بخشی از مقاله

بافت هاي تاریخی و توسعه شهري پایدار

کلید واژه: بافت تاریخی ، توسعه متوازن ، منابع طبیعی ، ارزش هاي فرهنگی ، شهر جدید ، مسئله ، تکنولوژي ، توسعه پایدار

چکیده

بافت هاي تاریخی حاصل سال ها تعامل جامعه انسانی با محیط طبیعی می باشند و گنجینه اي گرانبها از دستاوردهاي همزیستی انسان و طبیعت را در خود گرد آورده اند. جریان صنعتی شدن جوامع انسانی همراه با حذف وابستگی انسان به محیط طبیعی و قدرت گرفتن تکنولوژي در عرصه حیات انسان، چهره شهرها و مسیر حیات و توسعه آنها را به کلی دگرگون ساخت. بافت هاي تاریخی بر مبناي نیازها، خواسته ها و آرمان هاي جامعه بشري و با بهره گیري از منابع طبیعی منطقه شکل گرفته و دگرگون شده اند و در این مسیر به فراخور منابع طبیعی و انسانی توسعه یافته اند، در اکثر شهرهاي ایران مسیر توسعه متوازن بافت هاي تاریخی در روند صنعتی شدن به کلی متوقف شد. درنتیجه از یک طرف عرصه بافت هاي تاریخی با وجود ارزش هاي نهفته در کالبد فیزیکی و حیات اجتماعی-اقتصادي جاري در آن به مرور حیات و پویایی خود را از دست داد و به عضوي داراي »مسئله« در شهر بدل شد و از طرف دیگر فضاهاي مورد نیاز زندگی جدید خارج از هسته تاریخی شهر شکل گرفتند و محدوده شهر را گسترش دادند. شهر جدید که با معیارهاي جامعه صنعتی بنا شد، به دنبال پیاده کردن استاندارهاي تکنولوژي جدید و سرعت بخشیدن به پیشرفت هاي صنعتی بود و روحیه انسانی و شرایط و منابع طبیعی را نادیده انگاشت، این روند تا آن جا ادامه یافت که انسان متوجه شد شهرهاي جدید تهدیدي براي انسان و طبیعت به شمار می آیند؛ منابع طبیعی و روحیه انسانی را درون خود به نابودي می کشانند و علاوه بر آسیب رساندن به محیط زیست تهدیدي براي انسانیت به شمار می آیند. نجات این دو –انسان و طبیعت- رسالت انسان امروز و هدف توسعه پایدار می باشد.

توسعه پایدار شهري می بایست تداوم توسعه متوازن بافت تاریخی آن بوده تا بتواند در مسیرتوسعه ضمن حفظ و تقویت منابع طبیعی به ارزش هاي فرهنگی نیز پاي بند باشد. بدین منظور الویت و اهمیت شناخت و باززنده سازي بافت تاریخی در مسیر توسعه پایدار شهري از جنبه هاي گوناگون بررسی و نشان داده شده؛ بافت تاریخی به دلیل دارا بودن شاخص هاي پایداري چون: استفاده از مصالح بومی، بهره گیري از انرژي هاي طبیعی، تقویت منابع طبیعی و هدایت آن در جهت بهبود کیفیت زندگی، دارا بودن فضاهاي شهري و عرصه حضور و مشارکت مردم، دارا بودن عرصه حرکت پیاده، رعایت مقیاس انسانی، بار خاطره جمعی، برانگیختن حس هویت و تعلق به مکان و... می تواند موتور محرك توسعه پایدار شهري بوده، محورهاي توسعه پایدار را مشخص نموده و در صورت بازیافتن حیات و پویایی چون قلب تپنده پویایی را به درون شهر تسري دهد. باززنده سازي هسته تاریخی شهر هم چنین باعث تقویت پتانسیل هاي درونی شهر، فشردگی شهر و تقویت صنعت توریسم شده و علاوه بر حل »مسئله« بافت تاریخی، گامی مهم و اساسی در جهت نیل به توسعه پایدار شهري می باشد.


1

-1 مقدمه

در ابتداي قرن 19 میلادي، همزمان با رشد سریع شهرهاي صنعتی، اغلب متفکران، نویسندگان و شاعران در آثار خود نسبت به وضعیت جدید شهرها واکنش نشان داده و بیزاري خود را از شهرهایی که دیگر در آن اثري از زیبایی هاي طبیعی و انسانی نبود ابراز داشتند. آنها تنها راه نجات را خوبی و انسانیت می دانستند.1 شاید بتوان این آثار را اولین واکنش در برابر شهر ناپایدار و »بحران هاي اجتماعی« آن به حساب آورد.2 در سال هاي میانی قرن بیستم »بحران هاي زیست محیطی« چون آلودگی هوا، نابودي گونه ها، تولید بی سابقه زباله و ... به طور جدي مطرح شدند و نهایتا در سال 1987، بحث پایداري در قالب توسعه پایدار، توسط »کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه«، طی گزارش »برات لند« با عنوان »آینده مشترك«، به طور رسمی مطرح شد و در دستور کار سیاسی قرار گرفت. ناپایداري در شهرها به وسیله دو عامل عمده بحران هاي اجتماعی و زیست محیطی نمود پیدا کرد و این دو، جنبه هاي دیگر حیات شهر و شهروندان را با مشکلات جدي روبرو ساختند؛ جریان پایداري با هدف حل این بحران ها، شکل گرفت.

با این حال، پایداري مفهوم جدید و نوظهوري نیست، بشر قبل از انقلاب صنعتی سال ها در تعامل با طبیعت و بدون آسیب رساندن به آن، زندگی پایدار را تجربه کرده است. عرصه هاي تاریخی شهر سرشار از دستاوردهاي مادي و معنوي دورانی هستند که، انسان در

همزیستی تنگاتنگ با طبیعت و چون عضوي از آن زیسته و توانسته نیازهاي خود را برآورده سازد، کیفیت زندگی خود را ارتقاء دهد و متناسب با آن ساختار شهري را توسعه بخشد. از این رو عرصه هاي تاریخی شهر بر خلاف شهر امروز، به انسان و جایگاه او اهمیت داده، از منابع طبیعی بهره مند شده و جزئی از چشم انداز طبیعی به شمار می آیند.

به نظر می رسد، اگر حفظ، نگهداري و باززنده سازي عرصه هاي تاریخی شهر، در جهت حفاظت، حمایت و ارتقاء ارزش هاي کالبدي، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی،... آن ها باشد، هم باعث پویایی و حیات دوباره این عرصه ها شده و هم به حل

»بحران هاي اجتماعی« و »بحران هاي زیست محیطی« شهر امروز کمک کرده و گامی موثر در مسیر توسعه شهري پایدار خواهد بود.

پیوند دادن این دو موضوع-توسعه شهري پایدار و حفاظت و باززنده سازي بناها و بافت هاي تاریخی- و ترسیم افق مشترك براي آنها، راه را براي پیمودن هر دو مسیر هموارتر می سازد چرا که، انگیزه ها را بیشتر کرده، گروه هاي ذینفع را افزایش داده، عزم اجتماعی را تقویت کرده و متخصصان، کارشناسان، سازمان ها و نهادهاي بیشتري را در زمینه هاي گوناگون به همکاري می طلبد، این همکاري در سطوح مختلف خود یکی از اهداف توسعه شهري پایدار می باشد.


در این مقاله با اشاره اي گذرا به برخی ابعاد توسعه شهري پایدار مروري بر سیر تحول از بافت هاي تاریخی تا شهر هاي امروز، زمینه براي مباحث پیونده دهنده توسعه شهري پایدار و حفاظت باززنده سازي بافت ها و بناهاي تاریخی مهیا می گردد.


-2 توسعه شهري پایدار : ویژگی ها و پیامدها

بررسی ابعاد توسعه شهري پایدار و پیامدهاي آن در سیما و ساختار کالبدي-فضایی شهر هدف این بخش از مقاله می باشد.

-1-2 توسعه شهري پایدار : فرآیندي جامع

در ابتدا به سه تعریف از توسعه شهري پایدار که در مجامع مختلف ارائه شده، اشاره می شود:

»توسعه پایدار شهري، ارتقاء کیفیت زندگی در یک شهر از لحاظ مولفه هاي اکولوژیکی، فرهنگی، سیاسی، نهادهاي اجتماعی و اقتصادي بدون ایجاد تنگنا براي نسل هاي آینده است. ... 3«

»توسعه پایدار اجتماعات شهري، با در نظر گرفتن ارتباط بین مولفه هاي اقتصادي، اکولوژیکی و برابري حاصل می شود:

- اقتصاد: فعالیت اقتصادي باید مصلحت عمومی را تامین کند، خود را ارتقاء بخشد و ثروت بومی و خود اتکایی ایجاد نماید.

- اکولوژي: انسان ها جزئی از طبیعت هستند، طبیعت محدودیت هایی دارد، اجتماعات انسانی مسئول نگهداري و ایجاد سرمایه هاي طبیعی هستند.
- برابري: فرصت مشارکت کامل در تمام فعالیت ها، منافع و تصمیم سازي اجتماعی4«

»جامعه پایدار، جامعه اي است که بهبود کیفیت زندگی بشر در هماهنگی با بهبود و حفظ سلامت سیستم هاي اکولوژیکی بدست می آید و جایی است که پایه هاي اقتصاد صنعتی سالم از کیفیت هر دو سیستم انسانی و اکولوژیکی حمایت می کنند.5«

این تعریف ها نشان می دهد، توسعه شهري پایدار یک فرآیند جامع و چند بعدي است که از همکاري و هماهنگی همه عناصري که به نوعی در سرنوشت شهر دخیل هستند، حاصل می شود. » توسعه پایدار در سیاست گذاري و برنامه ریزي براي شهرها به طور هم زمان به اهداف اقتصادي، زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی توجه می کند.6« در فرآیند پایداري تمام موضوعات به یکدیگر وابسته هستند و هر تصمیم گیري باید در تمام جنبه هاي آن بررسی شود، بدین ترتیب ایده اصول مجزا با پایداري در تضاد است.7


-2-2 توازن و تداوم در توسعه شهري پایدار

همکاري و هماهنگی همه عناصر شهري در فرآیند توسعه پایدار باعث »رشد متوازن« و همه جانبه شهر می شود. توسعه پایدار فرآیندي است که، از همکاري و همزیستی عوامل محیطی و انسانی شکل می گیرد؛ این همزیستی هم در پی بهبود کیفیت زندگی

فردي و اجتماعی انسان ها است و هم به دنبال حفظ و بهره مندي از منابع طبیعی، هم چنین توسعه شهري پایدار »تداوم« این جریان را براي نسل هاي آینده در نظر دارد؛ این همزیستی همزمان با شکل گیري شهر بر بستر طبیعت آغاز شده و می بایست در کل حیات پویاي شهر تداوم داشته باشد.

» شهر نهادي است انسانی- مدنی که در نقطه اي از محیط زیست مکان یابی می شود و بر پایه عامل ها و پدیده هاي سرزمینی اش، در شرایط تعادلی پویا، در طول زمان تحول می پذیرد.8 «

توازن و تداوم در توسعه شهري باعث انسجام، پیچیدگی، فشردگی و در عین حال خوانایی سیماي شهري می گردد. هم چنین سیماي چنین شهري به دلیل تداوم همزیستی عوامل انسانی و محیطی، جزئی از منظر طبیعی به حساب آمده و کالبد و فضايشهريِ آن رابطه عمیقی با انسان و همه ابعاد »سکونت9« او برقرار می کنند.

-3-2 ابعاداجتماعیِ توسعه شهري پایدار

توسعه انسانی- اجتماعی یکی از ارکان اصلی فرآیند توسعه شهري پایدار است. اهداف اجتماعی این فرآیند برقراري »عدالت اجتماعی« و جلب »مشارکت مردمی« در تصمیم گیري و تصمیم سازي هاي اجتماعی است تا مردم با حضور فعال هدایت زندگی فردي و اجتماعی خود را به دست گیرند.10 یک اجتماع پایدار سعی دارد تا ضمن تقویت هویت و شخصیت تک تک افراد و گروه هاي اجتماعی، شرایط را براي همکاري و تعامل آنها فراهم کند. جامعه شناسان معتقدند با فراهم شدن شرایط همکاري، افراد جامعه بهترین هدایت کنندگان توسعه خواهند بود.

»با فرصت هاي اجتماعی کافی، افراد می توانند به طور موثري به سرنوشت خود شکل بدهند و به یکدیگر کمک کنند، لازم نیست به افراد به صورت دریافت کنندگان منفعل اعانات برنامه هاي مدبرانه توسعه نگریست.11 «

علاوه بر این که سیاست هاي حاکم بر اداره شهر و نظام مدیریتی آن باید بتواند شبکه اجتماعی کارآمدي براي مشارکت مردم ایجاد کند، ساختار کالبدي-فضایی شهر نیز باید بستر مناسب را براي امکان وقوع آن فراهم نماید. شهر پایدار باید بستر حضور و مشارکت مردم باشد و شرایط مناسب را براي »سکونت« فردي و اجتماعی آنها فراهم نماید. »کریستیان نوربرگ-شولتز12« شهر را بستر مبادله فراورده هاي مصنوع، اندیشه و احساسات می داند که براي تحقق امر سکونت انسان باید عرصه هاي فضاي شهري، بناي عمومی و فضاي خصوصی در آن به روشنی تعریف شده باشند. او معتقد است، فضاي شهري صحنه ملاقات و دیدار انسان ها با تمامی اختلافات شان و مکانی براي مکاشفه یا به عبارتی »حیطه امکانات« گوناگون است. بناي عمومی مکان دیدار انسان ها، همراه با ارزش ها و منافع مشترك است و خانه، بستري خصوصی است که لازمه شکل گیري و پرورش هویت ویژه فرد می باشد.13

شهر براي دستیابی به توسعه انسانی- اجتماعی که محور توسعه شهري پایدار است می بایست مجهز به این مکان ها بوده و بستر لازم را براي سکونت فردي و اجتماعی شهروندان خود و همکاري و مشارکت آنها مهیا سازد.


-4-2 ابعاد زیستمحیطیِ توسعه شهري پایدار

توسعه شهري پایدار یک توسعه بوم گرا است و هدف آن بهره مندي از منابع طبیعی- ماده و انرژي - است به گونه اي که آسیبی به ذخایر و چرخه طبیعی وارد نشود.

»جوامع پایدار براي سلامت اکوسیستم ارزش قایل هستند، از منابع استفاده بهینه می کنند، مجدانه براي زنده نگه داشتن، حفاظت و ارتقاء پایه هاي اقتصاد بوم گرا تلاش می کنند.14 «

بررسی »چرخه زندگی15« در یک شهر از مهمترین معیار هاي سنجشپایداريِ زیست محیطی محسوب می گردد. در این بررسی شهر به عنوان یک »سیستم16« که، مانند هر سیستم دیگري ورودي و خروجی هایی دارد، جزئی از اکوسیستم طبیعی در نظر گرفته می شود؛ ورودي آن شامل ماده و انرژي

و خروجی آن شامل محصول، پس ماند، دوریز و ... می باشد. هر اندازه یک شهر توان ذخیره منابع ماده و انرژي را درون خود داشته باشد و خروجی هاي آن آسیب کمتري به محیط زیست وارد نمایند، از نظر معیار هاي زیست محیطی از استاندارد بالاتري برخوردار خواهد بود.
در نتیجه ي چنین فرآیندي، کالبد شهر به دلیل استفاده از مواد و مصالح بومی و سعی در بهره مندي از انرژي هاي طبیعی، رنگ و بو و خصلت محیط طبیعی را به خود می گیرد. این شهر بخشی از محیط طبیعی محسوب می شود و انسان درون این شهر خود را جداي بستر طبیعی حس نمی کند، بلکه شهر محیط طبیعی را براي انسان به گونه اي قابل زیست گردآوري می کند. چنین شهري میان محیط طبیعی و انسان پیوند برقرار می سازد، در نتیجه فضاهايازاین شهر سرشار »حسقويمکان« هستند. 17

»ساختمان هایی که خصوصیات مکان را گردآوري می کنند و آن ها را به انسان نزدیک می سازند، روح مکان را عینیت می بخشند.18 «


-5-2 ابعادفرهنگیِ توسعه شهري پایدار

حفظ تنوع فرهنگی و ارزش هاي فرهنگی هر قوم در توسعه پایدار اهمیت بسیاري دارد. چرا که » نفی ویژگی هاي فرهنگی هر ملتی در حکم نفی شأن انسانی آن مردم است19.« تعامل و گفتگوي فرهنگ هاي مختلف راه را براي توسعه جوامع هموارتر می سازد.

»از هنگام پیدایش انسان اندیشه ورز، گروه هاي انسانی توانسته اند کشفیات و نوآوري ها، تجربه ها و دانش نهادي خود را رد و بدل کنند و از رهگذر همکاري مردمی که فرهنگ هاي مختلف داشته اند، جوامع تکامل یافته است.20 «

»گزارش کمیسیون جهانی فرهنگ و توسعه21« بر ضرورت تنظیم یک »اخلاق نوین جهانی22« تاکیدوسعتمیکند، چرا که امروزه مسائل توسعه به حدي است که رسیدن به نتایج چشمگیر در گرو همکاري و حسن نیت مردم در تمامی سطح جهان است. حفظ تنوع فرهنگی جوامع و فراهم کردن امکان مشارکت فرهنگ ها براي پایه ریزي »اخلاق جهانی« و حرکت در مسیر توسعه پایدار ضروري است.

بناها و بافت هاي شهري که بستر حیات فردي و اجتماعی انسان ها می باشند، بیش از هر دست ساخته شرایط دیگري فرهنگی زمان و

مکان خود را منعکس می کنند، آنها تجسم کالبدي جنبه هاي مادي و معنوي فرهنگ هر جامعه می باشند.

شهر پایدار منعکس کننده فرهنگ مردمانی است که، به خود و به سرزمین خود احترام می گذارند. شهر پایدار باید دستاورهاي مادي و معنویی چنین فرهنگی را درون خود ارج نهد و هویت فرهنگی شهروندان خود را حفظ و تقویت نماید. تقویت هویت فرهنگی جوامع زمینه تعامل فرهنگی آنها را مهیا ساخته و بستر توسعه پایدار را فراهم می سازد.


-3 از شهر پایدار دیروز تا شهر ناپایدار امروز

-1-3 بافت هاي تاریخی چون یک ارگانیزم زنده

در شهرهاي گذشته ما عامل وحدت دهنده و انسجام دهنده شهر و کلیه روابط درون آن، محیط طبیعی بود. شهرها درتعاملگذشته از جامعه انسانی با طبیعت منطقه شکل می گرفتند. حیات شهر به منابع طبیعی منطقه – ماده و انرژي- وابسته بود. منابع طبیعی که به شکل خام وارد چرخه زندگی شهر می شدند، متناسب با نیاز انسان ها و دانش تکنیکی آنها تغییر شکل می یافتند. تکنولوژي نیز در آن دوره به طبیعت منطقه متکی بود: مواد را از طبیعت و انرژي را از اندام انسان یا انرژي هاي طبیعی منطقه -بدون میزان زیادي تغییر-

تامین می کرد. بنابراین گویی جریانی از طبیعت وارد شهر می شد، متناسب با نیاز و خواست انسان ها تغییر شکل می یافت و باز به طبیعت برگردانده می شد، در این مسیر ضمن حفظ حیات و بقاي انسان و شهر خدشه اي به نظام طبیعی و چرخه طبیعت وارد نمی گردید. از این رو شهر در گذشته عضوي از طبیعت به شمار می آمد که، می توانست هماهنگ با ریتم طبیعی بزید و دگرگون شود.

شهر همانند یک »ارگانیزم زنده« در برابر محیط و تغییرات محیطی واکنش نشان می داد، در صورت لزوم ساختار درونی خود را تغییر داده و همه اجزاء آن در هماهنگی با یکدیگر و با محیط طبیعی رشد و گسترش می یافتند. بنابراین شهرهاي گذشته ما در طول دوران
5

حیات خود از پویایی درونی برخوردار بوده و مسیر توسعه را طی نمودند23؛ توسعه اي که با معیارهاي امروزي می توان آن را »توسعه پایدار« نامید.


-2-3 از بافت هاي تاریخی منسجم تا شهرهاي پراکنده امروزي

انقلاب صنعتی باعث تاثیرات چشمگیري در شیوه زندگی انسان ها شد و چهره شهرها را به یکباره دگرگون ساخت. اگر چه انقلاب صنعتی تحولی عظیم در عرصه تکنولوژي- ابزار- بود اما، تاثیرات عمیقی بر همه جنبه هاي زندگی انسان گذاشت.

یکی از مهترین دلایل آسیب هاي اجتماعی و زیست محیطی در سال هاي اولیه ظهور انقلاب صنعتی، تغییر عمده اي بود که در مفهوم

»زمان« ایجاد شد. تکنولوژي جدید به یکباره سرعت زندگی را تغییر داد، همه چیز سرعت گرفت و این سرعت براي انسان تازگی و جذابیت داشت. سرعت زیاد قدرت تامل و اندیشه همه جانبه را از انسان گرفت. همین امر تصور رهایی از »مکان« را براي انسان هاي رها شده از »زمان« به وجود آورد، حال آن که »مکان« و »تعلق به مکان« از ارکا نسکونت بشر به حساب می آید.

مصرف بی رویه منابع طبیعی و بی توجهی به کلیت شهر و ساختار کالبدي-فضایی آن ، حاصل بی توجهی به مکان – مکان طبیعی و مکان انسان-ساخت- در سال هاي پس از انقلاب صنعتی است. در واقع تکنولوژي جدید در رابطه انسان و بستر طبیعی -رابطه تعاملی اي که شهرها و توسعه پایدار آنها را شکل می داد- اختلال ایجاد کرد و تصور رهایی از قید زمان و مکان در انسان به وجود آورد.
البته در کشور ما مسئله به گونه اي دیگر آغاز شد: در ابتدا سهم جامعه ما از صنعتی شدن تنها تامین بازار مصرف تولیدات صنعتی بود.

جامعه ما بدون تغییري در نگرش، فرهنگ و شیوه زندگی مردم، مورد هجوم محصولات صنعتی قرار گرفت و شاهد تغییر چهره شهرها و فضاهایی که سال ها با آنها دم خور بود، گردید؛ تغییراتی که توسط حکومت و به تقلید از جوامع صنعتی اعمال شدند. ورود محصولات صنعتی، همراه خود شرایط تازه اي از نظر جمعیتی، اقتصادي، اجتماعی و ... به همراه داشت که نیازمند عرصه هاي جدیدي در شهر بود. عرصه هاي مورد نیاز خارج از هسته هاي تاریخی شهرها شکل گرفتند. موج جدیدي از ساخت و سازهاي پراکنده با معیارهاي جامعه صنعتی، بدون توجه به ساختار شهر –که اکنون چندان منسجم نبود – و هم چنین بی توجه به شرایط زیست محیطی شکل گرفت و به کلیت و انسجام شهر لطمه وارد ساخت.

شهر جدید که پراکنده، بی نظم، و فاقد ساختار بود و فضاهاي آن از هیچ پایگاه اجتماعی-اقتصادي-فرهنگی در بین مردم برخوردار نبودند، باعث شد هسته تاریخی شهر با همه ارزش هاي فرهنگی و کالبدي، حیات و پویایی اجتماعی خود را از دست بدهد.

» بافت شهرها گسترده شده، پیوستگی دیوارهاي شهري قطع گردیده و انسجام فضاهاي شهري آسیب دیده است. در نتیجه، گره ها، راه ها و محله ها این-همانی خود را از دست داده اند و کلیت شهر فاقد خوانایی و تصور پذیري است. همراه با از دست رفتن ساختار شهري سنتی، چشم انداز که گستره اي جامع است معناي خود را از دست داده و در درون شبکه ي پیچیده اي از عناصر انسان-ساخت رها گردیده است.24 «
-3-3 بحران هاي محیطی- انسانی شهر امروز

شهر جدید که با معیارهاي جامعه صنعتی بنا شد و به دنبال پیاده کردن استاندارهاي تکنولوژي جدید و سرعت بخشیدن به پیشرفت هاي صنعتی بود، روحیه انسانی و شرایط و منابع طبیعی را نادیده انگاشت. با حذف تعلق خاطر به مکان، شهر و فضاي شهري پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند و از حضور و مشارکت مردم محروم گشتند.

ساختار شهر جدید که اصل را برحرکت سواره گذاشت، خیابان ها و میدان هایی را شامل می شد که در شکل و تناسبات از استاندارد هاي حرکت اتومبیل پیروي می کردند. عرصه هاي شهر جدید فاقد تنوع و تناسبات انسانی شدند و حضور و حرکت انسان در شهر محدود و محصور به حرکت سواره گردید. فضاي شهري از شهرهاي ما حذف شد و شهر به شبکه عبوري براي حرکت ماشین بدل گشت. ساختار محله ها و محله بندي ها، به عنوان عرصه هایی از شهر که زندگی اجتماعی کوچکی را درون خود جاي می دادند و با

مدیریت و هدایت مردمی اداره می شدند، از بین رفتند. بناها فاقد چهره فرهنگی، محلی و یک شکل شدند.

این گونه بود که انسان حس تعلق به مکان را از دست داد و همراه با آن، به دلیل عدم تجربه زندگی اجتماعی در عرصه شهر، تعلق خود به جامعه را نیز فراموش کرد. شهروند امروز خود را عضوي از طبیعت، شهر و جامعه نمی داند و مجدانه براي سلامت آنها تلاش نمی کند.

گسترش بی رویه شهر، دست اندازي به بسترهاي بکر طبیعی بدون سنجیدن پیامدهاي آن، استفاده نا محدود از منابع طبیعی و تولید سرسام آور زباله، محیط زیست را نیز با خطر جدیدي مواجه ساخت.

»به دیگر سخن، قرارگاه به عنوان مکانی در طبیعت، کانون هاي شهري چونان مکان هاي زندگی جمعی و ساختمان به مثابه زیر-مکانی معنادار که انسان بتواند فردیت و تعلق آن را تجربه کند، از دست رفته است. اغلب بناهاي مدرن در یک »ناجا« قرار گرفته اند؛ آن ها نه به یک چشم انداز مرتبط اند و نه به یک کلیت منسجم شهري؛ ... در کل، همه کیفیات از دست رفته اند و ما به واقع می توانیم از یک »بحران محیطی« سخن بگوییم.25 «


-4-3 نحوه برخورد با »مسئله« بافت هاي تاریخی در شهر امروز

امروزه حفاظت و حراست از عرصه هاي تاریخی شهر به عنوان »ثروت فرهنگی محلی26« امري پذیرفته شده می باشد. حفاظت و مرمت عرصه هاي تاریخی شهر به دلیل نیاز به مهارت ها و تخصص هاي ویژه و هم چنین هزینه زیادي که طلب می کند، همواره

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید