بخشی از مقاله

چکیده

ارتکاب جرم یعنی عمل خلاف قانون همراه با اراده و آگاهی موجب مسئولیت کیفری یا جزایی است و بنابراین فرد باید طبق قانون مجازات شود . مسئولیت کیفری در واقع ، انتساب فعل یا ترک فعلی است که قانون گذار انجام یا ترک آن را جرم محسوب و مطابق قانون برای آن مجازات تعیین کرده است اما اگر فردی حین انجام یک فعل مجرمانه به دلالیلی نظیر نوعی بیماری روانی مانند جنون ، فاقد اراده بوده و آگاهی ودرک صحیحی از مجرمانه بودن رفتار خود نداشته باشد ، مجرم محسوب نشده و مجازات نمی شود از این رو طبق قانون جدید مجازات اسلامی مصوب سال 1392 بیماری های روانی یعنی بیماری هایی که سلامت عقل و روان را تحت تاثیر قرار می دهند و اراده را از انسان سلب می کند فرد را در حالت جنون قرار داده و از مسئولیت کیفری می رهاند .

اما با توجه به اینکه همه بیماری های روانی اراده را به طور کامل سلب نمی کنند تعیین اینکه یک فرد بیمار دارای اختلال روانی تا چه حد دارای مسئولیت کیفری است از اهمیت بسزایی برخوردار است و از این رو آگاهی و دقت نظر قضات را می طلبد تا با توجه به هر بیماری و میزان مسلوب الاراده بودن فرد برای وی تعیین مجازات نموده و از محدوده عدالت خارج نشوند

و همچنین با پذیرش مسولیت کیفری نسبی ویا تخفیف مجازات به استناد کیفیات مخففه از نگاه علم حقوق وضمن توضیح اختلال روانی که بی سازمانی شخصیتی آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده است بررسی اختلالات روانی ومسئولیت کیفری در قانون مجازات اسلامی 1392رامورد مداقه قرار دادیم ومباحث تجدیدنظر شده درلایحه که تبدیل به قانون شده از جمله تعیین درجات جنون بار اثبات جنون در امور کیفری اقدامات قضایی در قبال جنون حدوث جنون حین ارتکاب جرم حدوث جنون تا پیش از صدور حکم قطعی حدوث جنون پس از صدور حکم قطعی را در ارتباط با مسولیت کیفری ناشی از اختلالات روانی مورد پژوهش و تحقیق قرار دادیم تا به تحولات قانون مجازات اسلامی 92در خصوص مسولیت کیفری ناشی از اختلالات روانی که بر سلامت عقل انسان تاثیر گذار بوده و فرد را به طور کامل یا نسبی فاقد اراده و تمییز می گرداند .

قانون ایین دادرسی کیفری از مهمترین قوانین پایه ای هر کشوری است که بخش مهمی از نظم عمومی کیفری و عدالت کیفری از طریق ان اجرا می شود مقررات ایین دادرسی کیفری در ایران در دهه های گذشته پس از چندین مرحله تغییرات در سال 1392 مصوب شد . جرم عبارت است از رفتار ارادی که به نقص اوامر قانونی می انجامد و تنها موجودی که می تواند دارای اراده اگاه باشد انسان است .یکی از مواردی که مانع تحقق مسولیت کیفری می شود و در تمامی جوامع بشری نمودی عینی دارد ،عارضه ای به نام جنون و بیماریهای روانی است .

مسئولیت کیفری یکی از مهمترین مباحث حقوق کیفری است دارای ارکانی است که داشتن عقل رکن اصلی ان است وفقدان ان یکی از موانع مسولیت و مجازات محسوب می شود . در قانون مجازات اسلامی 1370 جنون جزء عوامل رافع به شمار امده است و باید این طور گفت که شاه بیت مسولیت کیفری اراده وتفکر است .در جامعه امروز ما که تمام مصادیق حقوق شهروندی به طور کامل توسط حکومت و دیگر اعضا جامعه رعایت نمی گردد لذا درجه اخلاقیات فردی ،اجتماعی و اعتقادی – مذهبی به نحو چشگیری کاهش یافته و این امر ناشی از عامل افزایش بزهکاری و یا بزه دیدگی در جامعه می باشد که باید برای پشتیبانی و مصون ماندن جامعه تمهیداتی متناسب و قوانینی متناسب مصوب شود.

مقدمه:

در علم حقوق غیر از جنون در مفهوم خاص روانپزشکی آن یعنی همان روان پریشی، هر اختلال دیگری که به هر دلیل موجب قطع ارتباط یا اختلال در ارتباط با واقعیت وعدم درک مسائل جاری باشد ،شخص را فاقد اهلیت می کند . همینطور نه تنها نقص ادراکی، بلکه رشد ناکامل ظرفیت های روانی هم که تحت عنوان عقب ماندگی ذهنی مورد بررسی قرار می گیرد نوعی جنون محسوب می شود از این جهت فرد توانایی درک مسایل را ندارد. رویه قضایی نیز عقب ماندگی ذهنی قابل مجازات نمی داند.

بنابراین اوصاف هذیان ها وتوهمات یا به عبارت دیگر اختلالات در فکر واختلالات در احساس نقش عمده ای در مجنون به حساب آوردن شخص بازی می کنند. در نگرشی گسترده تر هر گونه انقطاع وناتوانی ذهنی در درک مسایل روزمره وعادی از لحاظ حقوقی جنون به حساب می آید وهمین خصوصیت در برقراری ارتباط با واقعیت است که مانع شکل گیری اهلیت فکری یا همان مسئولیت کیفری بالقوه شده و فرد مبتلا به این اختلالات را از مجازات می رهاند .

بنابراین به علت فقدان یکی از شروط لازم یعنی اختلال در عقل و ادارک وشعور وتصمیم گیری مجنون به طور کلی مخاطب حقوق جزا قرار نمی گیرد . مگر در آن قسمت هایی که توانایی برقراری ارتباط وی یا واقعیات مختل نیست که در این حوزه ها مسئولیت برقرار است .با نگاهی به تاریخ تحولات کیفری و با دیدن تشتت آرای قضات وصاحب نظران در شناخت مفهوم جنون می توان دریافت که در گذشته های دور ، رویه ای یکسان در برخورد با مقوله جنون و مسئولیت کیفری مجانین وجود نداشت ؛اما با تبیین این واژه وتعامل روز افزون علم حقوق وعلم روان شناسی وپزشکی قانون وحرکت مجامع وحکومت ها به سوی عدالت،شاهد حرکت به سوی وحدت رویه ای برای برخورد وتعامل با این مقوله در سراسر جهان می باشیم و در همه قوانین کیفری ،رفع مسئولیت جزایی وعدم مجازات مجرم مشروط به اثبات ناتوانی فرد از تشخیص درست ونادرست نیز با ناآگاهی فرد از نتیجه رفتار خود است.

براساس اکثر قریب به اتفاق قوانین جزایی دنیا،مجرمین فاقد مسئولیت کیفری ،نمی توانند موضوع مجازات کیفری قرار گیرند ولی دادگاه می تواند درباره اقدامات لازم جهت بازپروری وحفظ امنیت جامعه با کمک متخصصان پزشکی قانونی تصمیم گیری کند. چنین اقداماتی صرفاً پیشگیرانه است. این تدابیر می توانند آموزشی - نظیر بکارگیری درمؤسسات آموزشی ویژه - ،درمانی - نگهداری در بیمارستان های روان پزشکی حفاظت شده - ویا حمایتی - ممنوعیت نسبت به برخی مشاغل - باشند.

در حالی که این اقدامات توسط دادگاه تحت عنوان مجازات های تکمیلی برای مجرمین دارای مسئولیت کیفری اتخاذ می شود،برای مجرمین فاقدمسئولیت کیفری ،به عنوان مجازات اصلی خواهد بود .هر چند دراکثر قوانین جزایی به دلیل تفاوت در درک ماهیت اختلالات روانی از منظر روان پزشکی وحقوقی،نظر قاضی ویا هیئت منصفه تعیین کننده است اما در برخی از بازنگری های قانونی این اختلافات کمتر شده است.

مفهوم اختلالات روانی:

اختلالات روانی یکی از شایع ترین بیماری های جامعه کنونی است که به موجب آن رفتار انسان با برخورد با محیط اطراف وحتی خود دچار مشکل می شود . بسیاری از افراد از بیماری خود آگاهی ندارند وبرخی نیز با نداشتن اطلاعات در مورد عواملی که باعث بروز یا تشدید بیماری می شود ،خود یا دیگران را در معرض بیماری قرار می دهند.

مفهوم اختلال روانی مثل بسیاری از مفاهیم در طب وعلوم دیگر فاقد تعریف علمی ثابتی که پوشاننده همه موفقیت ها باشد ،بوده است .قابل قبول ترین تعریف اختلال های روانی را به صورت زیر توصیف می کند هریک از اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روان شناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی می دهد وبا ناراحتی - یک علامت دردناک - یا ناتوانی - تخریب دریک یا چند زمینه مهم عملکرد - یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ،درد،ناراحتی وناتوانی یا فقدان مهم آزادی همراه است .به علاوه این سندرم یا الگو نباید صرفاً یک پاسخ قابل انتظار وتأیید شده فرهنگی در مقابل رویدادی خاص مثلاً مرگ یک شخص مورد علاقه باشد .علت اصلی هر چه باشدفعلاً باید آن را تظاهر یک اختلال کارکردی زیست شناختی رفتاری یا روانشناسی درفرد تلقی نمود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید