بخشی از مقاله
نقش کارآفرینی در تحول و توسعه جامعه
دنیای در حال تحول امروز، کامیابی را از آن جوامع و سازمانهایی میداند که بین منابع کمیاب، قابلیتهای مدیریتی و منابع انسانی خود، رابطهای منطقی و معنیدار برقرار سازند.
بهعبارت دیگر، جامعه و سازمانی میتواند در مسیر توسعه، حرکت روبهجلو و پرشتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند.
امروزه کار و فعالیت، شکل تازهای بهخود گرفته و بهسوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است، پس کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع ایفا میکنند.
تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و هند، آکنده از فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده که منجر به توسعهیافتگی کشورشان شده و امروز به آن میبالند. باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمیپردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم، دست به تخریب خلاق میزنند تا از دل ویرانههای کهن، بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند.
با توجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان کارآفرینان در توسعه بسیاری از کشورها و با توجه به مشکلات اقتصادی زیادی که کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی میطلبد، ترویج مفهوم کارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و همچنین تربیت افراد (بهویژه تحصیلکردگان) برای تمامی جوامع بهخصوص جوامع در حال توسعهای مانند ایران، از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار است.
از سوی دیگر، شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور، بهگونهای است که حل مشکلات و تنگناهای موجود، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی را میطلبد. در عین حال، ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و همچنین نوسان بهای نفت، از جمله عواملی هستند که موجب میشوند سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان کشور، به منابع درآمدی دیگری به جز نفت بیندیشند و بدونشک، آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نخواهد بود.
پرواضح است که چرخهای توسعه اقتصادی، همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت درمیآید و در اهمیت کارآفرینی همین بس که طی دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰در کشور هند بهعنوان یکی از کشورهای جهانسوم،۵۰۰مؤسسه کارآفرینی شروع به کار کردهاند.
نیروی انسانی بهعنوان منبعی نامحدود، محور هر توسعهای به حساب میآید، در این بین کارآفرینان نقش مؤثری در فرایند توسعه اقتصادی ایفا میکنند. از این رو، پرورش و آموزش کارآفرینان، از اهمیت بسزایی برخوردار است و نیازمند متدولوژی آموزشی اجرایی برای همکاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه برای مواجهه با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و کمبود نیروی انسانی متخصص در جهان امروز است.
آنچه مسلم است، کارآفرینی بهعنوان پدیدهای نوین در اقتصاد، نقش مؤثری در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها ایفا میکند و کارآفرینی در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروز، نقش کلیدی دارد.
معالوصف در اقتصاد پویا، ایدهها، محصولات و خدمات، همواره در حال تغییر هستند و در این میان کارآفرین، الگویی برای مقابله و سازگاری با شرایط جدید به ارمغان میآورد اما واقعیت آن است که با وجود اهمیت روزافزون این پدیده و نقش فزاینده آن در اقتصاد جهانی، متأسفانه کمتر به این موضوع پرداخته میشود و این در حالی است که امروزه، وضعیت اقتصادی و ترکیب جمعیتی کشور، بیش از پیش ما را نیازمند یافتن زمینههای پیشرو در صحنه اقتصادی کرده و در پی آن، ضرورت داشتن الگوها و راهکارهای مناسب، برای آموزش، تربیت و استفاده بهینه از نیروی فعال و کارآفرین بیشتر میشود.
در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروزی که با تغییرات و تحولات سریع بینالمللی همراه شده و فرایند گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی را ایجاد کرده، کارآفرینی بهعنوان موتور توسعه، میتواند در رشد اقتصادی کشورها و با ایجاد موقعیتهای شغلی برای زنان و در نتیجه رفاه اجتماعی، نقش مهمی را عهدهدار باشد.
● کارآفرینی در یک نگاه
برخی دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانستهاند. وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت، ریسکپذیری، هوش، اندیشه و وسعت دید، فرصتهای طلایی میآفریند. او قادر است با نوآوریها، تحول ایجاد کند و یک شرکت زیانده را به سوددهی برساند.
همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و بهمنظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق درخصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است. امروزه بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینی سازمانی پی بردهاند. این نوع کارآفرینی، فرایندی است که در آن محصولات یا فرایندهای نوآوریشده از طریق القای و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأُسیس شده، به ظهـور میرسند. به عبارت دیگر، فعالیتهای کارآفرینانـه فعالیتهایی است که از منابـع و حمـایت سازمانی بهمنظور دستیابی به نتایج نـوآورانه برخـوردار است.
دیوید مک کللند، از استادان روانشناسی دانشگاه هاروارد که اولین بار «نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی» را مطرح کرد، معتقد است عامل عقبماندگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، مربوط به درکنکردن خلاقیت فردی است. بنابر عقیده وی، با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت میتوان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت کرد، بهگونهای که شرایط لازم برای صنعتیشدن جوامع فراهم آید.
● مصادیق کارآفرینی
از جمله مصادیق کارآفرینی میتوان به تبدیل ایده به محصولی نو در قالب راهاندازی شرکتی کوچک و متوسط، ارائه محصولی نو به بازار توسط شرکتهای موجود یا شرکتهای نو پا، ارائه فرایندی نو در تولید محصول توسط شرکتهای موجود یا شرکتهای نوپا، ارائه محصولی با فناوری بالا به بازار از طریق مهندسی معکوس یا بهکارگیری دانش فنی و ارائه خدمات فنی و مهندسی نو به بازار نام برد. این موارد، با هدف ایجاد کسب و کارهای کوچک و متوسط، حمایت از بخش تحقیق و توسعه شرکتهای تولیدی و تولید دانش فنی و فناوری ساخت محصولات مورد نیاز بازار، دنبال میشود.
● پیشینه کارآفرینی در ایران
با وجود اینکه در کشورهای پیشرفته، از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد، به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه هم از اواخر دهه ۱۹۸۰ این موضوع مورد توجه قرار گرفته، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود.
مشکل بیکاری و پیشبینی حادترشدن آن در دهه ۱۳۸۰ موجب شد در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد و توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و همچنین جهاد دانشگاهی بهدلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شود.
متأسفانه واژه کارآفرینی موجب شده، معنی ایجاد کار یا اشتغالزایی از این واژه برداشت شود، در حالی که کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغالزایی است. این برداشت ناصحیح از این مفهوم و همچنین تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه (بهویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهی)، موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعه آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامهها و سیاستگذاریهای مسئولان در این خصوص، صرفاً جنبه اشتغالزایی برای آن در نظر گرفته شود؛ در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند بارورشدن خلاقیتها، ترغیب به نوآوری و توسعه آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است.
کارآفرینان افرادی هستند که روحیه استقلالطلبی (روی پای خودایستادن) را دارند و حاضرند مسئولیت کار و اشتغال خود (و حتی دیگران) را برعهده گیرند.
این افراد معتقدند باید برپایه تواناییها، شایستگیها و فکرهای خود، امرار معاش کنند و به عبارت دیگر، روحیه «کارمندی» ندارند. در ساختار سازمانهای گسترده و سنتی، بهایی در مقابل«اطاعت» به کارکنان پرداخت میشود اما در شرکتهای کوچک، نه «امنیت شغلی» به معنای فراگیر آن وجود دارد و نه «اطاعت». در چنین شرکتهایی، کارکنان، خودگردان، خطرپذیر و مسئولیتپذیرند و همه خود را در برابر منافع خود و شرکت و جلب رضایت مشتری مسئول و پاسخگو میدانند. افراد در حیطه کاری خود تصمیم میگیرند و مسئولیت تصمیمات خود را بردوش مدیران خود نمیگذارند.
توسعه کشور از ضرورتهای جدی و اجتنابناپذیری است که جهان امروز بهعنوان سرنوشت محتوم آن را پذیرفته و از سوی دیگر، مهمترین و اساسیترین اهداف فرد، گروه، سازمان و جامعه میتواند توسعه همهجانبه کشور باشد. برای تحقق توسعه عوامل زیادی از جمله نیروی انسانی، مدیریت، نظام اداری، بودجه و امکانات، نقش ایفا میکنند.
یکی از این عوامل، وجود کارآفرینان بهعنوان موتور حرکت توسعه کشور است و بر این اساس، کارآفرینان موفق با مشخصههای یادشده میتوانند با توجه به وظایف کلی که بهعهده کارآفرینان گذاشته شده، در توسعه و شکوفایی و اشتغالزایی جامعه، نقش مهمی ایفا کنند که این امر مستلزم حمایت و استفاده از تجربهها و عملکرد کشورهای پیشرفته است تا در نهایت، این دیدگاه حاکم شود که دولت به جای دخالت در اقتصاد، باید فعالیت خود را صرفاً به سیاستگذاری و نقش هدایتی محدود کند و سازوکارهای لازم را در جهت تقویت بازار آزاد مهیا و شرایط لازم را برای فعالیت پیشتازان اقتصادی فراهم سازد.
لاجرم، افزایش میزان توجه سیاستگذاران، دولتمردان و مدیران به موضوع حساس و ضروری کارآفرینی در جامعه در حال رشد ما، زمینه مناسبی برای بروز استعدادهای کارآفرین، بهمنظور توسعه اقتصادی کشور فراهم خواهد ساخت که رسیدن به این هدف، نیازمند همکاری نزدیک دولت در تدوین سیاستها، خطمشیها و قوانین و محافل علمی در ارائه راهکارهای اجرایی برای شناسایی، پرورش و شکوفایی استعدادهای این افراد است تا از این طریق بتوان هر چه بهتر و بیشتر از این ذخایر گرانبها و پایانناپذیر به نحو احسن استفاده شود.
نقش كارآفريني در توسعه صنعتي و اقتصادي كشور
ساختار اقتصادي دنياي امروز با گذشته به طور اساسي تفاوت دارد. شاخصهاي سخت افزاري و داراييهاي مشهود كه ديروز در جايگاه يك بنگاه اقتصادي نقش تعيين كننده داشت جاي خود را به نوآوري، ابداع، خلق محصولات جديد و داراييهاي نرم افزاري داده است. توليد علم و دانش، بهره گيري ازدانش و گسترش آن در سطح جامعه در تمام زمينههاي اجتماعي توانمندي و قدرت ايجاد مينمايد. كشورهايي كه بخش قابل ملاحظه اي از توليد علم و دانش را به خود اختصاص داده اند، از نظر صنعتي توسعه يافته و ازتوان اقتصادي و سياسي بالايي برخوردارند. بديهي است توليد علم و دانش جز از راه تحقيق حاصل نميگردد.
رابطه سرمايه گذاري درامر تحقيقات وتوليد علم و رابطه توليد علم با توان اقتصادي و سياسي كشورها يك رابطه مستقيم است. به كارگيري دانش و مديريت در هر جامعه زير بناي نوآوري و خلاقيتهاست. بنابراين لازمه رشد اقتصادي در دنياي امروز توسعه مراكز توليد دانش، فنّاوري و مهارتهاي فني است كه مهمترين آنها دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي هستند. دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي به عنوان ركن اساسي در توسعه همه جانبه كشور بايد از هر نظر مورد حمايت قرار گيرند و محققان و اساتيد بايد از جايگاه ويژه اي برخوردار باشند تا با آسايش خيال قادر باشند نيروهاي جوان و طالب علم كشور را اهل فكر و نظر، نوآور و خلاق پرورش دهند. در دنياي امروز بزرگترين سرمايههاي يك بنگاه اقتصادي نيروهاي اهل فكر، يادگيرنده و خلاق آنها هستند و اين نيروها كسي جز كارآفرينان نيستند.
بسياري از كارآفرينان فعاليت خود را در قالب ايجاد شركتهاي كوچك و متوسط 2SME)ها) شروع مينمايند. اين شركتها سهم به سزايي در توسعه صنايع پيشرفته 3 (HT) و ايجاد اشتغال داشته و نسبت به شركتهاي بزرگ از انعطاف پذيري بالايي برخوردارند. لذا بسياري از دولتها متقاعد شده اند كه بايد بستر رشد را براي واحدهاي كوچك و متوسط در قالب مراكزرشد، پاركهاي صنعتي و فنّاوري فراهم سازند و آنها را تا مدت زماني كه بتوانند به صورت يك شركت مستقل وارد بازار شوند حمايت كنند. در كشورهاي جنوب شرقي آسيا %95 كل بنگاههاي اقتصادي و صنعتي كشورهارا «SMEها»تشكيل داده و به عنوان ركن اساسي در اقتصاد و اشتغال كشورها تاثير گذارند.
در ايران، مركز تحقيقات گسترش يكي از شركتهاي تابعه سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران در رابطه با مقوله كارآفريني تجربه بسيار ارزنده اي دارد. در طول بيش از سه سال فعاليت در رابطه با كارآفريني حدود 120 كارآفرين را مورد حمايت مالي و فني قرار داده است. از اين تعداد كارآفرين تاكنون 40 كارآفرين پروژه خود را تمام و حاصل تلاش آنها وارد يا در شرف ورود به بازار است.
خلاصه نتايج حاصل شده از اين اقدامات بشرح زير بوده است:
- جمع وام پرداختي به اين 40 كارآفرين توسط اين مركز 25292 ميليون ريال و جمع آوردة (سرماية ) خود كارآفرينان جهت اجراي پروژهها 41833 ميليون ريال است. بنابراين جهت اجراي اين 40 پروژه جمعاً مبلغ 67125 ميليون ريال مورد نياز بوده كه %37 آن از طريق وام كارآفريني تأمين و %63 آن را كارآفرين از منابع داخلي خود تأمين نموده است.
- اين 40 پروژه براي 837 نفر اشتغال مستقيم ايجاده نموده است. يعني كارآفرين به ازاي هر 30 ميليون ريال وام دريافتي يك اشتغال ايجاد نموده و اگر سرمايه خود را هم به اين مبلغ اضافه نمايد تقريباً به ازاي هر 80 ميليون ريال يك شغل ايجاد شده است. طبق اظهارات مسئولين هزينه ايجاد يك شغل در صنعت بيش از 200 ميليون ريال است. اما كارآفرين به عنوان بخش خصوصي مولد و با به كارگيري بهينه منابع اين مبلغ را به 80 ميليون ريال كاهش داده است.
- اين 40 پروژه براي 1456 نفر به طور غير مستقيم شغل ايجاد نموده اگر اين تعداد به اشتغال مستقيم اضافه گردد هزينه ايجاد يك شغل به مراتب كاهش ميباشد.
- از اين 40 پروژه 8 مورد آن به ايجاد دانش فني منجر گرديده است. اگر قرار بود دانش فني ايجاد شده از شركتهاي خارجي خريداري گردد مبلغي كه ميبايد بابت آن پرداخت شود از جمع وام دريافتي به مراتب بيشتر ميشود. ضمن اينكه ايجاد دانش فني در كشور، بومي سازي آن را آسان و اعتبار كشور را درجهان افزايش ميدهد.