بخشی از مقاله
چکیده
خلاقیت یکی از موضوعات مهم تعلیم و تربیت امروزیست و از طرفی هنر نیز تبلوری از حس زیباییشناسی و خلاقیتهای انسانی است که در خدمت انسانها قرار میگیرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان محتوای کتابهای فرهنگ و هنر مقطع متوسطه اول از نظر مولفههای خلاقیت بوده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی و روش تحلیل محتوا انجام شده است و با استفاده از سیاهههای مولفههای گیلفورد و بیکاردز مورد بررسی قرار گرفتهاند.
نمونه و جامعه آماری کتابهای فرهنگ و هنر پایه هفتم، هشتم و نهم میباشد. واحد تحلیل پاراگراف و تصاویر موجود در کتاب بوده که با توجه به بررسیهای انجام شده میزان فراوانی و درصد جملات و تصاویر مرتبط با مولفههای خلاقیت نشان میدهد که کل کتابهای فرهنگ و هنر دوره متوسطه اول در متون در حد 2/59 درصد و در تصاویر در حد 26/31 درصد به مولفههای خلاقیت توجه داشته است که در مورد محتوای کتاب فرهنگ و هنر هفتم برابر 2/48 درصد، در مورد محتوای کتاب فرهنگ و هنر هشتم برابر 2/12 درصد و در مورد محتوای کتاب فرهنگ و هنر نهم برابر 3/18 را شامل می شود. میزان توجه به مولفههای خلاقیت در تصاویر نیز در پایه هفتم، هشتم و نهم به ترتیب32/22، 33/66 و 13/06 است.
مقدمه
در جهان کنونی با توجه به تحولات سریع و گسترده علوم و فناوری و ارتباطات و پیدایش مسائل و مشکلات نوین و همچنین ایجاد گسستگی میان موضوعات گذشته و امروز، دیگر آموزش و پرورش مبتنی بر حافظه و با محوریت انتقال علم و اطلاعات پاسخگوی نیازهای جدید بشر نخواهد بود. بی شک یکی از زیباترین ویژگیهای انسان، قدرت آفرینندگی و یا خلاقیت اوست. به کمک همین ویژگی است که انسان میتواند اهداف آرمان گرایانهی خود را پدید آورد و توانایی فرد برای تولید ایده ها، نظریه ها، بینش یا اشیاء جدید و بدیع و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینهها است که توسط متخصصان، اصیل باشد و از نظر علمی، زیبا شناسی، تکنولوژی، اجتماعی با ارزش تلقی گردد
مسئله خلاقیت از منظرهای مختلفی نگریسته شده است. خلاقیت به عنوان یک مسئله آموزشی، به مثابه یک مسئله انگیزشی و به عنوان شرط بقا در عصر فراصنعت، مورد توجه محققان و برنامهریزان جامعه قرار گرفته است. فرهنگ توصیفی انجمن روانشناسی آمریکا - 2007 ، ترجمه گروه مترجمان - تفکر خلاق را پردازشهای ذهنی که به اختراع، راه حل یا ترکیبی نو در یک حوزه منجر میشود تعریف کرده است. راه حل خلاق از اشیاء یا اندیشههای از قبل موجود استفاده میکند، ولی بین این عناصر رابطهای جدید ایجاد میکند.
روان شناسان و متخصصین علوم تربیتی در تعریف خلاقیت متفق القول نیستند و تعاریف متعددی از خلاقیت ذکر کردهاند که از میان آنها تعریف گیلفورد و تورنس نسبتا عملیتر به نظر میرسد. گیلفورد - 1962، به نقل از حسینی، - 1385 خلاقیت را مجموعهای از ویژگیها و تواناییهای فردی میداند که موجب تفکر خلاق میشود. گیلفورد خلاقیت را تفکر واگرا - یعنی تفکر از جهات مختلف برای دست یافتن به ره یافتهای جدید برای مسائل - در حل مساله تعریف میکند.
به اعتقاد تورنس خلاقیت یا تفکر خلاق عبارت از فرآیند حس کردن مشکلات، مسائل و کمبودها و اختلاف نظرها درباره اطلاعات، عناصر ناپیدا و ناموفق و همچنین به دست آوردن همه اطلاعات موجود با هم، جستجو کردن راه حلها، حدس زدن و فرضیه سازی درباره این نواقص، آزمودن این حدسها و فرضیهها و تجدید نظر کردن دوباره و اصلاح آنها و در نهایت مرتبط ساختن نتایج است. به طور کلی، تورنس و گیلفورد، خلاقیت را مرکب از چهار عامل اصلی میداند که عبارتند از: سیالی، ابتکار، انعطاف پذیری و بسط. این عناصر با هم در تعادل و ارتباط هستند و بعدی خاص تحت عنوان خلاقیت را میسازد
هیل ویل آموزش و تدریس را به عنوان انعطاف پذیری خلاقانه شرح داده است. چرا که به هنگام کار با دانشآموزان هیچ دو گروهی از یادگیرندگان شبیه به هم نمی باشند لذا، ضروری است که معلمان داشتن طرز فکری خلاقانه را در کلاسهای درس مورد تشویق قرار دهند. آنها برای رسیدن به چنین هدفی بایست ی به خلاقیت و نوآوری ارزش داده و به دانشآموزان امکان دهند تا به ابراز هرگونه عقیده خلافی بپردازند.
معلمان با ترویج خلاقیت میتوانند فرصت هایی را در جهت پیگیری کردن و کشف علائق و استعدادهای دانشآموزان فراهم آورند. کتاب درسی با در برداشتن محتوای آموزشی نقشی محوری در فرآیند یاددهی-یادگیری دارا میباشد و به عنوان اصلیترین منبع آموزش در اختیار معلمان است. اهمیت کتاب درسی به عنوان یک عنصر اساسی در برنامههای درسی و وسیلهای که در صورت جذاب بودن، امکان یادگیری را افزایش میدهد، آشکارتر شده است
در بررسی و تحلیل نظاممند فرایند یاددهی-یادگیری، کتاب درسی به عنوان یک زیر نظام برجسته، محتوای آموزشی پیش بینی شده را در مهمترین شکل عرضه مینماید و درحقیقت تکیه گاه معلم و دانشآموز برای یادگیری اثربخش است
نتایج تحقیقات متعدد نشان میدهد که کتاب درسی تأثیر مستقیمی بر جریان تدریس ویادگیری، دارد. همان گونه که کتاب درسی مناسب میتواند جریان تدریس را تسهیل کند، کتاب دارای ابهام نیز میتواند در جریان آموزش و تدریس مانع فعالیتهای آزاد و خلاقانه میشود
تحقیقات نشان می دهد در نظام آموزشی ایران اصلی ترین جزء برنامه درسی، کتاب درسی میباشد. چنانچه در یک نظام آموزشی کتاب درسی،تنها منبع تدریس باشد و از طرفی در محتوای آن چیزی به عنوان شیوههای اندیشیدن یا پرورش خلاقیت منظور نشده باشد، مسلماً برای دانشآموز فرصتی فراهم نخواهد شد تا از این چارچوب محدود کتاب درسی خود، پا را فراتر گذارد و به دنیایی فراتر از محدوده تنگ برنامه درسی خود بیندیشد. تدریس تفکر خلاق، یک راه مفید برای افزایش قابلیت ابتکار و خلاقیت است
مهمترین مسئله در آموزش کودکان خلاق، استفاده از محتوای آموزشی مناسب و روشهای گوناگون برای حل مسئله، مسئلهیابی، خلاقیت و تفکر سازنده است. خلاقیت تبدیل ایدههای جدید و تخیلی به واقعیت است. خلاقیت مستلزم دو فرآیند است: اندیشیدن و تولید. نوآوری در تولید و یا پیاده سازی یک ایده است
از راهکارهای تربیت نسل جدیدی از انسانها با ایدههای خلاق، توجه به محتوای آموزشی کتب درسی با بار معنایی پرورش خلاقیت است. اگر چه مسایل متعددی؛ همچون کتاب، معلم، فضای آموزشی، روش آموزشی و موارد مشابه در امر خلاقیت موثرند، تحقیقهای بسیاری در سطح جهان روی کتاب درسی و تاثیر آن بر خلاقیت شاگردان تاکید ورزیدهاند. ازمیان کتب درسی تاثیرگذار بر پرورش خلاقیت دانشآموازن کتاب های درسی هنر از اهمیت ویژه ای برخوردارند.
هنر کمک میکند ذهن آدمی در فضایی آرام بخش و با آزادی سیر کند، کاوش و چیزهای جدید کشف کند و اندیشه هایی بروز دهد که تجربه نشده است. هنرها به دانشآموزان میآموزند که مسائل می-توانند بیش از یک راه حل داشته باشند و پرسشها نیز میتوانند بیش از یک پاسخ را به همراه داشته باشند. از طریق هنرها، این مفهوم دریافت میشود که کارهای خوب با شیوههای مختلفی قابل انجام است
در اهمیت درس هنر آیزنر - - 1994 یکی از مهمترین گامها برای اصلاح واقعی نظامهای آموزشی را تدارک جایگاهی معقول برای هنر در برنامه درسی میداند. گویی که آموزش هنر باید به یک بخشی اساسی از برنامه درسی مدارس مبدل شود و هنر درکنار مهارتهای اساسی سه گانه - خواندن، نوشتن، حساب کردن - که به رسمیت شناخته شده اند، به عنوان چهارمین مهارت اساسی و پایه - - 4THR در برنامه درسی بر آن تأکید شود و بیمهری و انزوای تاریخی و سنتی از آن رخت بربندد
یکی از اهداف مهم آموزش هنر پرورش استعدادهای کودکان و نوجوانان و کمک به رشد خلاقیت آنهاست. پرورش مفهوم خلاقیت وچگونگی پردازش آن در کتب درسی متعدد، به ویژه در درس هنر، اقدامی بنیادی و بسیار اساسی است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوای کتاب فرهنگ و هنر پایه هفتم، هشتم و نهم دوره اول متوسطه با توجه به مولفه های خلاقیت گیلفورد و بیکاردز و با هدف ازریابی اهداف و محتوای این کتاب درسی انجام شده است.
پیشینه
از سال 1950، نقش تعلیم و تربیت در پرورش و شکوفایی خلاقیت مورد تاکید قرار گرفت و برنامههای متعددی نیز بر اساس نظریههای مختلف پیشنهاد شد. هم چنین، روشهای متعددی هم چون تکنیکهای ذهن انگیزی، نقش بازی، روان درمانی، هنر درمانی، استراتژیهای حل مساله و روشهای پرسش و پاسخ پیشنهاد شده است
ادراک هنرها و به کارگیری صحیح شیوههای تربیت هنری میتواند در توسعه نظام مدرسهای و رشد شایسته کودکان موثر باشد. به عبارت دیگر، تربیت هنری به عنوان یک حوزه گسترده و پویا در شکلگیری فعالیتهای آموزشی در یک نظام مدرسهای میتواند، آثار و نتایجی را خلق کند که شاید در کمتر حوزه ای از برنامههای درسی بتوان آنها را جستجو کرد
در پژوهش مروری با عنوان »ملاحضات تربیت هنری در زندگی کودکان« در قالب گزارش یونسکو ارائه کرد، اشاره میکند که ارتباط هنر با تعلیم و تربیت از پنج دیدگاه قابل توجه است: رشد زیبایی شناختی، رشد اجتماعی-عاطفی، رشد اجتماعی-فرهنگی، رشد شناختی و پیشرفت تحصیلی. نتایج این مطالعه نشان میدهد که فعالیتهای مناسب هنری نه تنها رشد زیبایی شناختی کودکان را بهتر میکند بلکه ارجگذاری آنها به هنر را نیز تقویت میکند.