بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله با هدف تبیین اهمیت تربیت فرهنگی در عصر جهانی شدن انجام شده است. در ابتدا به مفهوم شناسی واژه هاي »تربیت فرهنگی« و »جهانی شدن« پرداخته شده و سپس ضمن بیان ویژگی هاي تربیت فرهنگی به دلایل اهمیت آن در زیربنا بودن »هویت فرهنگی« مطرح شده و در نهایت هویت فرهنگی به عنوان سپري براي جهانی شدن معرفی شده است. در این مقاله از روش تحلیل اسنادي استفاده شده است.
مقدمه
انسان موجودي است تاثیر پذیر و متغیر که هر گاه در شرایط جدیدي قرار گیرد بلافاصله خود را با آن وفق می دهد.با توجه به شرایط دنیاي که در آن زندگی می کنیم و ویژگی هاي این جهان ،می بینیم که همواره در حال تغییر و تحول است،پس اگر قرار باشد از تمامی این تغییرات تاثیر بپذیرد،هویت واقعی خود را از دست می دهد.یکی از مسائل مهمی که در روند جهانی شدن می توان پیرامون آن بحث نمود،فرهنگ است و جداي از جهانی شدن ،فرهنگ،حقیقتی زنده و زاینده است که مدام در حال تطور می باشد و مرگ آن هنگامی رقم خواهد خورد،که به واسطه تقلید مسخ گردد.
فرهنگ حاصل آفرینش نیروهاي انسانی و اجتماعی است که ظرف و مظروف آن را تعیین می کند.از این رو فرهنگ بیش از هر بخش دیگري با جهانی شدن در ارتباط است.هویت هاي فرهنگی،ملی ،دینی،و اخلاقی بر بستر جهانی شدن شکل خواهند گرفت،پس نباید آنها را چون سنتی ثابت و تغییر ناپذیرند تقدیس کرد،بلکه می بایست آنها را فرایندي شکل پذیر دانست که نه تنها می توانند خود را با وضعیت هاي نوین تطبیق دهند،بلکه در عین حال،اهداف و غایت آن را باز تعریف نمایند و در عین انعطاف پذیري،انسجام و تکثر خود را در جهانی شدن حفظ کنند.این به معناي آن خواهد بود که نهادهاي پرورشی در خانه،مدرسه و مراکز دینی می بایست رسالت شان را بازنگري و باز تعریف کنند.
جهانی شدن:
تعریف ها، مفاهیم
اگرچه جهانی شدن بحثی است که ریشه هاي کهن دارد ولی به لحاظ تأثیر و اهمیت موضوع طی دو هفته اخیر بطور جدي مطرح شده است. زمانی که در جایی از جهانی شدن سخن به میان میآید، منظور این است که نقش عوامل فوق ملی در روند اجتماعی، سیاسی، اقتصادي و فرهنگی همه کشورها افزایش یافته است. این تحول رابطه انسان و پیرامونش را دستخوش تغییر میکند. جهانی شدن به خروج فرد از حالت درون نگرانه و متکی به یک منطقه خاص، به سمت یک هویت برون نگرانه و فرا سرزمینی کمک میکند.
با گذشت دو دهه از مطالعه جهانی شدن، ادبیات بسیار گسترده و با چشماندازهاي متفاوت شکل گرفته است. به تعبیر میلز تصویرسازي جامعهشناسانه متفاوتی در عصر جهانی شدن به وجود آمده است که تفسیر اجتماعی و عمل اجتماعی متمایزي را به دنبال داشته است.
بدین ترتیب با ورود بحث جهانی شدن به حوزههاي مختلف علوم، بسیاري از مفاهیم دروه مدرنیته مانند فرهنگ، مذهب، جامعه، فاصله طبقات اجتماعی و... مجبور به بازسازي معنایی شدهاند. به قول شورکنز جامعه نسبتاً محلی و بسته گذشته، تبدیل به یک جامعه فرامحلی، جهانی و یا محلی – جهانی شده است که نسبت به تمام تاریخ گذشته به سرعت بیشتري با فرهنگها و جوامع دور رابطه برقرار میکند
در کنار نرمافزار جهانی شدن برگرفته از دیدگاه جهان گرایانه، سختافزارها نیز ارتباطات دور را تسریع و تشدید کردهاند. با پدید آمدن شبکه جهانی اینترنت افراد در هر نقطه از جهان می توانند ارتباط رو در رو به صورت مجازي داشته باشند و به تبادل اطلاعات، دانش و فرهنگ بپردازند. ارتباطات رادیویی یک سویه که از یک منطق تعاملی دو سویه برخوردار است نیز نقش بسزایی در توسعه جهانی مجازي محلی، منطقه اي و جهانی داشتهاند. از این فضا تعبیر به عصر جهانی شده است.
در چنین فضایی است که فرهنگها پیوسته به داد و ستد فرهنگی میپردازند و برخی عناصر فرهنگی فرصت حضور در میان سایر فرهنگ ها مییابند.
تربیت فرهنگی: تعریفها، مفاهیم
تعریف تربیت فرهنگی و شناسایی ویژگی هاي اساسی آن نیازمند این است که هر واژه به طور جداگانه مورد شناسایی قرار گیرد تا از ترکیب دو واژه یک مفهوم روشن به دست آید.
مفهوم فرهنگ
فرهنگ در لغت، به معنی کشت و پرورش گیاهان - آندرو میلنر، - 3191 استعدادهاي فکري و اخلاقی پرورش یافته به وسیله آموزش و ذوق اعتلا و گسترش پیدا کرده از راه تربیت فکري و زیباشناختی - صدري افشار، - 937 میباشد و در اصطلاح حوزة علوم اجتماعی با عبارتهاي گوناگون و متعدد تعریف شده است. رقم چهارصد که در شمارش تعداد تعریفهاي مربوط به فرهنگ به کار رفته
نشانه اوج آشفتگی و نیز شدن علاقهمندي مینماید. انسانشناسان - همانند تایلر، گریتزو هال - فرهنگ را به مثابهي کلیت پیچیدهاي که شامل دانش، باور، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و هر توانایی و عادتی که انسان در مقام عضوي از جامعه نیاز دارد، توصیف میکنند.
درون هر یک از این کلیتهاي پیچیده، روشهایی وجود دارد که انسان از طریق آنها درك میکند، یاد می گیرد، طبقه بندي میکند، انگیزه نشان میدهد، از فرصتها و موقعیتهایش استفاده میکند، کار میکند، تفریح میکند و با دیگران به مذاکره و مباحثه میپردازد - جوزف، . - 2000 - وینچ و جینجل - 1999 اعتقاد دارند که مفهوم »فرهنگ« داراي حداقل سه معناي جدا از یکدیگر است:
-1 همه باورها و فعالیتهایی که در یک جامعه وجود دارد.
-2 باورهاي ذهنی و هنري و فعالیتهایی که در یک جامعه وجود دارد.
-3 بهترین باورهاي ذهنی و هنري که در یک جامعه وجود دارد.
مفهوم تربیت
براي تربیت نیز تعاریف بسیاري صورت گرفته است. تربیت در لغت به معناي پروردن پروراندن و پرورش دادن است. تعریفی که آکادمی فرانسه از تربیت ارائه داده است میگوید که تربیت، مراقبت از تعلیم اطفال است اعم از این که منوجه تمرین روح یا ورزش جسم باشد
جان استوارت میل در تعریف تربیت گفته است که تربیت هر تاثیري است که آدمی در معرض آن میباشد، اعم از اینکه عامل تاثیر اشخاص، جامعه و اشیاء باشند
دورکیم تربیت را عاملی میداند که نسل بزرگتر بر نسل کوچکتر اعمال می کند تا آنها را براي جامعه آماده کند
دیویی تعلیم و تربیت را بازسازي مجدد تجارب میداند - مایکل، - 2000 نقیب زاده معتقد است که پرورش به معناي شکوفاندن و به کار آوردن توانایی هاي درونی و استعدادهاي طبیعی است.
- نقیب زاده، - 1379؛ و - فدیراتا، - 2002 آموزش و پرورش را رشد تمام تواناییها و استعدادهاي دانشآموزان تعریف میکند.
با توجه به تعاریف ارائه شده میتوان گفت که تربیت فرهنگی عبارت است از تلاش براي پرورش افراد یک جامعه بر اساس مجموعهاي از اندیشهها، هنجارها، عادات، باورها و تمایلات .... در یک جامعه انسانی است.
تربیت فرهنگی زیربناي هویت فرهنگی:
هویت رابطه نزدیک و تنگاتنگی با مقوله فرهنگ دارد. فرهنگ که مجموعهاي است از ارزشها، سنتها، آداب و رسوم، میراث و تاریخ مشترك که در طول زمان از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. فرهنگ دیدگاه و نگرش انسان را نسبت به خود جامعه و طبیعت شکل و جهت میبخشد. انسان از طریق فرهنگ با جهان بیرون رابطه پیدا میکند و از درون آدمی به جهان طبیعت و جامعه گشوده میشود.
در حقیقت اعمال و کنشهاي انسان در پرتو فرهنگ »معنا« پیدا میکند و بدون درك درست ارزشها و هنجارهاي فرهنگی، رفتار انسان از معنا تهی خواهد بود. فرهنگ پدیدههاي اجتماعی را فهمپذیر میکند و آدمی را از سقوط به ورطه پوچی و سر درگمی باز می دارد. به عبارت دیگر شناخت جهان بر مبناي انگارههاي ذهنی و الگوهاي فرهنگی امکان پذیر است.
فرهنگ به مردم یک جامعه هویت میدهد. انسان بیهویت می میرد. انسانی که نفهمد کیست میمیرد. همه جدالهاي فرهنگی، بر سر هویت است. هویت، بستگی به زبان و مرز ندارد؛ اینها تنها ابزار بیان فرهنگاند. فرهنگ و هویت با هم پیوند ژرفی دارند. هویتها هستند که فرهنگهاي سربلند را پدید کیآورند. هیچ فرهنگی، بیهویت نیست.
بعد فرهنگی هویت حاوي مجموعه اي از عناصر شناختی، نمادین و عملی است که میراث سنتی خاصی را تشکیل میدهد: آموزهها، کتابها، علم و تفاسیر عملی، رفتارها و آیینها و رموز آیینی، تاریخ، اندیشهها و شیوه هاي اندیشهورزي که ریشه در فعالیت اجتماعات دارند، عادات غذا خوردن، لباس پوشیدن، امور جنسی، بهداشت و نظایر آن که با نظام اعتقادات فرد مرتبطاند، هنر و آفریدههاي زیباشناختی که به طور علمی توسعه یافته است و با این اعتقادات ارتباط دارد و نظایر ان شامل بعد فرهنگی هویت میشود. در واقع بعد فرهنگی، نگرش مثبت به میراث فرهنگی مذهبی و اهتمام به حفظ و نگهداري آن را نشان می دهد.
امروزه با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژي و برقراري ارتباطات گسترده، پیدایش انواع رسانههاي جمعی ... ماهوارهاي و غیره، مهاجمان متوجه شدهاند که برخور نظامی نمی تواند مفید و موثر باشد و در تقابل ادوات نظامی و فرهنگی، همیشه فرهنگ پیروز است و فهمیدهاند که با پدیده فرهنگ و اعتقادات نمیتوان با زور متوسل شد، پس باید در برخورد فرهنگ با فرهنگ وارد شد
یکی از مهمترین ریشه هاي تهاجم فرهنگی، پیدایش خلاء فرهنگی در جامعه است، اگر جامعهاي از درون تهی گشت، برخورد فرهنگی تبدیل به تهاجم فرهنگی میشود و جامعه آماده میشود تا خلاء و نیازهاي خویش را از فرهنگ بیگانه اخذ کرده و پر نماید. در واقع تهاجم فرهنگی به خودي خود کارساز نیست، بلکه نیازمند به زمینه مساعد یعنی خلاء فرهنگی دارد.
تهاجم به فرهنگ یک ملت، تهاجم به هویت آن ملت استو هر ملتی تا زمانی که میداند دشمن قصد هویت او را دارد، شکست نخواهد خورد. شکست مربوط به لحظهایست که دشمن بتواند یک ملت را فریب دهد. براي او هویتسازي نماید، میان او و اصول و معیارهاي فرهنگیاش فاصله ایجاد کند. اگر جامعه اي از لحاظ هویت ملی در سطحی قرار گیرد که نتواند سهم جهانی خود را ادا کند، خواه ناخواه در فرهنگ جهانی به حاشیه کشیده میشود.
در این صورت نه تنها هویت ملی آن جامعه دست خوش مشکل خواهد شد، بلکه به علت اینکه در معرض فرهنگهاي مهاجم قرار میگیرد، نقش تاریخی و تمدنی را نیز از دست میدهد. در نهایت کارکرد نادرست هویت در سطح یک اجتماع میتواند باعث ایجاد پیامدهاي منفی و آسیبشناختی حاد در یک جامعه شود. این موضوع به ویژه در مورد جوامعی که از نظر هویتی دستخوش مشکل هستند، اهمیت حیاتی دارد.