بخشی از مقاله
جامعه شناسي و اقتصاد و فرهنگ در ايران امروز
فهرست
فصل اول
فرهنگ: تعريف فرهنگ / فرهنگ و جامعه / ارتباط نمادي / هنجارهاي فرهنگي / فرهنگ آرماني و فرهنگ دولتي / سازمان فرهنگ / قومپرستي / شخصيت و قومپرستي / آثار قومپرستي / نسبيت فرهنگ / ضربه ي فرهنگي / دگرگوني فرهنگي / واپس ماندگي فرهنگي / فرهنگ پذيري / سرچشمهي دگرگوني فرهنگي و اجتماعي / دگرگوني در محيط طبيعي / دگرگونيهاي جمعيتي / نيازهاي تشخيص داده نشده
فصل دوم
ويژگيها، روندها و چالشهاي توليد فرهنگ
ويژگيها / روندهاي فرهنگي موجود / چالشها /
فصل سوم
توسعهي فرهنگي، سياستگذاري فرهنگي
تلقي ها / ضرورتها / سياستگذاريهاي فرهنگي / واقعيات، مشكلات و انتقادات
فصل چهارم
فرهنگ جهاني و فرهنگي ملي
چشم انداز كلي / دو فرايند همراه گرايي و واگرايي / تلويزيونهاي ماهواره اي و هويت فرهنگي
فصل پنجم
فرهنگي سياسي
مفهوم فرهنگ سياسي / مطالعه ي فرهنگ سياسي ايران / فرهنگ سياسي امروز ايران
مقدمه
نوشتن اين تحقيق باعث شد كه با كتابهاي جديد آشنا شوم كه خواندن آنها خالي از لطف نبود. من در نوشتن اين تحقيق از كتابخانه هاي مجتمع فرهنگي – هنري كوثر كه جا دارد از مسئول آن بخاطر همكاري خوب كه با بنده داشته تشكر كنم و همچنين كتابخانه ي دانشگاه ارشاد استفاده كردم.
سطح كتابخانهي مجتمع فرهنگي – هنري كوثر خوب بود اما متأسفانه كتابخانهي دانشگاه در سطح مطلوب نبود و كتابهاي متنوعي نداشت.
در اين تحقيق ابتدا تعاريفي از فرهنگ، انواع فرهنگ و ويژگيهاي آن آمده و سپس به بحث اقتصاد و فرهنگ در كشورمان پرداخته شده است.
در پايان جا دارد از جناب آقاي فتحعلي استاد عزيزم كه باعث شدند با راهنمايي هاي خوبشان هرچه بهتر اين تحقيق را آماده كنم تشكر و قدرداني كنم.
فصل اول
تعريف فرهنگ:
بنابر يك برداشت نادرست همگاني، برخي از اعضاي جامعه فرهنگ دارند و برخي ديگر فرهنگ ندارند. اما از ديدگاه جامعه شناختي، هر انسان بزرگسال عادي، از فرهنگ برخوردار است. فرهنگ را مي توان بعنوان مجموع ويژگيهاي رفتاري و عقيدتي اكتسابي اعضاي يك جامعه خاص تعريف كرد. واژهي تعيين كننده در اين تعريف، همان واژهي اكتسابي است كه فرهنگ را از رفتاري كه نتيجة وراثت زيست شناختي است، متمايز مي سازد.
فرهنگ و جامعه
جامعه به گروهي از افراد اطلاق مي شود كه مدت زمان درازي با هم زندگي كرده باشند، سرزميني را در اشغال خود داشته باشند و سرانجام، توانسته باشند خودشان را با عنوان يك واحد اجتماعي متمايز از گروههاي ديگر سازمان داده باشند. فرهنگ و جامعه نمي تواند جدا از همديگر وجود داشته باشند. هيچ جامعه اي بدون فرهنگ ويژه اش نمي تواند وجود داشته باشد.
جامعهي ما نيز مانند هر جامعهي ديگر فرهنگي دارد كه از نسلي به نسلي ديگر منتقل شده است. اين فرهنگ، تكنولوژي، نهادهاي مذهبي، زبان، ارزشها، باورداشتها، قوانين و سنتهايمان را در بر ميگيرد. اين فرهنگ هم از طريق نهادهاي رسمي (مانند مدارس دولتي) و هم بوسيلهي نهادهاي غيررسمي (مانند گروههاي همسالان) انتقال داده مي شود.
ارتباط نمادي:
عاملي كه در واقع انسانها را از حيوانات جدا مي سازد، همان توانايي انسانها در برقراري ارتباط در يك سطح بسيار پيچيده است. استعداد بسيار تكامل يافتهي انسانها در برقراري ارتباط نمادي، فراگيري فرهنگ را آسان ميسازد و انتقال فرهنگ را از نسلي به نسل ديگر امكانپذير ميكند. جامعهشناسان و انسانشناسان براين همداستانند كه اگر انسانها توانايي پرورانيدن زبان و ارتباط را نداشتند هرگز نمي توانستند بعنوان يك نوع باقي بمانند.
انسانها با توسل به نمادها به سه شيوهي بنيادي ارتباط برقرار ميكنند:
نخستين شيوه زبان گفتاري است كه به الگوهايي صوتي اطلاق ميشود كه هر يك معنايي براي خود دارد. زبان گفتاري آموزش و ارتباط را آسان ميسازد.
دومين شيوهي ارتباط، زبان نوشتاري است كه همان ثبت ترسيمي زبان گفتاري است. اين زبان به حفظ آموزش و ميراث فرهنگي كمك ميكند.
سويم شيوه زبان جسماني است. اين اصطلاح از ادبيات عاميانه برگرفته شده و بر مبادلهي معنايي از طريق اداها و وضعيتهاي جسماني دلالت مي كند.
هنجارهاي فرهنگي:
يك هنجار فرهنگي در واقع يكي از معيارهاي تثبيت شدهي آن چيزي است كه گروه از نظر فكري و رفتاري از اعضايش انتظار دارد. اين چشمداشتها و رفتارهاي ناشي از آنها، از فرهنگي به فرهنگ ديگر تفاوت ميپذيرند. هنجارهاي فرهنگي صورتهاي گوناگوني را مي پذيرند كه برخي از اين صورتها در زير آورده مي شوند:
1-ارزشها: احساسات ريشه داري هستند كه اعضاي يك جامعه در آنها سهيمند. همين احساسات غالباً اعمال و رفتار اعضاي جامعه را تعيين مي كنند.
2-آداب و رسوم: به شيوههاي عملكرد مرسوم و خوكرده، در داخل يك جامعه اطلاق ميشود.
مثالهاي آداب و رسوم رايج در بيشتر جوامع بشري عبارتند از: سلام كردن، خداحافظي كردن، دست دادن، سه يا چهار وعده غذا خوردن، انجام مراسم خاص در عروسيها و سوگواريها.
3-عرف: به رسومي اطلاق مي شود كه دلالتهاي مهم شايست و ناشايست دارند. عرفهاي هر جامعهاي غالباً در نظام حقوقي و آموزشهاي مذهبي آن منسجم ميشوند. قوانين در واقع همان عرفهايياند كه اهميت ويژهاي دارند و از همين روي، به صورت مقررات قانوني رسميت مييابند. آنهايي كه اين مقررات را نديده مي گيرند. در معرض مجازات قانوني قرار مي گيرند.
در بيشترين جوامع بشري، آدمكشي، ضرب و جرح، خيانت به كشور، تجاوز به عنف، به شدت ممنوعند – گذشته از اين منهيات قانوني كاملاً آشكار، عرفهايي نيز هستند كه اگر كسي آنها را رعايت نكند، با واكنش شديد عامهي مردم روبرو مي شود. مانند اهانت به نمادهاي مذهبي و برهنه ظاهر شدن در يك مكان. عرفها ممكن است طي فراگردي ناخودآگاه و برنامهريزي نشده و غيرمستقيم و يا با تصويب قانوني كه برنامهريزي شده و عمدي است، دگرگون شوند.
فرهنگ آرماني و فرهنگي واقعي:
برخي اعمال هستند كه عموماً به شدت نهي شدهاند ولي به گونهاي خصوصي رواج دارند. فرهنگ آرماني به الگوهاي رفتاري آشكار و رسماً پذيرفته شده اطلاق ميشود. درحاليكه فرهنگ واقعي به آن چيزي اطلاق مي شود كه مردم عملاً انجام ميدهند. كمتر پيش ميآيد كه عملكردهاي واقعي انسانها و الگوهاي آرماني يك جامعه، طي يك مدت زمان طولاني، همچنان متفاوت باقي مانند.
در سراسر جوامع بشري، نمونههاي تفاوت ميان فرهنگ آرماني و فرهنگ واقعي، فراوانند.
براي مثال از افراد جامعه انتظار ميرود كه در معامله با ديگران درستكاري و امانت را رعايت كنند ولي در عمل و در بسياري از موارد تقلب و دروغگويي در بازار معاملات رواج دارد. در مدرسه به كودكان و دانشآموزان يادداده ميشود كه به ديگران دروغ نگويد، ولي آنها در جامعه و در عمل ميبينيد كه دروغگويي چندان هم نادر نيست.
سازمان فرهنگ
هر فرهنگي به شيوهاي سازمان مي گيرد كه افراد و گروهها بتوانند در چهارچوب آن با يكديگر به گونهي موثري منش متقابل داشته باشند. يك عنصر فرهنگي به كوچكترين واحد يك فرهنگ اطلاق ميشود: اين عنصر ميتواند يك عبارت، يك شيئي، يك ادا يا يك نماد باشد. مجموعهي فرهنگي به مجموعهاي از عناصر مرتبط فرهنگي اطلاق ميشود. نهاد به يك نظام روابط اجتماعي الگودار و سازان يافتهاي اطلاق ميشود كه در چهارچوب آن كاركردهاي ضروري جامعه انجام ميگيرد و نيازهاي حياتي فردي و گروهي برآورده ميشوند.
هر جامعهاي براي انجام دادن كاركردهاي ضروري خود برآوردن نيازهاي حيات
ي اعضايش، پنج نهاد بنيادي در اختيار دارد كه عبارتند از:
-نهاد خانواده
-نهاد آموزشي
-نهاد سياسي
-نهاد اقتصادي
-نهاد مذهبي
فزون بر اينها جوامع نوين از نهادهاي ديگري نيز برخوردارند. براي مثال در بيشتر كشورها، نهادهاي نظامي و تفريحي نيز وجود دارند.