بخشی از مقاله

چکیده

نفت و گاز به عنوان مهمترین منبع تولید ثروت و قدرت کشورها شناخته می شود و نقش مهمی را در اقتصاد سیاسی کشورهای تولید کننده بازی می کند. اکتفا به درآمدهای حاصل از آن باعث شده است که اقتصاد این کشورها به تبع تحولات نفتی دچار نوسان شود. عملکرد این چنینی انرژی و بالاخص نفت سبب شد که جمهوری اسلامی ایران اقتصاد مقاومتی را برای پایان دادن به این عملکرد منفی در دستور کار قرار دهد.

نوشتار حاضر هم در پی پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که انرژی به عنوان یک منبع تولید درآمد کشور که به شدت تحت تاثیر تحولات و تصمیمات خارجی قرار دارد چگونه می تواند در چارچوب اقتصاد مقاومتی قرار گیرد؟ برپایه این مفروض که انرژی به عنوان چرخ اقتصاد کشورها از آن یاد می شود می توانیم فرضیه زیر را مطرح کنیم که انرژی از یک سو منابع مالی و سوخت مورد نیاز اقتصاد مقاومتی را تامین می کند و از سوی دیگر رفاه، اشتغال و قدرت ملی کشور را که جزء اهداف اقتصاد مقاومتی است تامین کرده که این امر ضمن ایجاد ثبات نظام سیاسی کشور موجبات نفوذ و حضور ایران در مجامع بین المللی و معادلات منطقه ای را فراهم می کند. بدین ترتیب در این نوشتار سعی می شود با رویکرد اقتصاد سیاسی و جایگاهی که نفت در اقتصاد مقاومتی و به تبع آن در ثروت و قدرت ملی کشور دارد موضوع مورد بررسی را تحلیل می نماییم.

.1مقدمه

منابع هیدروکربوری به عنوان یک موهبتی است که در ژئوپلیتیک ایران قرار گرفته و این موهبت همواره از زمان پیدایش تاکنون به عنوان تیغ دو لبه عمل کرده است. گاهی به عنوان منبع کسب درآمد تلقی می شد و گاهی هم، اهرم فشار غرب برای کنترل کشور بود. تا زمانی که قیمت نفت و درآمد حاصل از آن بالا بود فشارهای بین المللی بر کشور کمتر احساس می شد و به همین دلیل در پی متنوع سازی پایه های تولید ثروت و قدرت کشورمان نبودیم.

در زمان تحرم ها نفت عامل عقب ماندگی کشور شناخته شد چراکه غرب به خوبی پاشنه آشیل اقتصاد کشور را شناسایی کرده بود و تحریم های شدیدی از سال 2012 در حوزه نفتی اعمال کرد که به تبع آن ایران اسلامی فشارهای زیادی را از این بابت متحمل شد. در چنین شرایطی ایده »اگر ما نفت نداشتیم به این وضعیت نمی افتادیم« شکل گرفت. در پاسخ به این ایده می توانیم این سوال را مطرح کنیم که در زمان قاجار که نفت نداشتیم چرا پیشرفت نکردیم؟ پس عامل عدم پیشرفت کشور و عدم رشد اقتصادی نه به خاطر نفت بلکه به خاطر فرهنگ و گفتمان رانتی کشور است.

گفتمانی که تاکید عمده آن به درآمدهای حاصل از نفت و عدم توجه به توانمندی های داخلی برای پیشرفت کشور است. حال اگر ما این منابع انرژی را نداشتیم مجبور بودیم نیاز خود را از خارج فراهم کنیم و این خروج سرمایه را به دنبال داشت پس مشکل نفت نیست بلکه نوع نگاه ما به نفت و درآمدهای حاصل از آن است. به نظر می رسد که گفتمان اقتصاد مقاومتی این زاویه دید به نفت را که بیشتر جنبه کسب درآمد، عدم توسعه اقتصادی و واردات کالاهای خارجی تاکید داشت را تغییر داده و یک نگاه جدیدی نسبت به نفت و آن هم تاکید بر جذب سرمایه برای توسعه صنعت و رشد اقتصادی را شکل داده است.

حرکت به سمت این نگرش را می توانیم به خاطر عامل خارجی و فشار ساختار نظام بین الملل و دیگری تحلیلی را که نخبگان فکری و ابزاری کشور نسبت به این فشارها داشتند، بدانیم که این امر سبب شکل گیری گفتمانی شد که منابع انرژی را در ذیل تولید ثروت قرار داد. ثروتی که هم بر اقتصاد و هم بر حاکمیت و استقلال کشور اثرگذار خواهد بود. بدین ترتیب با نگاهی جدید به منابع انرژی و درآمدهای حاصل از آن می توانیم به رشد و توسعه اقتصادی کشور خود بیفزاییم و آسیب پذیری کشور را از اتکا به نفت و گاز تا حد ممکن کاهش دهیم.

کشورهایی که خواستار پیشرفت در حوزه اقتصادی و سیاسی هستند به منابع انرژی، سرمایه و تکنولوژی برای پیشرفت کشور نیازمند هستند. جمهوری اسلامی ایران با دارا بودن این منابع می تواند گام های موثری را در راستای پیشرفت کشور بردارد. این مهم زمانی محقق خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران با رویکردی تعاملی وارد تعاملات و مراودات بین المللی با کشورهای مصرف کننده و تولیدکننده انرژی شود. تعاملاتی که در سند چشم انداز 1404 نیز آمده است و می تواند باعث جذب سرمایه و تکنولوژی مورد نیاز برای سرمایه گذاری در حوزه های زیرساختی کشور شود و بدین وسیله زمینه را برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در کشور فرآهم کند.

پیوند انرژی و اقتصاد مقاومتی و همچنین نقشی که این دو در حوزه سیاست کشور ایفا می کند سبب شد که در نوشتار حاضر با رویکر اقتصاد سیاسی در رهیافت سازه انگاری موضوع بحث خود را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم. شناخت فرصتها و آسیب شناسی در این حوزه ها باعث می شود که ما بتوانیم در سیاست گذاری های کلان از آن استفاده نماییم. در ذیل به بررسی منابع انرژی، رابطه انرژی با اقتصاد و سیاست می پردازیم. مباحثی که در اینجا مطرح می شود به عنوان متغیر وابسته ای خواهد بود که متغیر اصلی این نوشتار یعنی جایگاه انرژی در تولید ثروت و قدرت و به طور کلی نقشی که آن در اقتصاد مقاومتی دارد را مورد بررسی قرار می دهد.

.2منابع انرژی - نفت و گاز -

.2-1پتانسیل های ژئوپلیتیکی ایران ژئوپلیتیک ایران، موقعیت منحصر به فردی است که ایران را در چهار راه بین المللی قرار می دهد. کریدور شمال به جنوب و همچنین کریدور شرق به غرب را به هم وصل می کند. نظریاتی که در حوزه رابطه قدرت و ژئوپلیتیک مطرح می شود ایران را در مرکز کمربند قدرت برای قدرتهای بین المللی قرار می دهد. اگرچه در گذشته ایران از لحاظ ژئواستراتژیک دارای اهمیت بود ولی در اواخر قرن بیستم بیشتر بر ژئواکونومیک ایران تاکید می شود. چنین موقعیتی باعث شده است که ایران از لحاظ ژئواستراتژیک، ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گیرد.

جمهوری اسلامی ایران می تواند مسیر مناسبی برای انتقال انرژی از کشورهای شمال - آسیای میانه و قفقاز - به سمت خلیج فارس باشد و این کشورها هم ایران به دلیل دارا بودن مسیری امن، کوتاه و ارزان قیمت برای انتقال انرژی مورد توجه قرار می دهند و ایران هم می تواند از طریق انتقال انرژی حق ترانزیت دریافت نماید که این امر نیازمند رویکردی تعامل گرایی ایران با نظام بین الملل است. بدین ترتیب این موقعیت جغرافیایی ایران می تواند یکی از عوامل همگرایی ایران با کشورهای همسایه شمالی خود باشد.

علاوه بر این ایران می تواند از طریق معاوضه نفتی با کشورهای شمالی وارد مذاکره شود. در این شرایط منابع انرژی کشورهای شمالی در بخش های شمالی کشور مورد استفاده قرار می گیرد که این امر می تواند باعث کاهش هزینه ایران برای انتقال انرژی از جنوب به شمال شود. این کاهش هزینه ها و حق ترانزیتی که ایران به دست می آورد را می توانیم در چارچوب اقتصاد مقاومتی قرار دهیم.

علاوه بر موقعیت ژئوپلیتیکی که یک امتیاز ویژه برای ایران است می توانیم به موقعیت و جایگاه ایران از لحاظ ذخایر انرژی که به اصطلاح از آن به عنوان ژئوهیدروکربوری یاد می شود توجه داشت. ایران طبق نظریه هارتلند انرژی، در هارتلند هارتلند قرار دارد یعنی 11 درصد نفت و 18 درصد گاز جهان را در اختیار دارد. این ذخایر انرژی می تواند از مولفه های قدرت و ابزار چانه زنی کشور در صحنه بین المللی باشد. این امر مهم زمانی می تواند به نحوی موثر عمل کند که ایران شناخت کافی از این مولفه موثر بر سیاست خارجی خود داشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید