بخشی از مقاله
چکیده
توسعهی سیاسی از مفاهیم جدید جامعه شناختی است که در اصطلاح به معنای افزایش ظرفیّت و کارایی یک نظام سیاسی و گذر از حالت نامطلوب به مطلوب است و در سایه امنیّت و آرامش ناشی از برقراری اعتماد میان حاکمان و مردم حاصل میشود. مطالعهی جوامع قدرتمند صنعتی و اقتصادی جهان امروز به وضوح نشان میدهد که عامل اصلی توسعه یافتگی نه منابع مادّی بلکه تواناییها، برنامهریزیها، انسجام و عقلانیّت موجود در داخل جامعه است. با توجّه به اهمیّت و تأثیری که توسعه یافتگی سیاسی در پیشرفت جوامع دارد و اعتقاد به غنای آثار ادبی گذشته و وجود مبانی بسیاری از مفاهیم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی امروز در این آثار بر آن شدیم مفهوم توسعهی سیاسی را در اندیشهی فردوسی و داستانهایی از اثر ارزشمند او بررسی کنیم. بی تردید دستیابی به تمام شاخصه های این نوع توسعه در جامعهی هزارهی قبل مورد انتظار نیستامّا به دلیل عقلانیّت حاکم بر اندیشه ی فردوسیمبانی، اصلی این تفکّر را در این اثر بیبدیل به وضوح میتوان دید:
واژگان کلیدی: توسعه یافتگی سیاسی، شاهنامهی فردوسی، اسکندر، کید، فور.
مقدمّه
به طور کلّیتوسعه یافتگی فرآیندی اتّفاقی و تصادفی نیست و ناشی از تصمیمگیری و اقدامات درست در سایه ی همکاری در فضایی است که عقلانیت حاکم است. هم سویی و همراهی سه عنصر ثروت، قدرت و اندیشه، کلید حرکت در مسیر توسعه است. بیتردید دوره های درخشان تاریخی نیز حاصل همراهی این سه عنصر و یا به عبارت دیگر همکاری نخبگان فکری و ابزاری بوده است.
منظور از نخبگان ابزاری، صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی و منظور از نخبگان فکری، صاحبان اندیشه هستند. در کشورهایی که حاکمیت سیاسی گسترده و قدرتمندتر از جامعه و سیستم قانونی باشد، مسئولیّت توسعه بر عهدهی نخبگان است. البتّه این »به معنای نخبهسالاری نیست بلکه به معنای ورود بهترینها، با سوادترینها و سیرترینها به حوزهی سیاست و تصمیمگیری برای ادارهی یک کشور است. نخبهگرایی عین شایسته سالاری است.« - سریع القلم، - 17 :1394 برای حرکت در مسیر توسعهی سیاسی، اصول ثابت و مشخّصی وجود دارد که نحوه و فراوانی ظهور آنها به بافت اجتماعی - فرهنگی هر جامعه مربوط میشود.
این اصول، عبارتنداز:
-1» فردگرایی مثبت باید تشویق گردد.
-2تفکّر از زمینهی استقرایی قوی برخوردار باشد. تفکّر
-3 متاع عمومی و تخصّص، متاع خاص باشد.
-4 آموزش، مهمترین رکن برنامهریزی جامعه باشد.
-5 عموم مردم، منطق و شیوه های کار جمعی را بیاموزند.
-6 هویت عمومی جامعه فوقالعاده قوی و مستحکم باشد.
-7 علاقه به جامعه و به دنبال آن قانونپذیری در میان مردم بنیادی باشد.
-8 منافع هیات حاکمه با مصالح و منافع عمومی مردم هم سو باشد.دولت
-9 تنها منبع فرهنگ اجتماعی نباشد و نهادهای غیر دولتی در نظام اجتماعی مؤثّر و فعّال باشند.
-10 آرامش اقتصادی وجود داشته باشد.
-11 تصمیمگیری مبتنی بر اصلاحنگری و اصلاحپذیری باشد.
-12 انتخاب افراد بر پایهی رقابت، توانایی و لیاقت صورت گیرد.« - همان: - 90 توسعه یکی از ویژگی ها و ملزومات جامعه ی مدنی است ومدنیّ»ت سیاسی، وصفی است که هر چند میان حکومت و مردم و نیز میان احزاب و سازمانهای سیاسی گوناگون بر سر منافع متفاوت رقابت و تعارض وجود دارد امّا این رقابت و تعارض سیاسی به سوی برآوردن مصلحت عمومی و ملّی جهتگیری میشود.« - قاضی مرادی، - 18 :1391 توسعه ی سیاسی یکی از اهدافی است که جامعه، در مسیر پیشرفت همه جانبه برای خود بر میگزیند و بی تردید نیاز به برنامهریزی دارد. »برنامهریزی عبارت است از تعیین نقشهی دقیق انجام کار و تعیین ابزارهای لازم برای رسیدن به هدف مشخّص در آینده.« - امین شایان جهرمی و امینی و جاهدی، - 83 :1393 در تعریف هدف و همچنین برنامه ریزی عنصرهبری از اهمیّت بسیاری برخوردار است. هر قدر توانایی رهبر در همراه کردن مردم در جهت حرکت به سوی هدف تعیین شده بالاتر باشد، امکان موفّقیت برنامه نیز بیشتر میشود. در اینجا به برخی از تعاریفی که در مورد رهبری ارائه شده است، اشاره میکنیم:
-» رهبری عبارت است از فرآیند نفوذ بر دیگران و برانگیختن آنان برای همکاری با یکدیگر در جهت تحقّق اهداف سازمانی.
- توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت هدفهای معیّن.
- رهبری هنر بردن افراد به جایی است که آنها نمیخواهند به آنجا بروند.« - همان: - 108
مسئلهی رهبری زمانی بیشتر اهمیت مییابد که بخواهیم این مسئله را در تاریخ گذشتهی ایران بررسی کنیم. گذشتهای که »قدرت سیاسی، حاکم مطلق است و هیج عنصری آن را مشروط نمیکند و در نتیجه آبادانی و ویرانی ملک از پادشاهان است.« - رضاقلی، - 38 :1393