بخشی از مقاله
چکیده
کشاورزی، نیروی محرکه رشد اقتصادی کشور و دارای پنج نقش عمده - ایجاد ارزش افزوده، اشتغال، تأمین غذا، بازار و ارزآوری - است. در ایران، بیش از 4 میلیون بهرهبردار کشاورزی فعالیت دارند که به عنوان عامل ذیشعور هماهنگکننده سایر عوامل میتوانند نقش کلیدی و چشمگیری در پیشرفت کشاورزی کشور داشته باشند. در این مطالعه، برای تحلیل منابع انسانی در بخش کشاورزی ایران، روش سوات مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که »وجود نیروی کار قابل توجه در کشور«، »تجربه و دانش بومی کشاورزان« و »امکانات قابل توجه سازمانی و تشکیلاتی« از مهمترین نقاط قوت و »تحصیلات پایین بهرهبرداران کشاورزی«، »پدیده سالخوردگی بهرهبرداران کشاورزی«، »فقر اقتصادی و فرهنگی جامعه روستایی«، »عدم بکارگیری کافی از فناوریهای جدید«»کارآمدی پایین تشکلهای کشاورزی« از مهمترین نقاط ضعف، همچنین »تعداد قابلتوجه دانشآموختگان کشاورزی«، »امکان بهرهگیری از فناوریهای نوین«، »امکان توسعه فعالیتهای کارآفرینانه« و »امکان صدور خدمات فنی و مهندسی« از مهمترین فرصتها و »توسعهنیافتگی روستاها و پدیده مهاجرت« و »پایین بودن سهم تحقیقات در اقتصاد ملی« از مهمترین تهدیدهای منابع انسانی در بخش کشاورزی ایران میباشند. از بین راهبردهای چهارگانه مطرح شده در تحلیل سوات، »راهبرد معطوف به فرصتها« - حداقل کردن ضعفها با استفاده از فرصتها - ، مناسبترین راهبرد تعیین شد.
واژههای کلیدی: تحلیل سوات، راهبرد، منابع انسانی، کشاورزی، ایران.
1 مقدمه و بیان مسأله
کشاورزی، نیروی محرکه برای رشد اقتصادی جوامع در مراحل اولیه توسعه بوده و در مراحل بعدی هم، بخش کشاورزی حداقل پنج نقش عمده - ایجاد ارزش افزوده و تأمین درآمد، ایجاد اشتغال، تأمین غذا، ایجاد بازار و ارزآوری - را در توسعه جوامع داراست. به لحاظ عدم وابستگی بخش کشاورزی به خارج و فراهم بودن امکانات ومنابع داخلی، حرکت اولیه رشد اقتصادی میتواند از بخش کشاورزی شروع شود؛ به طوری که ممکن است چنین اولویتی برای بخشهای دیگر فراهم نباشد. این بخشمعمولاً، با بخشهای دیگر به صورت رقابتی عمل نمیکند، بلکه رشد آن میتواند مکمل رشد بخشهای دیگر نیز باشد.
در زیر به بخشی از نقشهای کشاورزی در ایران که از اهمیت ویژهای برخوردار است، پرداخته میشود - آقانصیری، 1391؛ لایقی و همکاران، : - 1391
- 1 ایجاد ارزش افزوده و تأمین درآمد: کشاورزی یکی از بخشهای مهم اقتصاد هر کشوری است که میتواند نقش تعیین کنندهای در تولید و درآمد آن داشته باشد. در سالهای اخیر، با توجه به کاهش چشمگیر سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی، باز هم سهم ارزش افزوده این بخش، نزدیک به 13 درصد تولید ناخالص داخلی است.
- 2 ایجاد اشتغال: بخش کشاورزی، این قابلیت را داراست که بتواند همواره مقدار قابل ملاحظهای از جمعیت جویای کار را جذب نماید. در حال حاضر، حدود 20 درصد از شاغلین کشور در این بخش، مشغول به کار و فعالیت میباشند.
- 3 تأمین غذا: از وظایف اصلی کشاورزی در هر کشوری تأمین نیازهای غذایی آن جامعه است. اهمیت تأمین غذا به تنهایی میتواند مبنای راهبرد توسعه باشد. بیش از 90 درصد غذای کشور، توسط بخش کشاورزی تأمین میگردد.
- 4 ایجاد بازار: کشاورزی علاوه بر عرضه مواد خام، خود مصرف کننده مهم برخی از محصولات صنعتی از جمله ماشین آلات، ادوات و ملزومات کشاورزی است. گسترش کشاورزی، تقاضای این بخش برای محصولات سایر بخشها را نیز افزایش داده و در مجموع، رشد تولید ناخالص داخلی را زیادتر میکند.
- 5 ارزآوری: صادرات محصولات کشاورزی، یکی از منابع درآمد و ارزآوری کشور میباشد. با توجه به مزیت نسبی تولید در این بخش نسبت به بخشهای دیگر اقتصادی و همچنین رتبه برتر ایران در تولید برخی از محصولات کشاورزی از جمله پسته، زعفران و خاویار، کشاورزی سهم خوبی در درآمدهای ارزی ایران داشته است.
طبق آخرین سرشماری ایران در سال 1390، بیش از 21 میلیون نفر در روستاهای کشور ساکن میباشند که حدود 28/5 درصد جمعیت را تشکیل میدهند. همچنین بیش از 4 میلیون بهرهبردار در بخش کشاورزی شاغلند. از نکات جالب توجه این که، بیش از 45 درصد بهرهبرداران کشاورزی بیسوادند و تنها 3 درصد آنان،تحصیلات دانشگاهی دارند. از نظر سنی نیز، میانگین نزدیک به 50 سال، نشان از کهولت و سالخوردگی جامعه بهرهبرداران کشاورزی میباشد - مرکز آمار ایران، 1383؛ یاسوری، . - 1386
.2 مرور ادبیات و پیشینه موضوع
هدف از این مطالعه، تحلیل راهبردی منابع انسانی در بخش کشاورزی ایران میباشد. به این منظور از روش سوات1 استفاده شده است. سوات از جمله روشهای کارآمد مدیریت راهبردی به شمار میآید که در حوزههای مختلف مطالعاتی، مورد استفاده قرار میگیرد. سوات اصطلاحی است برای شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی و فرصتها و تهدیدهای خارجی که یک مجموعه با آن روبروست - یاسوری، . - 1386
تحلیل راهبردی مرحله بسیار مهمی در فرایند برنامهریزی راهبردی محسوب می شود. در این مرحله، موقعیت مجموعه بر حسب قوتها و ضعفهایی که در محیط درونی خود دارد و فرصتها و تهدیدهایی که در محیط بیرونی با آن مواجه است، مورد ارزیابی قرار میگیرد. این که مجموعه، برای انجام رسالت و مأموریت خود، در راستای چشم انداز ترسیم شده برای آن، در چه وضعیتی قرار دارد؟ بدین منظور، لازم است پاسخهای معتبر و قابل اتکایی برای پرسشهای زیر به دست آورد:
-در محیط درونی، مجموعه برای تحقق رسالت و چشمانداز خود، چه قوتهایی - تواناییها، شایستگیها و مزیتها - دارد که می تواند به آنها تکیه کند؟
-مجموعه در محیط درونی خود با چه ضعفهایی - ناتوانیها و آسیبپذیریها - مواجه است که مانع توفیق آن می شوند؟
-در محیط بیرون، مجموعه چه فرصتهایی دارد که برای تحقق رسالت و چشم انداز خود باید از آنها بهرهگیری کند؟ -مجموعه در محیط بیرونی خود با چه تهدیدهایی روبروست که باید از آنها دوری ورزد یا برای برخورد با آنها، چارهجویی کند؟
برای پاسخ به پرسشهای یاد شده، سه گام اساسی زیر برداشته میشود:
الف - ارزیابی عوامل کلیدی تأثیرگذار بر انجام رسالت و تحقق چشمانداز مجموعه که در درون سیستم قابل شناسایی هستند - نقاط قوت و ضعف - .