بخشی از مقاله

چکیده اسماعیلیان ، یکی از مکاتب تاویلی برجسته درحوزه ي تمدن و فرهنگ اسلامی به شمار می آیند. در میان اصول و امهات تعلیمات اسماعیلی ، عنصر »تاویل« جایگاه کانونی و کلیدي دارد . به گونه اي که اندیشمندان اسماعیلی فصول مشبعی را در آثارشان به بیان مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی تاویل اختصاص داده اند . از آن جا که اسماعیلیان رویکردي دو قطبی به عالم و پدیده هاي آن دارند براي علم دین و آداب آن و متعلقاتش ظاهر وباطنی قائلند و غایت ایمان و اعتقاد مذهبی را در باطن شریعت و با توسل به تاویل جستجو می کنند . بر همین اساس ، تفسیر در میان آموزه ها و عقاید اسماعیلی جایی ندارد . حکیم نزاري قهستانی که یکی از متفکران اسماعیلی مذهب محسوب می شود همانند ناصرخسرو از دانش فلسفی خود در جهت تبیین و توجیه عقاید و آموزه هاي اسماعیلی بهره می گیرد. نزاري در دیوانش _ به تبع متفکران اسماعیلی _ به طرح پاره اي از مسائل بنیادین پیرامون تاویل می پردازد . از جمله : تعریف و تلقی اي که از تاویل دارد ؛ مبناي هستی شناختی و معرفت شناختی اصل تاویل را روشن می سازد ، درباب کسانی که استحقاق و شایستگی تاویل دارند سخن می گوید و... نوشتار حاضر به طرح و شرح این ماجرا خواهد پرداخت

مقدمه        
در حوزهي فرهنگ و تمدن اسلامی، اساساً با  سه رویکرد عمدهي تأویلی    شناخته شده    مواجه هستیم:
کلامی - اشاعره و معتزله - ، فلسفی - مشایی، اشراقی وصدرایی، اخوان الصفا ، اسماعیلیه -     و عرفانی -     عملی و نظري - . کلام و فلسفه متکفل پیوند میان عقل و وحی بود و عرفان، به دنبال توجیه و تبیین کشف و شهود درونی با وحی. در زمان پیامبر و دورهي خلفاي راشدین و حتی در سدهي اول هجري قمري، چون و چرایی عقل و شهود و تجارب عرفانی، چندان مجالی براي عرضه و نمود پیدا نمیکنند. بنابراین، اگر از تفسیر سخن میرود غالباً ناظر به اخبار نبوي و آثار منقول از صحابه و تابعین و تابع تابعین است و به قرائت ظاهري قرآن بسنده می کردند و اساس را بر تسلیم و تعبد مینهادند و به تعقل و تعمق توجه کمتري نشان میدادند. اما رفته رفته از قرن دوم هجري به این سو و تحت شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم ، ازجمله نهضت ترجمه، آشنایی با آراي فیلسوفان یونانی وآراء و عقاید دیگرملل و نحل، و... تنوره ي تاویل در عرصه هاي عرفانی و فلسفی و کلامی گرم شد.

اسماعیلیه به عنوان یکی ازفرُق شیعه ي امامیه با آمیزهاي از اندیشههاي شیعی، نوافلاطونی، گنوسی و ایران باستان ، »تاویل« را پیشفرض نحوه ي مواجهه ي خود با کتاب و سنت قرار داد و برخلاف دیگرفرُق و نحل اسلامی اساساً »تفسیر« مجالی براي طرح و شرح در فرهنگ تعالیم اسلامی پیدا نکرد. به تعبیر دیگر، آنچه در تفکر اسماعیلی، رابطهاي دقیق و معنادار میان عقل و وحی ایجاد میکند و فلسفه و دین را با هم آشتی میدهد وارد کردن عنصر »تأویل« در گفتمان فلسفیِاسماعیلیه است. شاید بتوان گفت تنها نحلهي تأویلی در تاریخ و فرهنگ تمدن اسلامی است که مفهوم » تفسیر« در آن غایب است.به تعبیر دیگر، در برابر تناظر تفسیر- تأویل/ تنزیل- تأویل داریم. در یک چشم انداز کلی، با وجود اهمیتی که براي ظاهر شریعت و بویژه قرآن قائلند؛ اما قطعیت و تمامیت معناي متن قرآنی و احکام شرعی را در قالب تأویل قابل دسترس و درك میدانند.از این رو ، دعات معروف و متفکران بزرگ اسماعیلی چون ابوحاتم رازي - 322 ق - ، ابوعبداالله نسفی - 331ق - ، ابویعقوب سجستانی - 361ق - ، حمیدالدین کرمانی - 411ق - ، مؤیدالدین شیرازي - بعد از 439 ق - ، ناصرخسرو - 481ق -  و .. مبانی فلسفی و اعتقادي و تاویلی اسماعیلیه را پایه ریزي کردند. به گونه اي که در آثار اندیشمندان و شاعران اسماعیلی دیدگاه هاي فلسفی و آیینی و تاویلی اسماعیلی به روشنی قابل مشاهده است

اما ظهور شاخه اي از اسماعیلیه که با مرکزیت ایران بوجود آمد و نزدیک به یک قرن، قلعهي الموت را چونان دژي تسخیرناشدنی و مخوف براي خلفاي عباسی و حاکمان ایرانی در آورد. ،به کشمکشی برمی گردد که پس از مرگ امام مستنصر باالله در سال 487 ه .ق. درگرفت. مستنصر پیش از مرگش، پسر بزرگترش نزار را به جانشینی خود منصوب کرده بود. الافضل، فرماندة کل سپاه، به حمایت از پسر کوچکتر مستنصر، به نام المستعلی برمی خیزد و علی رغم آن که مستنصر، پسر ارشدش را به جانشینی خود منصوب کرده بود، المستعلی را بر تخت فرمانروایی مینشاند. از این-
جاست که سلسله فاطمیان به دو شاخه تقسیم میشود.اسماعیلیان مصر، یمن و غرب هندوستان، امامت المستعلی را به رسمیت شناختند؛ اما در مقابل، اسماعیلیان ایران و عراق که رهبري آنان با حسن صباح در قلعهي الموت بود، به امامت نزار گردن نهادند؛ به گونهاي که به صباحیه یا نزاریه معروفند. ما در این نوشتار برآنیم دیدگاه تاویلی اسماعیلی را در دیوان اشعار یکی از شاعران برجسته ي شاخه ي نزاري و به دلایلی مهجور این فرقه یعنی حکیم نزاري قهستانی راکه ازشاعران بنام اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم محسوب می شود مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و با گفتمان حاکم تاویلی اسماعیلیه مقایسه اي اجمالی داشته باشیم. به همین منظور ابتدا مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی اسماعیلیه را در باب تاویل مطرح می سازیم آن گاه دیدگاه هاي تاویلی نزاري قهستانی را با استناد به دیوان اشعارش پی می گیریم.

-1- مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی تأویل اسماعیلیه

-1-1- نگرهي دو قطبی به چینش نظام هستی

اسماعیلیان با نگاهی دو قطبی به عالم و پدیدههاي آن نظر میکردند.به سخن دیگر، قایل شدن ظاهر وباطن براي علم دین، آداب آن و متعلقاتش، گرانیگاه پیوند وثیقی است که میان فلاسفهي اخوان الصفا [1] ، صوفیه[ 2] و اسماعیلیه در مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی ایجاد میکند. موید این مدعا، تأثیر پذیري پارهاي ازبزرگان اسماعیلیه و صوفیه از نوشتههاي اخوان الصفاست.فی المثل »ناصرخسرو بسیاري از تعریفاتی را که در جامع الحکمتین آورده عینا ترجمه رسایل اخوان الصفاست.به عبارت دقیق تر تعریفات ناصر عینا ترجمه الرساله العاشرة من النفسانیات العقلیات فی الحدود و الرسوم است در رسایل اخوان - حلبی،. - 11 :1380یکی از آرایی که اسماعیلیه از اندیشه افلاطونی وام گرفت و در ادامه، گزارههاي قرآنی را در جهت تصدیق و تأیید آن به خدمت گرفت تقسیم هستی به دو ساحت جهان محسوسات و جهان روحانی بود. در نظر افلاطون» متعلقاتی که ما در مفاهیم کلّی درك میکنیم، متعلقاتی که علم با آنها سرو کار دارد. متعلقاتی که مطابق حدهاي کلّی حمل - اسناد - هستند،مثل عینی یا کلّیات به خودند که در یک عالم متعالی، یعنی جدا از اشیاء محسوس موجودند. مراد از » جدا از عملاً جدایی مکانی است، اشیاء محسوس روگرفتهاي واقعیات کلی یا بهره مند از واقعیات کلّی هستند، اما واقعیات کلّی در مقرّ ثابت آسمانی خود جاي دارند و حال آنکه اشیاء محسوس دستخوش دگرگونی اند، و در واقع همیشه در حال شدن - صیرورت - هستند و هرگز به نحو درست نمیتوان گفت میباشند - « کاپلستون، . - 196 :1388 ابویعقوب سجستانی در باب اول کتاب الافتخار - فی معرفه التوحید - ، همین دیدگاه جهان شناختی را مطرح میکند. »وي با تقسیم هستی به دو عالم محسوس و روحانی، عالم محسوسات را زمانمند و مکانمند و دستخوش صیرورت فساد پذیري و تغییر میداند و در مقابل، عالم روحانی و لطیف را ثابت و عاري از زمانمندي و مکانمندي میداند. در نظر او حیات و زندگی جهان محسوس، در گرو عالم لطیف و روحانی است« - ر.ك. سجستانی، - 98 : 2000

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید