بخشی از مقاله
چکیده
با توجه به رشد روز افزون سازمانها در رقابت برای تحصیل سهم بازار ضرورت وجود برنامهریزی استراتژیک را، در سازمانها دو چندان میکند که توجه بسیاری از محققین را جلب نموده است. در این تحقیق ابتدا با مراجعه به تحقیقات و مطالعات صورت گرفته، نقاط قوت و ضعف داخلی، فرصتها و تهدیدات محیطی و استراتژیهایی در قالب ماتریس SWOT شناسایی شدند. در ادامه با تعریف فاکتورهای کلیدی موفقیت، استراتژیهای تعریف شده با دو روش تاپسیس فازی و QSPM رتبهبندی شدند.
با روش تاپسیس فازی، استراتژیهای "تولید محصولات جدید" به عنوان مهمترین استراتژی انتخاب و پس از آن استراتژیهای"استفاده از برندینگ" و "راهاندازی خطوط جدید در کارخانه" بمنظور افزایش تولید که در زمره استراتژیهای تهاجمی جا دارند، در رتبههای دوم و سوم جای گرفتند. در انتها نیز دو روش تاپسیس فازی و QSPM با استفاده از روش SAW با یکدیگر مقایسه شدند. در این مرحله، دو روش مذکور به عنوان گزینه و اهداف کلان سازمان در حکم معیارهایی در نظر گرفته شدند که در نهایت روش تاپسیس فازی، به عنوان روش مناسبتر جهت رتبهبندی استراتژیهای شرکت نورسازان انتخاب شد.
مقدمه
امروزه سازمانها حساسیت بسیار زیادی برای تصمیمگیری نشان میدهند چرا که در شرایط دشوار و رقابتی بازارهای کنونی، جدال سختی بر سر بدست آوردن و مصرف منابع و به طور کلی مدیریت منابع برقرار میباشد. تصمیمگیری امریست که ممکن است سرنوشت منابع را برای بلند مدت تغییر دهد و لحاظ کردن سیاستهای کلی و اخذ استراتژیهای کلان در سازمانها میتواند بسیار حیاتی و تعیین کننده باشد. تصمیماتی که بر آیندهی منابع، تأثیر گذار بوده و آیندهی آنها را تحت شعاع خود قرار دهد. [1] با آغاز دوره فرا صنعتی محیط سازمانی پویا و پر تغییر شده و پیچیدگی بعنوان مساله غالب در سازمانها مطرح گردید.
تغییرات آنچنان شدت یافت که اعتبار توابع پیش بینیکننده از بین رفت و چالشهای جدید و غیر منتظره شکل گرفت. بازارها به شدت رقابتی شد و یادگیری زودتر و سریعتر از رقبا بعنوان مزیت رقابتی مطرح؛ و در نتیجه تمرکز سازمان به آگاهی؛ دانش و اطلاعات معطوف گردید. امروزه مهمترین دغدغه اکثر سازمانها؛ تدوین و پیادهسازی استراتژیهایی است که موفقیت و بقای آنها را در شرایط متحول و پیچیده محیطی؛ تضمین نماید. برنامهریزی استراتژیک ابزاری در اختیار سازمانها میگذارد تا بتوانند تدوین و اجرای استراتژی را در وجوه مختلف سازمان دنبال کنند و بر عملکرد استراتژیک خود مدیریت داشته باشند. همواره برنامهریزی استراتژیک با ارزیابی شرایط محیطی - فرصتها و تهدیدها - و قابلیتهای درون سازمان - قوتها و ضعفها - و با در نظر گرفتن ارزشهای سازمانی؛ استراتژیهای مناسبی را تدوین و انتخاب مینمایند.
شرکت نورسازان بر این باور است که، رقابت و کسب مزیتهای رقابتی در عرصه تجارت جهانی با داشتن خط مشی و استراتژی مدون و به کمک طرحریزی استراتژیک سازمانی ممکن و دست یافتنیتر خواهد بود، شناخت دقیق نقاط قوت و درک عمیق حوزههای استراتژیک سازمان از جمله محورهایی است که پرداختن هوشمندانه به آنها، کمک شایانی به مدیران شرکت در جهت حرکت اثربخش مینماید. پژوهش حاضر با توجه به نگرش استراتژیک در تمامی جوانب و همچنین با توجه به نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدها مطالعه و بررسی شد و با توجه به اهداف و ماموریتهای سازمان، جهت نیل به اهداف، مسیر حرکت اتخاذ شد و در نهایت، استراتژیهای مناسب، برای توسعه سهم بازار شرکت نورسازان شناسایی و اولویت بندی شد.
اجرای این پژوهش سبب خواهد شد که، با تجزیه تحلیل کامل سازمان، محیط داخلی و خارجی و پتانسیل آن، چارچوبی برای دستیابی به مزیت رقابتی را فراهم آوریم. این امر سازمان را قادر میسازد، پاسخگوی روندها، رخدادها، چالشها و فرصتهای جدید در چارچوب دیدگاه و ماموریتی که با فرآیند اولویتبندی استراتژیکها معین میشود، باشد. بدیهی است که تدوین و اولویتبندی استراتژیها، کمک شایانی به مدیران ارشد برای تصمیمگیری بهتر در عرصه رقابت خواهد کرد.
بیان مساله تحقیق
همگام با روند جهانی افزایش گرایش به بهرهگیری از ابزارها و تکنیکهای مدیریت استراتژی، در کشور ما نیز به دلایلی از جمله خصوصیسازی و آمادگی جهت پیوستن به سازمان تجارت جهانی، احساس نیاز به بکارگیری مؤثر چنین ابزارهایی رو به افزایش است.[2] مزیت رقابتی شرکتهای تولیدی برپایهی توانایی شرکتها در خلق استراتژی متناسب با فرصتهای بازار و توانایی تولید میباشد. در دنیای رقابتی امروز، خلق و پیاده سازی استراتژیهای جدید و مبتکرانه، برای بهرهگیری از فرصتها، سخت و دشوار به نظر میرسد. به طور قطع، میتوان گفت که هر استراتژیای برای تمامی سازمانها مناسب نیست. اگر استراتژیای برای یک سازمان مطلوب و مؤثر باشد،لزوماً در دیگر سازمانها مفید نخواهد بود.[1]
یکی از مهمترین وظایف مدیریت در هر سازمانی تصمیمگیری و اولویت بندی آن تصمیمات برای برنامهریزی زمان بندی و تخصیص منابع برای عملیاتی کردن آنها است. تصمیمگیریهای مدیران تحت تأثیر عوامل مختلف کمی و کیفی قرار دارد که در بیشتر موارد این عوامل با یکدیگر در تعارض هستند و آنان سعی می کنند که بین چندین گزینه1ی موجود، بهترین گزینه را انتخاب کنند. اشتباه و عدم دقت در تصمیمگیری مستلزم پرداخت هزینهی خطا میباشد. هر چه قدرت اختیارات مدیریت بیشتر باشد، هزینهی تصمیم نادرست نیز بالاتر خواهد بود.[3]
اگر وظایف مختلف مدیریت مانند برنامهریزی، سازماندهی، کنترل و نظارت، رهبری و انگیزش را در نظر آورید، به وضوح مشاهده میشود که جوهر تمامی فعالیتهای مدیریت تصمیمگیری است. تصمیم گیرنده میتواند مدلی از سیستم مورد نظر خود را ایجاد کرده و سپس به کمک آن، نتایج مختلفی را که از تصمیمهای گوناگون حاصل میشود، مورد بررسی قرار دهد. با به کارگیری مدل، بدون آن که مخاطره تصمیمگیری در دنیای واقعی را داشته باشیم، میتوانیم مطلوبترین تصمیم را اتخاذ کنیم. این مدلها عبارتند از کلامی، ترسیمی، تجسمی، ریاضی و قیاسی. [4]
شناخت دقیق نقاط قوت و درک عمیق حوزههای استراتژیک سازمان از جمله محورهایی است که پرداختن هوشمندانه به آنها، کمک شایانی به مدیران شرکت در جهت حرکت اثربخش مینماید. شرکت روشنایی نورسازان هم، همانند بسیاری از واحدهای تولیدی در امر تصمیم گیری و اولویت بندی تصمیمات پیش روی خود با مشکلاتی مواجه است. تصمیماتی که میتوانند آیندهی دور یا نزدیک این شرکت و نیروی انسانی و منابع آن را تحت تأثیر خود قرار دهند. این شرکت علیرغم داشتن مزایای رقابتی بالا و نرخ فروش زیاد در کشور، هنوز به دلایلی از قبیل عدم بازاریابیهای مناسب، عدم استفاده از فنون نوین تجارت بینالملل، ضعف در ایجاد پایگاه داده مشتری برای شناسایی مشتریان هدف و نیازهایشان و در نهایت تولید مطابق با سلایق و نیازهایشان، آنطور که باید و شاید سهم مناسبی از صادرات به بازارهای جهانی نداشته است.
داشتن دید سنتی و توجه به منابع ورودی سازمان از جمله نیروی تحصیلکرده و مجرب، کیفیت بالای محصولات و هزینه تمامشده پایین، مدیران این سازمان را از توجه به سایر جوانب غافل ساخته است و علیرغم فرصتهای بیشماری که در مناطق مختلف جغرافیایی برای استفاده از این محصول وجود دارد، میزان صادرات این سازمان به بازارهای بینالمللی همچنان بسیار اندک میباشد. هدف از انجام این تحقیق، اولویتبندی استراتژیهای پیش روی شرکت نورسازان است. این که کدام یک از این استراتژیها با توجه به وضعیت فعلی و توان سازمان و اوضاع بازار روشنایی، قابلیت اجرا را داراست، اهمیت فوق العادهای دارد. این استراتژیها، انتخابهایی است که پیش روی مدیران ارشد شرکت نورسازان میباشد.
ادبیات نظری تحقیق استراتژی
استراتژی عبارت است از الگو یا طرحی که اهداف اصلی، خط مشیها و توالی فعالیتها و رویهها را به طور یکپارچه، در قالب یک مجموعهی به هم پیوسته قرار می دهد.[5]
استراتژی تولید
استراتژی تولید، یک الگوی سازگار تصمیم گیری در کارکردهای تولیدی، مرتبط با استراتژی کسب و کار است.[6] استراتژی تولید، الگوئی جامع از تصمیماتی که بر روی فرموله کردن و بکارگیری منابع تولیدی برای داشتن بیشترین کارائی تاکید دارند و باید در پشتیبانی از تصمیمات استراتژیک کلی شرکت عمل کرده و برای مزیت رقابتی آماده شوند. .[7] استراتژی تولید عبارتست از الگوئی از تصمیمات و اقدامات مرتبط، هم دارای ماهیت ساختاری و هم زیرساختاری، که قابلیت یک سیستم تولیدی شرکت و چگونگی رسیدن آن را به مجموعه ای از اهداف تولیدی که سازگار با اهداف کلی شرکت هستند را مشخص می کند.[8]
تحلیل استراتژیک محیط سازمان
در فرآیند تحلیل استراتژیک محیط سازمان،معمولاً با توجه به اهداف، مأموریت ها و چشم انداز سازمان، محیط داخلی شامل نقاط ضعف و قوت و محیط خارجی شامل فرصت ها و تهدید ها مورد بررسی قرار می گیرد .اطلاعات فوقمعمولاً از طریق اسناد سازمانی، مشاهدات فردی، مصاحبه و استفاده از پرسش نامه بدست میآیند. این اطلاعات کمک میکنند تا سازمان به خوبی شناخته و با رقبایش مقایسه شود و ابزاری است برای دستیابی به موفقیت از طریق تعیین و گزینش استراتژی های مناسب و در نهایت منجر به اجرای استراتژی ها خواهد شد.[9]