بین المللی ما را بر آن داشت که از تفاوتهای مضمون این دو واژه در گذریم و به این نتیجه برسیم وقتی که صلح برقرار باشد، امنیت نیز وجود دارد و اگر صلح وجود نداشته باشد، امنیت وجود نخواهد داشت بنابراین امنيت نتیجه صلح می باشد.
همچینن در بحبوحه جنگ جهانی اول برای نخستین بار پاپه بنوای پانزدهم در پیام اوت ۱۹۱۷ نظریه تشکیل جامعه ملل را اعلام کرد و سپس در سال ۱۹۹۸ ویلسون رئیس جمهور امریکا ایجاد چنین سازمانی را پیشنهاد نمود که مأمور و مرجع عام جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی باشد.
تأسیس سازمان ملل متحد نیز از این لحاظ شرایطی همسان با تأسیس جامعه ملل داشت یعنی آن هم پس از خاتمه جنگ جهانی دیگر متولد می شود و متولی حفظ صلح و امنیت بین المللی می گردد. هر چند تعریف از صلح مشکل و تعاریف ارائه شده نادرست است ولی چند نمونه در ذیل می آوریم.
صلح عبارتست از فقدان جنگ بین المللی، صلح فقط فقدان جنگ نیست بلکه نظام تهدید نیز نباید وجود داشته باشد. نظام تهدید عبارتست از به کار انداختن یک دستگاه قوی اجبار و الزام در برابر طرف مقابل قسمت اخیر در بردارنده مفهوم امنیت می باشد چرا که امنیت به معنای نبود تهدید و ناامنی است
جنگ مطابق با فرهنگ the American Herritage حالیت آشکاری از برخورد نظامی بین ملل و دول و طرفین است صلح مطابق با همین فرهنگ عبارتست از فقدان جنگ یا سایر خصومتها.
در هر دو نمونه تعریف به عمل آمده به نوعی فقدان جنگ با صلح در ارتباط است. باید گفت اگر چه جنگ در طول تاریخ همواره پدیده عامل مؤثر و مهمی در خدشه دار کردن صلح و امنیت و روابط مسالمت آمیز بوده و می باشد ولی این بدان معنی نیست که فقدان جنگ را صلح تلقی کنیم چرا که صلح حالت مثبت امور است و آن صرفا در نتیجه حذف جنگ ایجاد نمی شود لیکن فقدان جنگ می تواند مطلوب باشد. شرایط صلح باید به گونه مثبت تعریف و تبیین شود وجود شرایط آن گونه که می خواهیم نه فقدان شرایطی که ما خواهان آن نیستیم. بنابراین تلاشهایمان باید به ایجاد صلح و همکاری میان ملل و طرفین و نه فقط حذف تعارض میان آنها معطوف گردد.
به طور کلی با تکیه به آنچه که بیان شد می توان گفت صلح عبارتست از فقدان جنگ و هر گونه نظام تهدید به کیفیتی که همکاری جهانی برای حل مسایل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بین المللی و ارتقا و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی همگان میسر گردد.
ب: تحول مفهوم روابط بین الملل پویایی بسیار دارد. جهان شاید هیچگاه شاهد تحولاتی اینگونه ژرف و وسیع در ساختار های نظام بین المللی نبوده است. صفت بارز این تحولات سرعت وقوع آنهاست. امروز ما در دورانی به سر می بریم که مفاهیم سیاسی و حقوقی دگرگون شده اند.
بدینسان واضح است صلح و امنیت بین المللی اگر دچار تحول
مفهوم گردند جای تعجب نیست. توسعه و تحول مفهوم صلح و امنیت بین المللی بدین شکل بوده است که دیگر امروز فقط جنگ و کشمکش های نظامی تهدید کننده صلح و امنیت بین المللی نمی باشد بلکه عوامل مختلفی نظیر نابرابریهای اقتصادی، نقض حقوق بشر و مسایل مربوط به محیط زیست و صلح و امنیت بین المللی را متأثر می سازد. در بیانیه ای که از سوی ریاست شورای امنیت بعد از نشستی در سطح رؤسای دول تصویب شد، شورای امنیت مقرر داشت: فقدان جنگ و برخوردهای نظامی میان کشورها في نفسه تضمین کننده صلح و امنیت بین المللی نیست. منابع غیر نظامی بی ثباتی در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، انسانی و بوم شناسی (ecological) تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی شده اند اعضای سازمان ملل متحد به طور کلی با عمل کردن از طریق ارگان های مناسب بر حسب لزوم، بالاترین اولویت رابه حل موضوعات می دهند.
گفتار سوم. گذری بر تحولات حقوق بشر
به منظور یافتن ارتباط مسائل زیست محیطی و اکولوژیکی با موضوع صلح و امنیت بین المللی ناگزیریم که از در حقوق بشر وارد شویم. بدین منظور گذری بر تحولات حقوق بشر خواهیم داشت. حقوق بشر به معنای امتیازات كلی که هر فرد انسانی طبعة دارای آن است. در حال حاضر دچار تحولی عظیم شده و در نتیجه در مبانی کلاسیک حاکمیت، دگرگونیهایی پدید آورده است.
حقوق بشر مفهومی تاریخی - اجتماعی است و دامنه شمول آن تا کنون گسترش یافته است. بعضی حقوقی که تا بحال جزء حقوق بشر تلقی نمی شد باند به واسطه طبیعت رو به پیشرفت جامعه بین المللی جزء حقوق بشر قلمداد شده اند. همین امر سبب شده است که از زمان ورود رسمی اصطلاح حقوق بشر به جرگه حقوق و روابط بین الملل در ساختار سازمان ملل متحد، محتوای حقوق یک موضوع بحث برانگیز در جریان تهیه پیش نویس اعلامیه جهانی و هم چنین هنگام پیدایش میثاقها شود. بحث راجع به این که کدام حقوق بشر هستند و کدام نیستند راجع به قلمرو برخی حقوق، راجع به اولویت و ترجیح بين حقوق خاص و دسته هایی از حقوق تا به امروز ادامه دارد.
سازمان ملل متحد در طول عمر پنجاه ساله خویش قریب به ۱۰۰ اعلامیه، بیانیه، میثاق، کنوانسیون، پروتکل، توصیه و قطعنامه در موضوعات مختلف مربوط به حقوق بشر صادر کرده است.
حال پس از ذکر مطالب فوق اینک نوبت آن می رسد که به مقولات مختلف حقوق بشر اشاره بنماییم.
الف - حقوق مدنی و سیاسی (نسل اول حقوق بشر)
بعد از جنگ پایه گذاران اعلامیه حقوق بشر به موضوعات بیشتری از حقوق بشر بیشتر از آنچه که در اعلامیه های قرن ۱۸ و قوانین اساسی ظاهر شد، پرداخته اند. چرا که آنها اعلامیه های قرن ۱۸) بنا به دلایل تکوینی و به علت اوضاع و احوالی که آنزمان شکل گرفتند. ناقص بودند بنیانگذاران آنها قصد نداشتند که همه حقوق بشر را اعلام کنند بلکه موضوعات خاص یک کشور و در زمان خاص را خطاب قرار دادند. آنها حقوق طبیعی بشر را برشمردند و به حقوقی که در یک جامعه سازمان یافته به صراحت یا به تدریج با سیستم های حقوقی پیشرفته وجود دارد اشاره ای نکردند. اسناد قرن هجدهم حقوق اساسی «شخص» personhood را برشمردند از قبیل حق مالکیت بر مال، حق انعقاد عقد، تعقیب و پیگیری سایر جبران خسارتها، حقوق آزادی اراده و زندگی خصوصی از قبیل حق ازدواج... حق انتخاب شغل و محل اقامت... که در کدها و کامن لا (common law) آمده است. اما این حقوق به مثابه حقوق بنیادین و اساسی مقدس شمرده نشدند. پس از گذشت قرنها، حقوق اساسی از طریق اصلاحیه ها و تفاسیر، جدید شده بود و نقاط مبهمی نیز ارائه شد. این حقوق از طریق قوانین و سیستمهای حقوقی ملی در مفهوم و محتوی گسترش یافت. پایه گذاران منشور ملل متحد و به ویژه آنهایی که اعلامیه جهانی را نوشتند لزوما حقوق مزبور را به کشورهای آگاه، آزاد (ليبرال) غربی براساس هر تئوری و هر شکل حقوقی) مختص نمودند که از سوی ملل متحد به خاطر شناسایی همه کشورها تشویق می شوند تا همه افراد بشر به صورت جهانی متمتع گردند.
ب- حقوق اقتصادی و اجتماعی (نسل دوم حقوق بشر)
حقوق بشر محصور در حقوق مدنی و سیاسی نیست، بلکه یک مفهوم کلی است که چنانچه قبلا متذكر شدیم همانند مفاهیم دیگر، در حال تحول و تطور است. حقوق بشر در هر دوره موضوعات جدیدی را نسبت به دوره قبل در زیر چتر خود قرار می دهد و فهرست جدیدی را ارائه می دهد به شکلی که می توان به جرأت ابراز داشت که فهرست حقوق بشر هیچگاه بسته نخواهد شد. در سال ۱۹۹۹ حقوق اقتصادی و اجتماعی با ایجاد سازمان بین المللی کار مورد توجه قرار گرفت. در اعلامیه جهانی نیز هرچند به حقوق سیاسی و مدنی عنایت بیشتری شده است ولی این بدان معنی نیست که اعلامیه از حقوق اقتصادی و اجتماعی به کلی غافل است. اعلامیه به طور یکسان و بدون هر تمایز یا دسته بندیهای خاص، نسل دومی از حقوق عموما در حال حاضر حقوق اقتصادی اجتماعی را معرفی کرد و بالاخره کنوانسیون بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تدوین شد. ماده (۲۲) اعلامیه جهانی حقوق بشر اینگونه مقرر می دارد: