بخشی از مقاله

چکیده

رشد آگاهی های فراشناختی و توانمندکردن فراگیران به مهارت های فراشناختی از جمله موضوعاتی است که در دهه های اخیر مورد توجه دست اندرکاران تعلیم و تربیت قرار گرفته است. برای رسیدن به این منظور توجه به مؤلفه های فراشناختی که دانش آموزان از طریق محتوای برنامه درسی کسب می کنند و گنجاندن این مؤلفه ها در محتوای برنامه درسی، ضروری است. هدف پژوهش حاضر بررسی کتب علوم تجربی دوره ابتدایی از منظر مؤلفه های فراشناخت و نیز شناسایی و آسیب پذیری هر کدام از آن ها در متون درسی است.

برای انجام این پژوهش از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. با توجه به نوع پژوهش و اهداف آن و بر اساس ماهیت دروس و اهدافی که برای دروس مختلف منظور شده است؛ از بین کتب درسی دوره ابتدایی، کتاب های علوم تجربی پایه های سوم، چهارم و پنجم تحصیلی به عنوان نمونه آماری انتخاب شد، لذا در مجموع 3 کتاب انتخاب و مورد تحلیل قرارگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات فهرست تحلیل محتوا بود که بر اساس آن کار تحلیل صورت گرفت.

به منظور تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش نیز روش شمارش فراوانی به عنوان یکی از رایج ترین روش های جمع آوری داده ها و ارائه یافته ها استفاده شده است و با مراجعه به هر کتاب، تعداد دفعاتی که به یک مؤلفه های فراشناخت در قالب هر یک از واحدهای تحلیل - بند - مورد شمارش قرار گرفته و گزارش شده است. نتایج این پژوهش وضعیت مطلوبی را در کتاب های درسی از نظر مؤلفه های فراشناخت نشان می دهد.

مقدمه

یکی از اساسی ترین فرایندهای هر نظام آموزشی، نظام یادگیری و مطالعه است. از عوامل مهم در تعیین رفتارهای یادگیری، آگاهی و درک فراشناختی است . این مفهوم که معرفی آن به اواسط دهه ی 70 برمی گردد، در پیشینه ی پژوهش بیشتر با نام جان، اچ. فلاول متداعی شده است

در واقع فلاول - 1976 - برای اولین بار موضوع "هشیاری نسبت به عمل و چگونگی انجام آن" را تحت عنوان مفهومی جدید به نام فراشناخت مورد بررسی قرارداد تا دانش فرد در مورد فرآیندها و تولیدات شناخت یا هر چیز مربوط به آن را توصیف کند

فراشناخت مفهومی چند وجهی است که در برگیرنده دانش ها - باورها - ، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت یا کنترل می کنند

به عبارت دیگر فراشناخت، دانش یا آگاهی فرد از نظام شناختی خود است و در کنترل جنبه های شناخت نقش دارد

اگرچه تعریف جامعی از فراشناخت چالش برانگیز و دشوار به نظر می رسد و همانند بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی تعریف واحدی از آن ارائه نشده است اما عموم محققان در این نکته اتفاق نظر دارند که ساده ترین معنای فراشناخت"شناخت شناخت" یا "شناخت درباره ی شناخت" است 

به طور دقیق تر ی توان گفت فراشناخت عبارت است از دانش فرد درباره ی چگونگی یادگیری خود شناخت و فراشناخت از مبانی مهم نظام یادگیری افراد هستند. این دو مفهوم می تواند یادگیری فراگیران را به طور اساسی تحت تاثیر قرار دهد

راهبردهای شناختی راهبردهایی هستند که به فرد کمک می کنند تا اطلاعات را پردازش کند، راهبردهایی مانند یادداشت برداشتن و نمودارکشیدن. این راهبردها بسیار تکلیف مدار هستند، بدین معنی که ممکن است راهبردی برای یک تکلیف مناسب باشد اما برای تکلیف دیگر نامناسب و برعکس. فعالیت های فراشناختی ماهیت اجرایی و نظارتی دارند و تنها موقع برنامه ریزی، بازبینی و ارزیابی از یک راهبرد شناختی مورد استفاده قرار می گیرند. در نتیجه اغلب به عنوان فعالیت های خودگردانی معروفند

در واقع مؤلفه های فراشناختی، دربرگیرنده کلی ترین اندیشه ها و باورها و مهارت های اجرایی مستقل از محتوی هستند که درحافظه بلندمدت شخص اندوخته می شوند و به هنگام مواجهه با تکالیف شناختی، فراخوانده می شوند

فراشناخت، که حوزه اندیشه گری نوینی می باشد ترکیبی از نظارت و خودتنظیم کنندگی فرایندهای فکری است موتوری است که خودراهبری را به حرکت در می آورد و از جمله راه های معنادار ساختن یادگیری است. فراشناخت که نوعی مهارت است و "اندیشیدن درباره ی اندیشیدن" خوانده می شود به مهارت هایی نظارت دارد که در طول یادگیری و آموزش فعال است بنابراین فراشناخت فرایند مفیدی است که سبب افزایش یادگیری می شود. از این رو در یادگیری توجه به فراشناخت ضروری به نظر می رسد 

در چند سال اخیر فراشناخت به یکی از زمینه های مهم و جالب تحقیقاتی در علوم شناختی، روان شناسی و تعلیم و تربیت تبدیل شده است. عصر انفجار اطلاعات و جامعه ی پیچیده و در حال تغییر و تحول امروز، مستلزم تأکید نظام های آموزشی بر آموزش های فراشناختی و "یادگیری چگونگی یادگرفتن" است تا دانش آموزان بتوانند در برخورد با مسائل گوناگون به طور مستقل بیاندیشند

اکثر نظریه پردازان بین دو جنبه فراشناخت تمایز قائل شده اند: "دانش فراشناختی" که عبارت است از اطلاعاتی که افراد در مورد شناخت خود درباره عوامل و راهبردهای یادگیری مرتبط با تکلیف دارند - یعنی آن چه فرد درباره ی خود می داند - ؛ و "تنظیم فراشناختی" که به انواع اعمال اجرایی نظیر توجه، بازبینی، برنامه ریزی و شناسایی خطاها در عملکرد اشاره دارد و بر فعالیتهای شناختی اثر می گذارد - یعنی چگونگی استفاده از این دانش در تنظیم شناخت -

از نظر پاریس، لیپسون و ویکسون - 1983 - دانش فراشناختی شامل سه جزء است: اول این که فرد باید یک راهبرد یادگیری را بشناسد - دانش اظهاری - ، دوم این که بداند چگونه باید آن را در فرایند خواندن به کار گیرد - دانش رویه ای - ، و سوم این که بداند چرا و کجا این راهبرد استفاده می شود - دانش موقعیتی -

هم دانش فراشناختی را شامل دانش بیانی، دانش روش کاری و دانش شرطی می دانند. بنابر یک طبقه بندی دیگر سه نوع دانش فراشناختی عبارتند از: دانش خبری، دانش عملی و دانش شرطی.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید