بخشی از مقاله
چکیده
دراین مقوله دو مبحث فرهنگ و اخلاق و تعاملات بین آن دو به بحث درآمده است. ابتدا مفهومی از اخلاق و فرهنگ ارائه گردیده، سپس مبحث اخلاق به دینی و غیر دینی تقسیم شده است. به عنوان مثال نظام اخلاقی ارسطو ، اخلاق غیر دینی و نظام اخلاقی علامه طباطبایی، به عنوان اخلاقی دینی، به دلیل معطوف بودن به قدسیت ها، معرفی گردیده ،عنصر دیگری که در ساختار این نوشتار است، رابطه ی اخلاق و ایمان است، به این گونه که ایمان، پشتوانه ی اخلاق معرفی شده است. هجوم فرهنگ بیگانه به ایمان و باورواخلاق مردمان و پذیرش این هجوم، آسیبی جدی بر پیکره ی اخلاق وارد می سازد،
مقدمه
روش های مقابله و برخور با اخلاق چند گونه است، همچون:روش های فلسفی ، سیاسی ، تحریفی ، منافقانه که باید با روش هایی بایسته به مقابله ی با آن برخاست فرهنگ،در یک تعریف جامعه، مجموعه ای از آموخته های بشری، فضیلت های انسانی ،دستاوردهای مادی و معنوی، مجموعه ی باورها، ارزش ها ، آداب و رسوم و مناسبات انسانی است..اما اخلاق، که خود یکی از زیر مجموعه ها و مؤلفه های فرهنگ می باشد، از نظر لغت، جمع خلق و به معنای طبیعت انسان و تصویرگر صفات درونی ، اعم از ویژگی های پسندیده و ناپسند است و از نظر اصطلاحی ، طبق نظریه ای ارسطو ، که از قدیمی ترین و مشهورترین نظریات می باشد، عبارت است از: ملکه ی انسانی که حد وسط - نسبت به ما - را بر می گزیند، این کار به وسیله ی قوه ی عاقله صورت می گیرد و آن کس که دارای عقل عملی است، به وسیله ی آن قوه، راه اعتدال را بر میگزیند، حال گوئیم فضیلت میانه دو رذیلت است:افراط و تفریط.
اخلاق دینی و غیر دینی
در یک تقسیم اساسی اخلاق، یا دینی است و یا غیر دینی. اخلاق غیر دینی ، به اختلاف سلیقه و افکار و زمان و مکان، مختلف است و به عبارت دیگر نسبی است قدر جامع آن دنیایی بودن و یا توجه به هدف های دنیایی می باشد. مثلا نظر ارسطو به اخلاق غیر دینی است. وی توجه به سعادت و خوشبختی دنیایی نموده و نیکبختی پس از مرگ ، به ویژه سعادت اخروی، رانادیه می گیرد و به همین جهت فلاسفه ی اسلامی ، با عنایت به عقاید اسلامی، نظریه اعتدال وی را اصلاح و تکمیل کرده اند.
نقش اخلاق در عملکرد انسان
جمله معروف - - درخت از ریشه آب می خورد و انسان از اخلاقش - - گویای جهت دهی اخلاق به رفتار و گفتار انسان در فرهنگ دینی ما است. علم و دانش و سایر ارزش ها از این مشرب سیرآب می شوند وفرهنگ و فضیلت و درخت شعور و آگاهی در سرزمین اخلاق - فردی و جمعی - می رویند. توسعه و تعمیق ابعا فرهنگ و هر گونه ابتکار و نقل و انتقال علم، اگر بخواهد برای بشر سازنده و مفید باشد، نیاز به دل هایی پاک و جان هایی مهذب دارد. در میان مردمی که نفس آنان پیراسته نباشد و خردشان پاک و آکنده از فضایل نباشد،هیچ پرتوعلمی نمی تابد، و اگر تابید نمی پاید. به خاطر نقش و تاثیر عمیق اخلاق در زندگی انسان است که دانایان بزرگ، همواره تعلیم اخلاق را در راس برنامه های خویش جای می داده اند.
قرآن کریم می فرماید: و اتقوا االله و یعلمکم االله . بقره282
به دلیل اهمیت و نقش آفرینی اخلاق است که تقوا بر تعلیم مقدم شده و همواره در میان مسلمانان نفوس پاکی که حامل علم و دانش باشند، تربیت یافته اند.
نقش آفرینی اخلاق فاضله در دو جا نمود پیدا می کند:
الف - تعدیل غرایزواصلاح درونی : قوا و غرایز متعدد نهفته در وجود انسان، هر یک بالقوه قابلیت رشد سیطره بر تمامی قوای دیگر و کشاندن فرد به سوی معینی را دارند. وجود انسان از اوان تمیز تا پایان عمر شاهد صف آرایی جنود عقلی و نفس است. انسان باحرکت دائمی میان این دو طیف یا به سوی حاکمیت و سیطره ی گرایش های متعالی بر خواسته های سطح پایین خود حرکت می کند، یا با نفی جوانب ارزش های متعالی، به طور مطلق در صدد پاسخ گویی به غرایز و تمایلات حیوانی اش برمی آید. ب - اصلاح روابط اجتماعی: نتیجه ی مستقیم تعدیل قوای درونی وحکومت عقل بر نفس،در برخورد عملی با دیگران بروز می کند.
رابطه ایمان و اخلاق
اخلاق میوه ی ایمان است وتمام مکارم اخلاق، که توسط پیامبر اکرم وعده داده شده ، متفرع بر همین ایمان است و اگر اخلاق را از اصول ایمانی و اعتقادی جدا کنیم، صرف آداب بی روحی خواهد شد که چون از ریشه ی معنویش تغذیه نمی کند، خشک ونابود خواهد شد. این معنی از این آیه کریمه استفاده می شود که: قل هل ننبئکم با لا خسرین اعمالا. الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا. اولئک الذین کفروا بایات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیمه وزنا. کهف105/ 103 بگو آیا شما را آگاه کنم که چه کسانی بیش از همه زیان کارند، آنان که کوشش آنها در زندگی دنیا تباه شده، در حالی که فکر می کردند کار نیکو می کنند.
آنان کسانی هستند که به آیات الهی و ملاقات پروردگار کفر ورزیدند و بدین خاطر اعمالشان ناچیز و فاقد ارزش شده و در روز قیامت برای آنان منزلت و ارزشی نخواهد بود.از آیاتی ازاین دسته می توان نتیجه گرفت که میان سعادت واقعی ،تلاش و عمل و تصور و فهم اخلاقی و ایمان دینی پیوند ناگسستنی برقرار است و هرگاه ایمان نباشد، باورها و فهم های اخلاقی، پنداری بیش نیستند و نمی توانند به نتایج ارزشی منتهی شوند، زیرا در این صورت نه پشتوانه ی استواری دارند و نه تکیه گاه منطقی.گرچه برخی همانند - - کانت - - بر کفایت وجدان اخلاقی، به عنوان مبدا و سرچشمه ی قانون اخلاقی که در درون انسان قرار دارد،تاکید می کنند،اما این وجدان تنها زمینه ی مناسبی برای انجام کارهای اخلاقی است، نه پشتوانه ی اصیل و منطقی آن. مثلا به هنگام تعارض میان رعایت یک اصل اخلاقی با منفعت و شور شخصی، آنچه انسان را ملزم به رعایت اخلاق و ترک منیت و خود پرستی می کند، تنها، ایمان است و بس.
رابطه اخلاق وفرهنگ
شکی نیست که فرهنگ و اخلاق در یکدیگر تأثیر دارند. اما کدام اصیل و موثر و کدام تأثیر پذیر، شاید کمی تازگی داشته باشد.قبل از ورود به بحث دو واژه فرهنگ و اخلاق را بررسی می کنیم.فرهنگ چیست؟هرگاه بشر، جامعه ای تشکیل داده، فرهنگ نیز به وجود آمده است.