بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش با هدف تببین رابطه بین خودکارآمدی با تمایلات کارآفرینانه دانش آموزان مدارس دوره ابتدایی شهرستان مریوان و به روش همبستگی انجام شده است. در پژوهش حاضر جامعه آماری شامل 386 نفر از دانش آموزان دوره ابتدایی مدارس شهرستان مریوان می باشد. از جامعه آماری مورد مطالعه تعداد 192 نفر به عنوان حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند.
ابزارمورد استفاده پرسشنامه خودکارآمدی بندورا وپرسشنامه محقق ساخته تمایلات کارآفرینانه اندازه گیری میشود. روایی آنها توسط متخصصان مورد تایید قرار گرفت وپایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب %73 و%84 محاسبه گردید به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات نیز از آزمون آماری همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های نهایی پژوهش بیانگر ارتباط مثبت و معنی دار بین خودکارآمدی وتمایلات کارآفرینانه دانش آموزان است
-1 مقدمه
افزایش تمایلات کارآفرینانه دانش آموزان در عصر حاضر هدف اساسی برنامه های آموزشی نظام آموزشی جهان محسوب می شود میباشد زیرا دانش آموزان به واسطه داشتن تمایلات کارآفرینانه به جایگاهی دست می یابندکه میتوانند از استعدادها و توانائیهایشان برای دستیابی به اهداف آموزشی کشور استفاده نمایند و شرایط اجتماعی موفقیت آمیزی را برای خود و جامعه ایجاد کنند.
از این رو یافتن شرایط، عوامل و روشهای مؤثر در جهت بالا بردن کارآفرینانه جزء موضوع های مهم پژوهشگران و صاحبنظران حوزه علوم تربیتی است بر اساس آنچه بیان شد سوالی که اکنون مطرح این میباشد که چه عواملی بر تمایلات کارآفرینانه تأثیر میگذارند؟.از عواملی که پیش بینی کننده تمایلات کارآفرینانه میباشد، خودکارآمدی میباشد. خودکارآمدی عبارت است از »قضاوت افراد در مورد تواناییهایشان برای سازماندهی و اجرای یک سلسله کارها برای رسیدن به انوع عللکردهای تعیین شده.
«وقتی افراد بر این باور هستند که کوشش آنها موفقیت آمیز خواهد بود اعتماد به نفس آنها برای رسیدن به هدف و پافشاری بر روی آن بیشتر میشود و بر عکس، هرچه افراد تلاش خود را بی فایده بپندارند از تلاش خود کاسته و خودکارآمدی و در نتیجه پیشرفت کمتری در آن زمینه خواهد داشت. این تأثیر پذیری در تحقیقات نیز مورد تأیید قرار گرفته است و محققان بیان داشتهاند که باورهای خودکارآمد به طور مثبت با عملکرد تحصیلی رابطه دارد محققان دریافتهاند که دانش آموزانی که از خود انتظار بهتر و قضاوت مثبت دارند از عملکرد بهتری برخوردارند و برعکس افرادی که انتظار عملکرد پایین و قضاوت منفی از خود دارند، عملکرد ضعیفی نشان می دهند.
نگاه به آموزش و پرورش برای دستیابی به سطح بالای اثر بخشی و کارآمدی و باروری نیروی انسانی می بایست با آگاهی از میزان خلاقیت و تقویت آن بدنبال تعالی مراکز آموزشی از حالت سنتی به مراکزی با عملکرد عالی صورت گیرد به گونه ای که در آن بهبود مستمر یادگیری توسط همگان اجرا شده و به عنوان یک فرهنگ در بین دانش آموزان در آید و آنچه که در تفکر یک سازمان بایستی گنجانده شود آینده سازی و فراهم آوری شرایط آن است با این اندیشه که به بهبود و تغییر به عنوان یک برنامه درازمدت و مستمر بهره وری پرداخته شود.
کمیسیون اروپا برای گسترش و تسهیل کارآفرینی ایجاد قالب ذهنی مناسب در افراد و آموزش از سطوح پایین آموزش و پرورش را پیشنهاد نموده است و کشور های آسیایی نیز پروژه هایی را در این راستا به کار گرفته اند . یکی از استراتژی هایی که مالزی برای توسعه کارآفرینی این کشور به کار برد ایجاد وزارت پرورش کارآفرین است. آموزش یکی از مهم ترین ساختارهای این وزارتخانه است . این آموزش با هدف پدیدآوردن فرهنگ کارآفرینی انجام می پذیرد و وظیفه آن ترویج فرهنگ کارآفرینی درجامعه، به گونهای که دانشآموزان مدارس و مؤسسههای آموزشی بالاتر - IHL - را در بر بگیرد است.
در ایران پژوهش های زیادی در راستای ویژگی های شخصیتی کارآفرینی افراد و بررسی وضعیت موجود صورت گرفته است. متاسفانه وضعیت در حد مطلوب نیست . در پژوهشی ویژگی پنجگانه کارآفرینی تحت عناوین توفیق طلبی، استقلال طلبی، خطرپذیری، خلاقیت و عزم و اراده برای ارزیابی نیم رخ کارآفرینی دانشجویان ، اندازه گیری شده است. مطابق نتایج نظرسنجی از 2843 نفر از دانشجویان ، در حدود 21 درصد دارای ویژگی های کارآفرینی هستند. به طور کلی میانگین امتیاز کارآفرینی دانشجویان برابر 31/92 بود که با حداقل میانگین قابل قبول - امتیاز - 37 تفاوت بسیار فاحشی دارد.
از سوی دیگر، مقایسه هر یک از ویژگی های پنجگانه کارآفرینی نشان می دهد که ویژگی عزم و اراده - با میانگین - 7/8 در مقایسه با سایر خصیصه ها وضعیت نامناسبی دارد. امتیاز ویژگی های توفیق طلبی، استقلال طلبی، خطرپذیری و خلاقیت دانشجویان، فاصله کمی با حداقل امتیاز قابل قبول دارند.یکی از اساسی ترین و مهمترین مکانیزم های خلق مزیت نسبی و رقابتی در محیط پویا و پر تحول صنعت امروزی، استفاده از سیستم های بهبود و نواوری در محصولات و فرایند تولید بوده و برای نایل شدن بدان توجه مستمر به کیفیت و نیازهای مشتریان اجتناب ناپذیر می باشد که برای دستیابی به این مهم توجه به کارآفرینی سازمانی ضروری است.
از کار آفرین به عنوان موتور توسعه اقتصادی یاد می شود، در واقع کارآفرینان عامل اصلی ایجاد، خلاقیت و نوآوری می باشند.سازمان ها برای محیطی که کارآفرینی را ترغیب و استعدادهای افراد را در این سو متبلور کند اهمیت قابل ملاحظه ای قائل شده اند. یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان کارآفرینی در سازمان، ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف مورد نظر است.بنابراین این پژوهش بدنبال اینست که آیا بین خودکارآمدی وتمایلات کارآفرینانه دانش آموزان رابطه ای وجود دارد ومیزان آن چقدر است؟
-2ادبیات نظری
-1-2 مفهوم باخودکارآمدی، تعاریف و مفاهیم بندورا مطرح میکند که خود کارآمدی، توان سازندهای است که بدان وسیله، مهارتهای شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونهای اثربخش ساماندهی میشود. به نظر وی داشتن دانش، مهارتها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان در باره توانائیهای خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارتهای مختلف با توان ترکیب آنها به روشهای مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشکار وجود دارد. "افراد کاملاً میدانند که باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارتهای لازم برای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارتها موفق نیستند" .
خودکارآمدی عبارت است از »قضاوت افراد در مورد تواناییهایشان برای سازماندهی و اجرای یک سلسله کارها برای رسیدن به انوع عللکردهای تعیین شده.[1] «بسیاری از رفتارهای انسان با سازوکارهای نفوذ بر خود1، برانگیخته و کنترل میشوند. در میان مکانیسم های نفوذ برخود، هیچ کدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودکارآمدی شخصی نیست
اگر فردی باور داشته باشد که نمیتواند نتایج مورد انتظار را بهدست آورد، و یا به این باور برسد که نمیتواند مانع رفتارهای غیرقابل قبول شود، انگیزه او برای انجام کار کم خواهد شد. اگرچه عوامل دیگری وجود دارند که به عنوان برانگیزندههای رفتار انسان عمل میکنند، اما همه آنها تابع باور فرد هستند .
خودکارآمدی از نظریه شناخت اجتماعی2 آلبرت بندورا .[1] روانشناس مشهور، مشتق شده است که به باورها یا قضاوتهای فرد به توانائیهای خود در انجام وظایف و مسئولیتها اشاره دارد. نظریه شناخت اجتماعی مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتباط متقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فردی - عوامل شناختی، عاطفی و بیولوژیک - که به ادراک فرد برای توصیف کارکردهای روان شناختی اشاره دارد، تأکید میکند.
بر اساس این نظریه، افراد در یک نظام علّیت سه جانبه بر انگیزش و رفتار خود اثر میگذارند . بندورا اثرات یک بعدی محیط بر رفتار فرد که یکی از فرضیههای مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد کرد. انسان ها دارای نوعی نظام خود کنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و توسط آن نظام برافکار، احساسات و رفتارهای خود کنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعیین کنندهای ایفا میکنند.
باور کارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده شایستگی انسان است. انجام وظایف توسط افراد مختلف با مهارتهای مشابه در موقعیتهای متفاوت بهصورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای کارآمدی آنان وابسته است. مهارتها میتوانند به آسانی تحت تأثیر خودشکی3 یا خود تردیدی قرار گیرند، درنتیجه حتی افراد خیلی مستعد در شرایطی که باور ضعیفی نسبت به خود داشته باشند، از توانائیهای خود استفاده کمتری میکنند به همین دلیل، احساس خودکارآمدی، افراد را قادر میسازد تا با استفاده از مهارتها در برخورد با موانع، کارهای فوق العاده ای انجام دهند .
بنابراین، خودکارآمدی درک شده عاملی مهم برای انجام موفقیت آمیز عملکرد و مهارتهای اساسی لازم برای انجام آن است.عملکرد مؤثر هم به داشتن مهارتها و هم به باور در توانایی انجام آن مهارتها نیازمند است. اداره کردن موقعیتهای دائم التغییر، مبهم، غیرقابل پیش بینی و استرس زا مستلزم داشتن مهارتهای چندگانه است. مهارتهای قبلی برای پاسخ به تقاضای گوناگون موقعیتهای مختلف باید غالباً به شیوههای جدید، ساماندهی شوند.
بنابراین، مبادلات با محیط تا حدودی تحت تأثیر قضاوتهای فرد در مورد توانائیهای خویش است. بدین معنی که افراد باور داشته باشند که در شرایط خاص، میتوانند وظایف را انجام دهند. خودکارآمدی درک شده معیار داشتن مهارتهای شخصی نیست، بلکه بدین معنی است که فرد به این باور رسیده باشد که میتواند در شرایط مختلف با هر نوع مهارتی که داشته باشد، وظایف را به نحو احسن انجام دهد .
-1-2 عناصر خودکارآمدی
خودکارآمد بودن از لحاظ اجتماعی همیشه به نوعی نیازمند سه عنصر در حالت بالفعل است که شامل قدرت خطر کردن، اعتماد بنیادین و وجود پیله حفاظتی است.[2]منظور از قدرت خطر کردن، تمایل فرد به انجام تکلیفهای چالشزا و درگیر کردن خود در فرایندهای پیش بینی نشده است که یکی از پیامدهای خودکارآمدی بالا میباشد
ما در عمل وقتی وارد زندگی می شویم خطرهای احتمالی بخشی از زندگی ما میشوند. این خطرها در واقع به نوعی هم زمینه ارتقاء خودکارآمدی شخص محسوب شده و هم می توانند زمینه آسیبهای جدی را برای خودکارآمدی و اثر بخشی فرد فراهم کنند. در چنین شرایطی از آنجا که این خطرها در ذات زندگی وجود دارند و گریز از آنها ممکن نیست، ضرورتی که از خود زندگی بر میخیزد، وجود نوعی اعتماد بنیادین و اساسی است که باید بین فرد و ساختارهای اجتماعی شکل بگیرد. اعتماد بنیادین، اعتماد به دنیای عینی و ملموس و همچنین اعتماد به همیشگی بودن »دیگران« است که از تجربههای نخستین مراحل کودکی سرچشمه میگیرد
آنچه دیگران به ظاهر انجام میدهند و به ظاهر هستند، بر اثر اعتماد بنیادین مورد پذیرش ما قرار میگیرند و ماچنان رفتار میکنیم که گویی دیگران در واقع همان کاری انجام میدهند که به ظاهر میبینیم