بخشی از مقاله
*** این فایل شامل تعدادی فرمول می باشد و در سایت قابل نمایش نیست ***
بررسي اثرات اقتصادي ، اجتماعي و زيست محيطي ماليات سبز در خراسان رضوي
چکيده
آلودگي هواي شهري يکي از بزرگ ترين پيامدهاي شهرنشيني مي باشد که در نتيجه آن ، هر روز بر تعداد افرادي که بر اثر ناراحتي هاي تنفسي ، قلبي و ريوي ، جان خود را از دست مي دهند، افزوده مي شود. چگونگي توليد و استفاده از حامل هاي انرژي در بخش هاي مختلف مصرف کننده ، از عوامل مؤثر در ايجاد آلودگي محيط زيست در مقياس محلي ، منطقه اي و بين المللي مي باشد. بر همين اساس ، توجه به ميزان انتشار گازهاي آلاينده و گلخانه اي و بررسي روند تغييرات آنها ابزاري مناسب جهت برنامه ريزي و سياست گذاري لازم براي کاهش آثار و تبعات منفي مصرف انرژي را فراهم مي آورد. در اين مقاله ، با استفاده از اطلاعات جدول داده - ستانده سال ۱۳۸۰ خراسان رضوي و مدل تعادل عمومي محاسباتي و نيز ميزان انتشارگازهاي آلاينده و گلخانه اي ناشي از مصرف انرژي ، اثرات اقتصادي ، رفاهي و زيست محيطي اعمال ماليات سبز مورد بررسي قرار گرفته است . نتايج به دست آمده حاکي از آن است که با وضع ماليات بر سوخت ، تقاضاي واسطه اي و مصرفي سوخت هاي فسيلي کاهش مي يابد. در همه سناريوها با لحاظ اثر مثبت کاهش آلودگي ، تغييرات رفاه مثبت بوده و ميزان آن با افزايش نرخ ماليات افزايش مي يابد، به عبارتي ماليات صعودي بر سوخت هاي فسيلي پيشنهاد مي شود. بالاترين نرخ رشد رفاه با لحاظ اثرات زيست محيطي ، نرخ ماليات ۱۵% (سناريوي چهارم ) مي باشد که در اين نرخ ، با کاهش مصرف سوخت و حذف آلاينده هاي شاخص سلامتي جامعه و گرمايش محيط رفاه به ترتيب ۰.۰۹۶% و ۴.۶% افزايش مي يابد.
واژگان کليدي : ماليات سبز، آلودگي هوا، رفاه ، مدل تعادل عمومي قابل محاسبه ، خراسان رضوي .
مقدمه
آلودگي هواي شهري يکي از بزرگ ترين پيامدهاي شهرنشيني مي باشد که در نتيجه آن هر روز بر تعداد افرادي که بر اثر ناراحتي هاي تنفسي ، قلبي و ريوي ، جان خود را از دست مي دهند، افزوده مي شود. شهر مشهد از جمله کلان شهرهاي ايران است که مانند ساير کلان شهرها، مبتلا به شرايط و مسائل خاص خود مي باشد. اين شهر به دليل کثرت آلاينده ها و منابع آلوده کننده هوا، در رديف هفتم شهرهاي آلوده کشور قرار دارد (شهرداري مشهد، ۱۳۸۸). از طرفي بخش انرژي يکي از زيربناهاي توسعه هرکشور بشمار مي آيد. اين بخش از مرحله توليد تا مصرف ، موجب نشر بسياري از آلاينده هاي زيست محيطي مي گردد. در مراحل اکتشاف ، استخراج ، بهره برداري ، انتقال ، تبديل ، توزيع و مصرف حامل هاي محتلف انرژي ، انواع آلودگي هاي آب ، خاک، هوا و صدا توليد مي شود که هريک داراي اثرات خاص خود بر روي انسان و محيط زيست مي باشد. اما مهم ترين آلودگي بخش انرژي مربوط به آلودگي هوا در اثر احتراق سوخت هاي فسيلي مي باشد (ترازنامه انرژي ، ۱۳۸۰).
ماليات سبز يا ماليات هاي زيست محيطي بر انواع آلودگي هاي محيط زيستي اعمال مي شود و نه تنها کارايي را خدشه دار نمي کند، بلکه به دليل کاهش هزينه هاي ناشي از آلودگي ، فايده اجتماعي را نيز افزايش مي دهد. ماليات سبز بر توليدکننده آلودگي وضع مي شود. دريافت اين نوع ماليات از کارخانجات و کساني که باعث آلودگي محيط زيست مي شوند، علاوه بر اين که باعث کاهش آلودگي محيط زيست مي شود، مي تواند به عنوان يک منبع درآمدي براي دولت در اين زمينه به حساب آيد، از طرفي ، جمع آوري اين نوع ماليات باعث کاهش هزينه هاي زيست محيطي و ثبات اقتصادي نيز مي گردد (پژويان و امين رشتي ، ۱۳۸۶). يکي از انواع ماليات سبز، ماليات زيست محيطي غيرمستقيم است که بر انواع نهاده هاي توليدي و يا کالاهاي مصرفي که استفاده از آنها به نوعي با آسيب زيست محيطي همراه است ، وضع مي شود؛ از جمله ماليات بر مواد سوختي ، ماليات بر انواع کود شيميايي ، روغن ها، حشره کش ها، فرآورده هاي نفتي و پلاستيک ها. مزيت ماليات غيرمستقيم نسبت به ماليات هاي مستقيم در اين است که اخذ ماليات از کالاهاي زيان آور نسبت به اخذ ماليات از آلاينده ها که نياز به سنجش ميزان انتشار آلودگي دارد، آسان تر و کاربردي تر است (شکوه ، ۱۳۸۸).
در اين مطالعه با درنظرگرفتن ماليات برسوخت هاي فسيلي به عنوان ماليات سبز، اثرات اقتصادي ، رفاهي و زيست محيطي اين نوع ماليات در بخش هاي مختلف در خراسان رضوي مورد بررسي قرارگرفته است . در ادامه پس از مروري کلي بر پيشينه اين ماليات ، اثرات ماليات بر سوخت در ابعاد مختلف زيست محيطي بررسي مي گردد و ضمن بررسي تغييرات آلاينده هاي مهم ، تأثير آن بر شاخص هاي اقتصادي ، زيست محيطي و رفاهي در خراسان رضوي بررسي و ارزيابي خواهد شد.
پيشينه پژوهش
در يک نگاه اجمالي مي توان گفت ادبيات زيست محيطي و بطور اخص ماليات هاي سبز در دو دهه اخير رشد قابل توجهي را داشته و نظر اقتصاددانان را به خود جلب نموده است . اگرچه مطالعات داخلي محدودتري در اين زمينه وجود دارد، اما در اين ارتباط مطالعات خارجي از تنوع گسترده اي برخوردار است . به طور خلاصه به مواردي از آنها اشاره مي شود:
هاون بي و شورتل ۱ (۲۰۰۵)، با بررسي پيامدهاي رفاهي اصلاح ماليات سبز در اقتصادهاي باز کوچک براي پنسيلوانيا، در يک مدل تعادل عمومي محاسبه پذير، پيامدهاي احتمالي جانشيني ماليات هاي کربن را با ماليات هاي متداول شبيه سازي کرد.
نامبرده نتايج عددي روي پيامدهاي رفاهي مصرف کننده ، عرضه و تقاضاي عوامل و کالاها، تقاضاي صادرات و واردات را با سه سناريو عدم تحرک عوامل ، تحرک عوامل بدون تابع خسارت زيست محيطي و تحرک عوامل با تابع خسارت زيست محيطي براي ماليات محلي و ملي کربن را بررسي کرد. طبق نتايج بدست آمده مجموع سودهاي رفاهي از ۳ اثر، پيگو، بازسازي درآمد مالياتي و اثر متقابل مالياتي از زيان هاي رفاهي آنها بالاتر است و در نتيجه ماليات هاي زيست محيطي باعث افزايش رفاه مي گردند.
آنوني موس ۲ (۲۰۰۴)، در مطالعه ي "توسعه ماليات سبز" بيان کرده که ماليات سبز باعث ايجاد سود مضاعف به سه شکل ضعيف ، متوسط و قوي مي شود. در مدل تعادل عمومي که براي سنجش تأثير ماليات سبز استفاده نمود، به اين نتيجه رسيد که ماليات سبز باعث سود مضاعف قوي نمي شود و در واقع ، ماليات سبز باعث هيچ نوع کاهشي در مشکلات زيست محيطي و بيکاري نمي شود.
هيل ۳ (۱۹۹۸)، به بررسي هزينه دست يافتن به کاهش آلودگي در نتيجه استفاده از ماليات هاي زيست محيطي و هم چنين هزينه بخشودگي ماليات با محدوديت اشتغال و بدون آن پرداخت . نتايج نشان داد که کاهش انتشار CO٢ بين ۵ تا ۲۵ درصد مي تواند هزينه را تا بيش از ۹ درصد در هنگامي که از ماليات زيست محيطي به جاي ديگر ماليات ها استفاده مي شود، کاهش دهد. هم چنين انتقال بخشودگي مالياتي از صنايع معيني نيز، مي تواند هزينه را کاهش دهد. علاوه بر اين ، انتقال معافيت هاي مالياتي بر انتشار ديگر گازها مانند SO2 و NO٢ تأثير خواهد گذاشت که اين باعث کاهش آلودگي مي گردد.
ليانگ و همکاران ۴ (۱۹۹۸)، در مطالعه اي اثرات ماليات سبز را روي درآمد ملي ، رفاه اجتماعي و کيفيت زيست محيطي را با دو طرح مالياتي (ماليات هاي يکسان و ماليات هاي متفاوت منطقه اي ) بررسي کردند. آنها با مدل تعادل عمومي (محاسبه پذير) چند منطقه اي و چندبخشي ،کاهش مصرف کودشيميايي را با هدف کاهش سطح آلودگي آب را اندازه گرفتند. نتايج بررسي آنها با تعيين اثرات ماليات کود بر بخش کود، درآمد ملي ، رفاه اجتماعي ، نشان مي دهدکه با نرخ ماليات ۵۰۰ % به منظور تغيير ۳ درصد کاهش مصرف کود به عنوان نهاده ي واسطه ، درآمد ملي ۰.۱ درصد افزايش مي يابد. علاوه براين ، کيفيت زيست محيطي ۳ درصد بهبود مي يابد؛ اگر رابطه خطي بين تغيير در کود و بهبود کيفيت زيست محيطي وجود داشته باشد.
روش تحقيق
امروزه مدل هاي تعادل عمومي براي تحليل دامنه گسترده اي از مسائل اقتصادي در کشورهاي توسعه يافته يا در حال توسعه تدوين مي شود، اين مدل ها بسيار انعطاف پذير بوده و با در نظرگرفتن قانون والراس در بازارها، توانايي زيادي براي در برگرفتن مباحث مختلف اقتصادي دارند. مزيت بزرگ اين مدل اين است که به اقتصاددانان اجازه مي دهد اثرات تغييرات سياستي و يا عوامل برون زا را در چارچوب سيستمي که با تمام بخش هاي اقتصادي و کل جهان در ارتباط است ، بررسي و تحليل کنند. در بين مدل هاي حل عددي ، مدلهاي تعادل عمومي قابل محاسبه به طور گسترده اي توسط سازمان هاي ملي و بين المللي براي تحليل سياست هاي اقتصادي در سطوح بخشي و کل اقتصاد مورد استفاده قرار مي گيرند. مزيت اصلي مدل هاي تعادل عمومي قابل محاسبه اين است که عکس العمل هاي متقابل بازاري مربوط به قيمت را سازگار با سطح خرد نمايش مي دهد. اين موضوع ، مدل هاي تعادل عمومي قابل محاسبه (CGE) را به عنوان يک ابزار استاندارد در تحليل هاي کمي دخالت هاي سياست گذاري در حوزه هاي زيادي نظير سياست مالي ، سياست تجاري و سياست زيست محيطي تبديل نموده است .
مباني نظري
اثرات اقتصادي ماليات سبز
در اين مطالعه مشابه مطالعات بورينگر و رادرفورد۶ (۱۹۹۷ و۲۰۰۲)؛ هيل ۷(۱۹۹۸)؛ لابانديرا و همکاران ۸ (۲۰۰۴) و بورينگر و همکاران ۹ (۲۰۰۲)، کالاها و خدمات به دو گروه کلي ، سوخت هاي فسيلي (E) و سايرکالاها (يا غيرسوخت ) (NE) تقسيم شده است . هر دو گروه با استفاده از تکنولوژي توليد خاص آن گروه ، توليد شده و داراي تابع توليدي هستند که توليد را به عوامل توليد وابسته مي کند. عوامل توليد توسط خانوارها عرضه شده و در پروسه ي توليد، درآمد حاصل به صاحبان عوامل توليد برمي گردد. هر توليدکننده به بيشينه کردن سود خود که عبارت از تفاوت درآمد ناشي از فروش محصول و هزينه ناشي از خريد عوامل توليد و کالاهاي واسطه اي است ، مي پردازد. کالاهاي غيرسوخت با استفاده از عوامل اوليه ، سوخت و نهاده هاي واسطه اي توليد مي شود. محصول در بازارهاي رقابت کامل فروخته مي شود و توليدکننده بر اساس تئوري اقتصاد خرد نئوکلاسيک استاندارد رفتار مي کند و سودش را با قيمت هاي مشخصي که از بازار مي گيرد، حداکثر مي کند. تکنولوژي توليد در همه بخش ها بازده ثابت نسبت به مقياس را ارائه مي کند و با کشش جانشيني ثابت (CES)، تابع توليد مشخص مي شود.
براي توليد کالاهاي سوخت ، فرض شده تنها عوامل توليد (نيروي کار و سرمايه ) بکار مي رود (توجه : شرح پارامترها، مجموعه ها و متغيرهاي معادلات ذيل در پيوست ۱ آمده است ).
کالاهاي داخلي مي تواند صادر يا با کالاهاي وارداتي ترکيب شده وکالاي نهايي هر بخش را ايجاد کند. بنگاه ، اين عمل را با استفاده از يک تابع انتقال انجام مي دهد. اين تابع خصوصياتي شبيه تابع توليد با کشش جانشيني ثابت دارد، اما آن را تابع انتقال با کشش ثابت مي نامند. کالاي عرضه شده در داخل (از کالاي ساخته شده داخلي يعني با کالاي وارداتي ترکيب شده و کالاي نهايي (آرمينگتون ) را ايجاد مي کند.
کالاهاي نهايي ساخته شده يا به عنوان مواد اوليه در توليد همان کالا يا کالاهاي ديگر به کار مي رود (جدول داده - ستانده ) و يا به مصرف نهايي مي رسند.
در توليد کالاهاي غيرسوخت در يک تابع لئونتيف ۱۳، ترکيب ارزش افزوده و نهاده هاي انرژي با مواد اوليه غير انرژي ترکيب مي شوند. به عبارتي ، توليدکنندگان کالاي واسطه اي غيرانرژي An و ترکيب کل کالاهاي سوخت و عوامل اوليه يعني (KLE)S براي هربخش را در نسبت ثابت بکار مي گيرند. بنابراين تابع توليد، يک تابع لئونتيف در نظرگرفته مي شود.
خود مي تواند به صورت تابعي CES، از ارزش افزوده و کالاي مرکب انرژي ترکيب شود،
در سطح ديگر، ارزش افزوده هر بخش توليدي تنها مي تواند به صورت تابعي CES از عوامل توليد (نيروي کار و سرمايه )
توليد شود (رابطه ۳).
کالاي مرکب انرژي نيز به صورت تابعي CES از گاز (EG) و فرآورده هاي نفتي (EO) توليد مي شود.
قيد توليد: در شرايط رقابت کامل سود اقتصادي صفر است . بنابراين ، قيمت هرواحد توليد يک کالا از هزينه واحد آن کوچکتر خواهد بود. اين قيد بيانگر تعادل بين قيمت نهاده با هزينه توليد است وقتي ماليات برنهاده ها وضع مي شود.
قید تولید : در شرایط رقابت کامل سود اقتصادی صفر است . بنابراین ، قیمت هر واحد تولید یک کالا از هزینه واحد ان کوچکتر خواهد بود . این قید بیانگر تعادل بین قیمت نهاده با هزینه تولید است وقتی مالیات بر نهاده ها وضع میشود .
قيد عرضه : اين قيد هزينه عرضه به بازار فروش را بيان مي کند. وقتي واردات جانشين کامل باشند، هزينه توليد نبايد
کمتر از قيمت فروش باشد و وقتي کالا آرمينگتون است ، هزينه عرضه نبايد کمتر از قيمت فروش باشد.
براي محاسبه تقاضاي سوخت هاي فسيلي (گاز طبيعي و فرآورده هاي نفتي )، مجموع عرضه داخلي سوخت (توليد داخل منهاي صادرات به خارج ) به اضافه واردات آن از خارج کشور محاسبه شده است .
. اثرات زيست محيطي و رفاه
براي بررسي اثر اجتماعي ماليات سبز، تأثير ماليات سبز بر رفاه جامعه مورد بررسي قرارگرفته است . اگر رفاه جامعه بدون درنظرگرفتن آلودگي مدنظر باشد، با محاسبه تغييرات ماليات بر مطلوبيت ناشي از مصرف ، تغييرات رفاه بررسي و محاسبه شده است . رفاه تابعي از مصرف يا فراغت در نظرگرفته شده است . از طرفي ، به دليل در دسترس نبودن اطلاعات فراغت ، رفاه يا مطلوبيت مصرف کننده تنها ناشي از مصرف است که به دو صورت مصرف نهايي و پس انداز صرف مي شود. مصرف نهايي خود به صورت دو گروه مصرف کالاهاي انرژي و غير انرژي است .
مصرف کننده همانطورکه در معادله (۱۰) آمده است ، با کشش جانشيني ثابت ، ترکيبي از کالاهاي مرکب غيرانرژي (E ) و کالاهاي مرکب انرژي (E) را انتخاب مي کند. در مرحله بعد تصميم مي گيرد به چه ميزان روي کالاهاي مختلف انرژي و به چه ميزان بر روي کالاهاي غيرانرژي متفاوت با کشش جانشيني ثابت خرج کند. به عبارتي ، کالاهاي غيرانرژي و انرژي هرکدام در آشيانه ديگري به شکل توابع CES بصورت زير باهم ترکيب مي شوند. معادلات ذيل به ترتيب بيانگر کالاي مرکب غيرانرژي و انرژي مي باشند.
در اين مطالعه يک مصرف کننده فرض شده است . درآمد اين مصرف کننده شامل درآمدهاي ناشي از عرضه نيروي کار و درآمدهاي ناشي از سرمايه آنهاست و هم چنين شامل پرداخت هاي انتقالي به آنها نيز مي شود (رابطه ۶). تغييرات ماليات سبز هم به صورت ماليات مصرفي و هم به صورت ماليات بر نهاده در نظرگرفته شده است ؛ پرداختي بنگاه ها از اين دو طريق مدنظر مي باشد. هم چنين فرض مي شود پس اندازي وجود ندارد و مصرف کننده تمام درآمد خود را هزينه مي کند.
قيد مصرف : هزينه هر واحد مطلوبيت بستگي به قيمت کالاي انرژي و غيرانرژي دارد (عرضه براي مصرف بايد از تقاضاي مصرفي بيشتر باشد).
تراز درآمد: درآمد مصرف کننده تماماً براي ارزش عرضه کالاهاي مرکب مصرفي خرج مي شود (بورينگر و رادرفورد، .(۱۹۹۷
براي درنظرگرفتن اثرات زيست محيطي ماليات سبز، بايد جزء دومي به تابع مطلوبيت اضافه شود تا بيانگر اين اثرات باشد. آلودگي را مي توان کالايي فرض کرد که مطلوبيت را کاهش مي دهد. لذا با کاهش آلودگي مي توان ميزان مطلوبيت را افزايش داد. اگر فرض شود مطلوبيت حاصل از مصرف و عدم مطلوبيت ۱۴حاصل از آلودگي هوا، جدايي پذير باشند، در اين صورت تابع مطلوبيت کل (يا رفاه کل ) W را مي توان به صورت زير نوشت .