بخشی از مقاله
ایثار
مقدمه
تن مرده و گريه دوستان به از زنده و خنده دشمنان
مرا عار آيد ازاين زندگي که سالار باشم کنم بندگي
«موت في خير من حياط في ذل» مرگ با عزت بهتر از زندگي در ذلت است. (امام حسين(ع))
شهادت از جمله مفاهيم والايي است که ويژه قيامتها و انقلاب هاي مکتبي و الهي است، انقلاب ما نيز از اين قائده مستثناء نبوده، بلکه با بهره گيري از فرهنگ غني و متعالي اسلام، شهادت را که مي رفت به دست فراموشي سپرده شود،روح و حيات تازه اي بخشيد. نبايد از نظر دور داشت که درجامعه ما استمرار فرهنگ شهادت ريشه در سوگواري هاي منبعث از قيام عاشورا داشته و احياي آن به دست مصلحان دين با غبار روبي از چهره تابناک قهرمانان صحنه کربلا صورت گرفته است.
شهادت در اين قاموس فدا کردن جان خويش در راه ارزشهاي الهي و دستيابي به حياتي ابدي است به همين دليل اگر کسي فاقد مايه هاي معنوي باشد، شهادت طلبي او معنايي نخواهد داشت. اين خداباوري و معاد انديشي است که به شهادت معنا مي دهد واز آ«جا که در اين نوع جهانبيني شهيد به حياتي بالاتر و لايزال دست مي يابد، جان نثاري اش معقول است وگرنه عاقلانه نيست که کسي براي دستيابي به رفاه و زندگي دنيايي خود يا ديگران از جان خويش درگذرد.
شهادت و شهادت طلبي، ميوه شجره طيبه، اعتقاد به (احدي الحسنيين) است که يکي از دو پيروزي را براي مجاهدان در راه خدا نويد ميدهد. فرهنگ و ارزشهاي معنوي در و حيات يک ملت است، اگر دروازه هاي اين دژ به روي بيگانگان باز شود يا به هر دليلي برج و بارويآن به تصرف معيارها و هنجارهاي ديگران درآيد و اگر بر فراز اين قلعه پرچمي جز رنگ ارزشهاي خودي برافراشته شود بي شک ملت خودآگاه يا ناخود آگاه پاسدار جاودان منافع و مهاجمان پنهان فرهنگي مي شود، کارگزاران نظام بين المللي بيش از هر زمان ديگر براي ترويج ايثار تلاش مي نمايند.
مفهوم ايثار و شهادت:
کشته شدن د رراه خدا سرافرازي است. بر همه اقشار ملت تکليف الهي و وجداني است که با اتحاد کلمه بدون هراس از قدرتها و ابرقدرتها هدف اسلامي خود را تعقيب نمايند و گلوي اين ستمگر تاريخ را بفشارند وبا قاطعيت و جديت به سوي هدف پيش روند که وعده خداوند به مستضعفين نزديک است.
قران، قانون ايثار و ايثارگر
هرگاه وجودي وجود ديگر را برخود مقدم بداند، ايثارگر است و علمي را انجام داده ايثارگري است و اين امکان نخواهد داشت مگر آنکه آن دو موجود همديگر را دوست داشته باشند، يعني حبيب و محبوب باشند، عاشق و معشوق و يا مطيع و مطاع باشند واگر اطاعت کردند ايثار شروع و ايثارگري ماهيت پيدا مي کند، چرا که ايثارگري يکي از وظايف عاشق در مقابل معشوق است. اولين آموزش، و عمل اثبات وفاداري عاشق به معشوق است، که اگر انجام نشود، قهر معشوق و رانده شدن عاشق را در پي خواهد داشت. و چنانچه موجودي اين قانون را رعايت نکند، تنها يکي از اين دو راه را بايد انتخاب کند: يا رانده شود ويا توبه کند. قرآن سراسر قوانين ايثارگري است که ديگران را درقرض، احسان، عفو، و ... بر خود مقدم بداريم خدا هم حق بندگان را بر خود مقدم مي داند چرا که هر قانونگذاري باديد خود ابتدا عامل به قانون باشد تا ديگران را بازخواست کند و اوج ايثارگري الله آنجاست که مي فرمايد: «ان الله يغفر الذنوب جميعا» خداوند همه گناهان را مي بخشد
« و قاتلو هم حتي لاتکون فتنه و يکون الدين کله الله» اي مومنان با کافران جهاد کنيد که درزمين فتنه و فساد باقي نماند و آيين همه دين خدا گردد.
« انفروا خفافا وثقالا وجاهدوا باموالکم في سبيل الله ذلکم خير لکم ان کنتم تعلموت» همگي به سوي ميدان جهاد حرکت کنيد، چه سبکبار باشيد و چه سنگين بار، با اموال و جان هاي خود درراه خدا جهاد کنيد، اين به نفع شما است اگر بدانيد.
« آنها که ايمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد کردند ، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها به موهبت عظيم رسيده اند، پروردگار آنها را به رحمتي از ناحيه خويش و خوشنودي و باغهاي بهشتي که درآن نعمت هاي جاودانه دارند بشارت مي دهد، همواره و تا ابد در اين باغها و درلابه لاي اين نعمتها خواهند بود، زيرا نزد خداوند پاداشي عظيم است.»
«و جاهدوا في سبيله لعلکم تفلحون » و در راه خدا جهاد کنيد باشد که رستگار شويد.
« و آنان که در راه خدا کشته شدند ، هرگز اعمالشان را ضايع نمي گرداند و آنها البته به راه سعادت هدايت مي کند وامورشان را اصلاح مي فرمايد ودر بهشتي که برايشان تعريف کرده وارد مي کند ».
«همانا خداوندجان و مال مومنان را به بهاي بهشت خريداري کرده، مومناني که در راه خدا جهاد مي کنند که دشمنان دين را به قتل برسانند و يا خود کشته شوند».
نقش ايثار در رشد و تعالي انسان
در اصل لغت (ايثار) از اثر مشتق است. وقتي کسي چيزي را بر مي گزيند و آن چيز را ترجيح مي دهد، به اين دليل است که با منطق خاصي، اثر و نتيجه و فائده آن چيز را ترجيح مي دهد. درقرآن کريم راجع به انسانهاي دنيا طلب، که تمام هم وغم خود را صروف دنيا مي کنند وبه هيچ وجه به عاقبت وآخرت وآثار اخروي و نتايج آن جهاني اعمال خودنظر نمي کنند فرموده:ايثار گر اگر از رزق دنيوي مي گذرد وديرگان را در اين رزق دنيوي بر خود مقدم مي سازد از آنرو است که جوياي مقام «عنديت» است. نوع دوستي ايثارگر لازمه لاينکف و از نتايج اجتناب ناپذير خدادوستي است.
ايثارگر اگر چه آخرت را بردنيا مقدم مي دارد لکن نيک مي داند که وجه باقي آخرت نيز از ناحيه باقي علي الاطلاق است:« کل من عليها فان و يبقي وجه ربک ذوالجلال واکرام»
به عبارت ديگر اگر رزق ربک « خيروابقي» است واگر ما عندالله «خير وابقي» است و اگر بقيه الله «خيرلکم ان کنتم مومنين» است، همه به اين جهت است که «والله خير وباقي » است. پس ايثارگر آخرت را نه براي آخرت، بلکه براي صاحب آخرت مي خواهد.
عشق آن زنده گزين کو باقي است وز شراب جانفزايت ساقي است
ايثارگر اگر از رزق دنيوي مي گذرد و ديگان را دراين رزق دنيوي ب خود مقدم مي سازد از آنرواست که جوياي مقام « عنديت» است. ايثارگري به معناي نوع دوستي و ديگر دوستي نيست، بلکه به معناي خدا محوري، خدا دوستي و خدامداري است.
گر برود جان ما درطلب وصل دوست حيف نباشد که دوست، دوستتر از جان ماست
اگر خوب دقت کنيم مي بينيم که ايثارگر، نوع دوست نيست، بلکه منظور آن است که نوعدوستي ايثارگر، لازمه لاينفک و از نتايج اجتناب ناپذير خدادوستي است.
آنکه ايثار ميکند قطعا اهل قناعت است، قناعت ني به نوبه خود عزت نفس مي آورد. امام صادق (ع) در اصول کافي مي فرمايد: خداوند همه امور مومن را به خويش واگذار کرده است، ولي به او اجازه نداده است که خودش را خوارو ذليل گرداند.آيا به اين دليل کلام خداوند نمي نگريد که فرمود: « ولله الاخره ولرسوله وللمومنين».
آنکه اهل ايثار است قطعا اهل حرص نيست . حرص، نيز کاذب است. عمده معصيتها ناشي از حرص و نياز کاذب است تا نياز واقعي .
وقتي با ايثار زمينه هاي حرص از ميان برود، زمينه هاي معصيت از ميان مي رود.
ايثارمحبت مي آفريند و محبت همدلي مايه وحدت و وفاق است.
ايثار متوقف بر از بين بردن روحيه بخل (مال) وترس(جان) است. لازمه ايثار تقويت روحيه صبر و پايداري ومقومت است.
ايثار کوثر وخير کوثر است و زمينه هاي تکاثر و تمرکز ثروت وسرمايه داري غير مولد را کاهش ميدهد و ازفقر مي کاهد .
از يک سو ايثار بالاترين مراتب احسان است و از سوي ديگر، ايثار بهترين زمينه هاي روحي ، عاطفي و همدردي را براي اقامه عدل و مقابله با ظلم فراهم مي آورد.
فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه امام خميني
امام خميني(ره) مي فرمايد: «مقام شهادت، اوج بندگي و سير و سلوک درعالم معنا است و نهايت ايمان ، همانا ايمان عاشقانه است . شهادت ارثي است که اوليا به ما مي رسد. شهيد ،خورسيدي است که برانقلاب پرتو مي افکند وشهادت چراغ هدايت ملتها است. اين ملت با عشق به شهادت، پيش رفت و اين نهضت را به پيروزي رساند. اينکه ملت شهادت را خواست وگرايش به زندگي دنيوي را کنار گذاشت ، تحولي بود فرخنده که همواره بايد آن را پاس داشت و نگذاشت با سردي و کمرنگ شدن شعله فروزان عشق و شهادت ،علاييق دنيوي ومادي ، آنها را مسخ کرده واز اين سستي و تنبلي خون هاي پاک شهدا به هدر رود.»
عالي ترين جلوه جلوه مهاجرت از خود بسوي خدا همان شهادت است.آنچنان که درحديث نبوي آمده است:
«ما من قطره احب الي الله عزوجل من قطره دم في سبيل الله» هيچ گونه گوهري در نزد پروردگار عزيزتر ازقطره خون در راه او نيست اين است کمال مهاجرت انسان خاکي ، از عالم سفلي به عالم علوي و از جهان ناسوت به جهان لاهوت همان شهادت است.
« من شهادت در را ه حق و اهداف الاهي را افتخار جاوداني مي دانم ».
« در دلهاي شب با خداوندتبارک وتعالي مناجات کنيد، از خدا بخواهيد شما را توفيق شهادت بدهد، توفيق عزت بدهد، شهادت عزت شما است، شما از هيچ چيز نترسيد».
«شهادت براي يک مسلمان ومومن سعادت است. جوانهاي ما شهادت را سعادت مي دانند اين رمز پيروزي است.آنها که مادي و ماديگرا هستند، هرگز شهادت را
نمي خواهند، ولي جوانان ما شهادت را سعادت خودشان مي دانند».
« ما شهادت را براي خودمان حيات ميدانيم. دوستان ما شهادت را براي خودشان زندگي مي دانند . مکتب اسلام اينطور است. اين مکتب اسلام است که شهادت را زندگي مي داند. اين مکتب اسلام است که مي گويد ما براي شهادت آمده ايم».
« اسلام شهادت را براي خودش زندگي مي داند، کسي که شهادت رابراي خودش زندگي دانست، زندگي ابدي دانست اين در مقابل غير مي ايستد و تاآخرين نفس شهادت را طلب مي کند».
« بدخواهان ما گمان گمان نکنند که جوانهاي ما ازمردن، از شهادت باکي دارند. شهادت ارثي است که اوليا به ما مي رسد».
دانشجوي ايراني، دانشجوي حماسه، دانشجوي ايثار واخلاق در حماسه آفريني
جوامع از اقشار و طبقات تشکيل مي شوند. هر طبقه بر اساس نقشي که درحکت و پوياي و افول و سستي جامعه ايفا مي کنند، قابل رتبه بندي و ارزشگذاري اند. اقشار و گروه ها درجوامع همواره در يک جهت حرکت نمي کنند و گاهي دربرابر هم قرار مي گيرند. دانشجو يکي از اقشار است. در کشور ما دانشجو قشري است که اثر بخشي بالايي در تغيير وتحولات فرهنگي – سياسي جامعه داشته است. تحليل تاثير دانشجو بر فرهنگ معاصر ايران از ديدگاه هاي متعددي ممکن ايت صورت گيرد و هر ديدگاه منافع خاص خود را در تحليل مورد نظر دارد. اما همه ديدگاه ها دريک نکته مشترکند و آن اين است که قشر دانشجو در ايران ؛ قشري پر هيجان ، متحرک ، پويا و بسيار مهم است و به نحوي که درهيچ يک ازمراحل فرايند تحولات جامعه
نمي توان آن را کنار گذاشت از اين رو ،به اين قشر به صورت ويژه توجه مي شود.
تاريخ دفاع مقدس را مرور مي کنيم، با نام صدها دانشجوي شهيد وصدها دانشجوي آزاده و جانباز مواجه مي شويم، کسانيکه دانشگاه را رها کرده و درسنگر هاي خاکي سکني گزيدند، تا درس خواندن و واحد پاس کردن معناي ديگري به خود بگيرد.
آيا شک دارسم که رها کردن در تحصيل و کلاس و درس و سينه سپر کردن دربرابر گلوله هاي دشمن دردماي بالاي چهل درجه جنوب و سرماي کشنده غرب،يکي از نقاط اوج ايثارگري است؟
در شرايطي که هنوز براي رسيدن به دانشگاه رقابتي سخت بايد کرد و بنا به محدوديت هايي که کشور ما از اين نظر داشته و دارد ، رفتن به دانشگاه يکي از بزرگترين آرزوهاي جوانان ماست، کنار نهادن اين آرزوي بزرگ که بعد از تلاشي نفس گير در کنارش گرفته اي، ايثاري مي خواهد به بلندي عظمت هر ايثار ديگر. دانشجوي رزمنده دوبار ايثار مي کند: يکي زماني که دل از دانشگاه بر مي کند وديگر زماني که سلاح به دست در برابر دشمن قرار مي گيرد. درهنگامي که چهره به چهره با دشمن مقابله مي کند، مانند ديگر رزمندگان است، اما آنجايي که دل از درس و تحصيل که درآينده او تاثير بزرگي دارد، مي کند و به جبهه مي رود، مزيت بيشتري بر ديگران دارد.
بعد از دفاع مقدس حضور دانشجويان در المپيادها، راهپيمايي ها و ديگر فعاليتهاي فرهنگي واجتماعي باعث سربلندي و مجد ايران و ايراني شد، و تاثير بزرگي درتحول وبهبود فرهنگ ملي داشته ودارد.
ذکر اين نتکته حائز اهميت است که فعاليت فرهگ سازس در کشور ما به نحو چشمگيري به قشر دانشجو وابسته است و ترويج ايثار و ايثارگري در ميان قشر دانشجو و به واسطه آن ها در ميان ساير اقشار امري اثر بخش و بسيار مبارک خواهد بود، دانشجو همواره ثابت کرده است که تمام تاريخ ايران اثر گذار بوده وهمواره آماده ايثارگري و اثر گذاري بوده و هست.
من غلام آنکه نفروشد وجود جز به آن سلطان با افضال وجود
من غلام آن مس همت پرست که به غير کميا نارد شکست
رابطه فرهنگ شهادت با جامعه ولايي
سيد الشهداء حضرت امام حسين (ع) مي فرمايد: اي فرزندان افراد کريم، شکيبايي پيشه سازيد، چرا که مرگ در ميدان جنگ پلي است، که شما را از دشوارها ي و سختي هاي محنت افزا به سوي بهشت برين و نعمت هاي پايدار منتقل مي سازد.آيا دوست نداريد که از زندان به کاخي منتقل گرديد، در حالي منتقل گرديد، در حالي که دشمنان شما از کاخ به زندان روانه مي شوند.
«فرضيه هاي اصلي شهادت طلبي »
1)شهادت طلبي بر اثر تحريکات دروني و شور جواني : اگر اين شور بدون شعور باشد، ناشايست است و تعداد معدودي جوانان مي بودند که به جبهه مي رفتند و تعداد زيادي در خانه هاي آرام خويش مي ماندند، پس اين علت خوبي نيست .
2)شهادت طلبي به خاطر حفظ منافع : هدف از حفظ منافع، زندگي بهتر در سايه منابع کسب شده است. پس منافع براي رفاه و حفظ جان آدمي است حال انساني که جان خود را فداي منافع کند، يا انساني بيخرد است يا ديوانه.در جبهه هاي نبرد هرگز اثري از دنيا و دنيا طلبي ديده نشده و آنها براي اداي دين و تکليف، جان و مال خويش را تقديم کرده اند.
3) شهادت طلبي به جهت قهرمان شدن و نام نيک بجا گذاشتن : شهداي بي نام نشان هستند و تنها تفوتي که با ديگر رفتگان دارند، تابلوي آلومينيومي است که برسر قبر هر شهيد گذاشته شده و عکس وي روي آن مي باشد.
4) شهادت طلبي به خاطر فعل و انفعالات اجتماعي : اثر تبليغات بر افکار عمومي را نميشود ناديده گرفت، حتي پامبران الاهي براي ترويج دين و اعتقادات خود دست به تبليغ مي زدند، اما تبليغات دونوع است:
1- براي روشن کردن اذهان عمومي نسبت به موضوعي
2- براي برانگيختن جامعه و موج آفريني وموج سواري
شکل اول تبليغات مورد نظر جبهه و جنگ نيست ولي شکل دوم مورد نظر است اما آيا تبليغات شديد قدرت اين را دارد که جامعه را سمتي حرکت دهد که مردم جانشان را فدا کرده يا به اسارت رفته و.... آيا آنقدر کشش دارد که بارها و باها شخصي را از خانواده جدا کرده و از خانه هاي امن به خاريزهاي پر خطر و مرگبار بکشاند. شايد درمرحله اول تاثير گذار باشد ولي با رسيدن به جبهه و قطع تبليغات رسانه هاي جمعي اين انگيزه نابود شده و آنها به خانه هاي امن خويش باز مي گرداند.
به علاوه تبليغات به طوري بر همگان تاثير يکساني نميگذارد، علت اينکه تعداد خاصي از مردم مومن صف نبرد را پر مي کنند و ديگران بي تفاوت به نبرد، به زندگي عادي خود ادامه مي دهند.پس نبرد ريشه در تبليغات دادر.
5) شهادت طلبي به خاطر حفظ اسلام و انجام وظيفه الاهي: براي از جان گذاستن و فدا کردن تمام لذت هاي زندگي و پشت پا زدن به همه آسايش هاي حيات بشري انگيزه ي بسيار قوي لازم است. آري انسان هاي که دچار مشکلات رواني هستند به طور غير ارادي دست به خود کشي مي زنند، ولي براي يک مسلمان معتقد هيچ گناهي بالاتر از خود کشي نيست.
شهادت نقطه مقابل سعادت
انسان از بدو پيدايش در جستجوي کمال ، سعادت و حقيقت بوده است وهر جامعه براي خود اهدافي دارد وبراساس اهداف عملکرد خاصي را مي طلبد در جامعه اي که رفاه رکن اصلي باشد، عملکرد بايدد رجهت رفاه باشد. جوامع دو دسته هستند:
1)جوامعي که اعضاي آن هدف را انتخاب کرده و خودش فرمان مي دهد و براساس قراردادهاي اجتماعي و مقررات عرف قوانين را برپايه آرزوهاي اجتماعي تبيين مي کند.
2)جوامعي که درآنها جايگاهي برتر و فراتر از اعضا ، قواعد ، مقررات و اصول قوانين را وضع کرده و با اشرافي که بر زندگي و حيات آدمي دارد وآغاز و فرجام آن را تبيين مي کند.
در جوامعي که قراردادهاي اجتماعي مبناست، مبناي مشروعيت ، انسان و هدف انساني است.
در جوامع ديني، مبناي مشروعيت خداوند و احکام صادره از اوست.
از آنجا که درجوامع ديني آگاهي نقش سعادت و عشق ازلي را ترسيم مي کند، انساني که درجستجوي حقيقت و سعادت است، از جان و مال و هر آنچه به اوتعلق دارد مي گذرد و تبعيت از احکام الاهي را واجب مي شمارد.
در جوامع غير ديني ملاک زندگي، زنده بودن است و کمتر کسي تن به فداکاري مي دهد. اما درجامعه اي که الگوي الاهي در آن جاري است، به واسطه عشقي که انسان به خدا و خدا به انسان دارد، درآن سعادت و خوشبختي متجلي مي گردد.
و انسان با اعتقاد به ائمه اطهار در عين حفظ فرهنگ ايثار و شهادت و به طور کلي فرهنگ ديني و رسيدن به سعادت دنيوي واخروي ، به گسترش و نشرآن همت مي ورزدو در راه حفظ و نشر آن از هيچ ايثارو فداکاري مضايقه نمي کند و دراين ميان ارتباط معنا دار وهمسويي بين ايمان، محبت و عشق به رهبر الاهي است، که منتهج به نتجه شهادت مي ود.
درواقع ارتباط دو سويه اي موجب ايجاد احساس تکليف، وظطيفه شرعي و ايماني مي شود. درجوامع اسلامي مردم به اين مساله اعتقاد دارند، که با مردن يا شهادت در راه خدا و دفاع از ميهن خود، نه تنها چيزي را ازدست نمي دهند بلکه به هدف نهايي خود ، که رسيدن به سعادت دنيا و آخرت است، نيز مي رسند.
به همين دليل بود که مردم ما دلاورانه د رهشت سال دفاع مقدس بدون کوچکترين ترديدي با دشمنان جنگيدند ، بدون اينکه به فکر از دست دادت جان و مال خودباشند. چون آنها مفهوم اصلي سعادت را دريافته بودند.
اما درجوامع غير اسلامي بع اين مسئله واقف نيستند. از مردن هراس دارند، چون آنرا پايان همه چيز مي دانند.