بخشی از مقاله
چکیده
اهمیت هدایت و رهبری به حدی است که برخی از صاحبنظرن علم مدیریت، موفقیت هر مدیر را در گرو توان وی در هدایت نیروی انسانی می دانند. یکی از نوینترین و مطلوبترین انواع رهبری، رهبری تحولآفرین است. رهبری تحولآفرین لازمه بقاء سازمانهای امروزی از طریق بهبود نوآوری سازمانی است. بر این اساس، تحقیق حاضر با هدف ارزیابی نقش رهبری تحولآفرین در بهبود نوآوری سازمانی به واسطه توانمندسازی کارکنان و حمایت از نوآوری صورت گرفته است.
این تحقیق از نوع توصیفی و پیمایشی بوده و برای گردآوری دادهها از ابزار اندازهگیری پرسشنامه استفاده شده است. نتایج تحلیل حاکی از روایی و پایایی پرسشنامه مورد استفاده بود. جامعه آماری تحقیق حاضر را نیز تمامی کارکنان سازمان امور مالیاتی جنوب تشکیل میدهند. جهت تحلیل دادهها نیز دو بسته نرمافزاری SPSS و LISREL استفاده شد.
یافتههای تحقیق نشان داد که سبک رهبری تحولآفرین تأثی معنیدار مثبتی بر توانمدسازی، حمایت از نوآوری و نوآوری سازمانی دارد. همچنین یافتهها حاکی از تأثیر معنیدار توانمدسازی و حمایت از نوآوری بر نوآوری سازمانی بود. به عبارتی تمامی فرضیه تحقیق مورد تأیید قرار گرفتند.
واژگان کلیدی: رهبری، رهبری تحولآفرین، نوآوری سازمانی، توانمندسازی، حمایت از نوآوری
.1 مقدمه
اهمیت هدایت و رهبری به حدی است که برخی از صاحبنظرن علم مدیریت، موفقیت هر مدیر را در گرو توان وی در هدایت نیروی انسانی می دانند؛ با این تأکید مدیریت عبارت است از انجام کار به وسیله دیگران برای برای تحقق اهداق موردنظر. شیوههای رهبری به شدت تحت تأثیر محیط فرهنگی جوامع قرار دارد؛ به طوری که می توان گفت »شیوه های رهبری و مدیریت« در هر تمدن، جلوه ای از ساخت فرهنگی آن تمدن است. بدیهی است که ساختار فرهنگی هر جامعه نیز تحت تأثیر محیط های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و هنری آن جامعه قرار دارد؛ بنابراین رفتار فردی مدیر تا حدی تابع ساخت فرهنگی محیط است. هدایت بر تلاش مدیر برای انگیزش کارکنان به منظور نیل به اهداف سازمانی دلالت دارد. این تلاش به سه طریق صورت می گیرد: رهبری، انگیزش و برقراری ارتباطات. در مورد مفهوم رهبری تفاوت آرا و نظریهها بسیار متفاوت است. گروهی رهبری را بخشی از وظایف مدیر محسوب می کنند، در حالی که گروهی دیگر دامنه مفهوم رهبری را وسیعتر از مدیریت می دانند. به نظر یک گروه رهبری عبارت است از »اقدام برای ترغیب دیگران به تلاش مشتاقانه برای نیل به اهداف معین.« برخی نیز معتققدند که رهبری یعنی »فعالیت هایی که مردم را برای تلاش مشتاقانه در جهت تحقق اهداف گروهی، تحت تأثیر قرار می دهد«؛ به دیگر سخن رهبری عبارت است از »تحت تأثیر قرار دادن دیگران برای کسب هدف مشترک.« در تفاوت مفهوم رهبری و مدیریت نیز گاهی گفته می شود که رهبری یعنی نفوذ در دیگران برای نیل به هدف، حال اگر این نفوذ برای نیل به اهداف سازمانی باشد، آن را مدیریت نامند. زیرا برای مدیر اهداف سازمانی اولویت دارد، در حالی که رهبر ممکن است هدف های متنوع و متعددی داشته باشد. برای مثال اگر یکی از کارمندان رده عملیاتی، طی تماس با مدیر عالی سازمان، تصمیم های وی را تحت تأثیر قرار دهد، آن کارمند در اینجا نوعی اعمالرهبری کرده است و مدیر عالی از وی پیروی کرده است. بنابراین در رهبری سلسله مرتب مطرح نیست، یعنی رهبر کسی است که موفق به اعمال نفوذ می شود، خواه مدیر عالی سازمان باشد، خواه کارگر رده عملیاتی، خواه فردی از خارج سازمان. همچنین گفته می شود که در رهبری نوع سازمان مطرح نیست، یعنی در هر سازمان یا در هر وضعیتی که فردی موفق به نفوذ در رفتار دیگران گردد، در واقع به گونه ای اعمال رهبری کرده است - رضائیان، . - 1387
از آن جا که سازمان های هزاره سوم میلادی با چالش های فزایندهای مواجه هستند، حل و فصل این گونه چالش ها مستلزم برخورداری از رهبری و مدیریت کارامد و اثربخش خواهد بود. رهبر اثربخش، شخصی است که توانایی و قدرت راهنمایی یک فرد یا افراد بیشتری را در جهت نیل به اهداف سازمانی داشته باشد. رهبری اثربخش در سازمان عامل اصلی و اساسی در ایجاد هم فکری و همدلی است و رهبران مؤثر کسانی هستند که بتوانند افراد متفاوت را در زیر چتر فکری و نظری واحد گرد آورند. همچنین می توان گفت که رهبری اثربخش همان توانایی شخص برای نفوذ مؤثر بر دیگران در موقعیتی است که رهبر آمیزه-ای از دانش، مهارت و تلقی خود را به کار بندد. به طور کلی رهبران اثربخش باید این ویژگی ها را داشته باشند: اعتماد به نفس، احساس مسؤولیت، انرژی، پذیرش تنش های درون فردی، تمایل به قبول نتایج تصمیمات و اقدامات، داشتن نیروی ابتکار و تهور، پیش قدم شدن در موقعیت های اجتماعی - شکور و همکاران، . - 1390
سازمانها دیگر نمیتوانند با دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرای چند طرح خلاقانه بر رقبای کوچک، منعطف، نوآور، فرصت گرا و کم هزینه فائق آیند. آنها باید شرایطی را فراهم کرده و بتوانند به راحتی، مستمر و به طور فردی یا گروهی فعالیت های نوآورانه خود را به اجرا درآورند. خلاقیت و نوآوری لازمه و پیش درآمد توسعه و پیشرفت و تعالی یک سازمان و جامعه است و آگاهی از فنون و تکنیک های آن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران، کارکنان و پژوهشگران علاقه مند است. افزایش نوآوری در سازمان ها می تواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف منابع، کاهش بوروکراسی و به تبع آن افزایش کارایی و بهره وری و ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر شود. نقش موثر مدیران و رهبران در تغییر و تحول بنیادی در سازمان اجتناب ناپذیر است. مدیریت و رهبری یکسان نیست. مدیریت برای نفوذ در دیگران نیازمند به قدرت مقام رسمی است، در حالی که رهبری از یک فرایند نفوذ اجتماعی ناشی می شود. رهبران فرهنگ سازی می کنند و نقش اساسی آنها اثرگذاری بر دیگران است به نحوی که هدف های از پیش تعیین شده را مشتاقانه دنبال کنند، در حالی که مدیران ملزم به انجام وظایف برنامه ریزی، سازماندهی، ... و کنترل هستند. مطالعات مربوط به تحولات سازمانی موفق و ناموفق، بر نقش قاطع رهبری در این گونه موقعیت ها تأکید دارد، رهبری ای که به رهبری مبتنی بر بینش و تحول آفرینی معروف است. اما هر رهبری منجر به تحول نمیگردد. مهارتهای سنتی مدیریت نظیر فراست مالی، مهارت تولید محصولات و مهارتهای بازاریابی در اکثر موفقیتهای سازمانی از عوامل مهمی هستند، اما برای تحول سازمانی کافی نیستند. در زمانی که سازمانها به طور فزاینده به وسیله محیط رقابتی به چالش طلبیده میشوند، بر حیاتیترین عنصر یعنی رهبری تمرکز میکنند. سیستمها میتوانند برای ایجاد کارایی عملیاتی طراحی شوند، اما این رهبری است که سازمان را قادر به حفظ موقعیت غالب در صنعت خود میکند. رهبرانی که میخواهند سازمانها را تجدید حیات کنند باید سطح یکسانی از انرژی را برای رویارویی با آیندهای که متفاوتتر از گذشته است، ایجاد کنند. این رهبران ا را از حال به آینده هدایت میکنند و تغییر و تحولات متناسب را برای رسیدن به اهداف سازمان اعمال می کنند. همچنین این رهبران چشم اندازی از فرصت های بالقوه را برای کارکنان به وجود آورده و در میان آنان تعهد به تغییر و بهبود فرهنگ و نیاز به طراحی راهبردهای جدید را برای استفاده بهینه از انرژی و منابع توسعه می دهند که این رهبران را تحول آفرین گویند - میرکمالی و چوپانی، . - 1390
بر این اساس، بررسی انطباق و نقش رهبری تحول آفرین در ارتقاء خلاقیت و نوآوری سازمانی از طریق توانمدسازی ضروری به نظر می رسد. به همین منظور در تحقیق حاضر به این امر پرداخته شده است.
.2 پیشینه تحقیق
جانگ1 و همکاران - 2003 - تحقیقی در زمینه نقش رهبری تحول آفرین در افزایش نوآوری سازمانی انجام دادند و در آن به بررسی چگونگی سبک رهبری مدیران ارشد در سازمان ها و تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم آن بر نوآوری شرکت پرداختند. برای این منظور 32 شرکت حاضر در صنعت وسائل الکترونیکی و ارتباطی در کشور تایوان را برای جمع آوری داده ها در نظر گرفتند. یافتههای این مطالعه از رابطه مثبت و مستقیم میان سبک رهبری تحول آفرین و نوآوری سازمانی حمایت کرد. علاوه بر این نتایج تحقیق نشان داد که سبک رهبری تحول آفرین با هر دو عامل توانمندسازی و ایجاد یک جو سازمانی حامی نوآوری رابطه مثبت و معنی داری دارد. سبک رهبری تحول آفرین می تواند هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم و از طریق توامندسازی کارکنان و ایجاد جو حامی نوآوری در سازمان بر نوآوری سازمانی تأثیر داشته باشد.
گوموسلوگلو و ایلسیو - 2009 - 2 مطالعهای با عنوان رهبری تحول آفرین، خلاقیت و نوآوری سازمان انجام دادند و آن به ارائه مدلی جهت بررسی اثر رهبری تحول آفرین بر هر دو مفهوم خلاقیت در سطح فردی و نوآوری در سطح سازمانی پرداختند. برای آزمون مدل مورد نظر از 160 مدیر و پرسنل تحقیق و توسعه 43 شرکت کوچک نرم افزاری پیشرفته در کشور ترکیه پرسش گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که رهبری تحول آفرین بر خلاقیت در هر دو سطح فردی و سازمانی تأثیر قابل