بخشی از مقاله

چکیده:

با چشمپوشی از مناقشههای مطرح در تعریف فرهنگ، به هر حال عناصر مطرح در این امر به عناصر ریشهای و عناصر نمادین تقسیم میشوند. این معنا اشعار به این دارد که هرگونهتحوّل فرهنگی از وضع موجود به شرایط مطلوب اگر بخواهد مستحکم، پایدار و مانا باشد، ابتدا باید معطوف به تحوّل در بنیانهای فرهنگی گردد که خاستگاه نمادها و قالبهاست، امّآ عناصر ریشهای یک فرهنگ طیف وسیعی را تشکیل میدهد که اولویتبندی بین آنها از اهمیّت ویژهای برخوردار است. اما در این نوشتار که به روش توصیفی –تحلیلی، با تکنیک بررسی ادبیات تحقیق و مطالعه منابع کتابخانهای و بهرهگیری از بیانات رهبری انجام میپذیرد؛ سعی داریم روشن سازیم که از منظر ایشان و در مسیر تحولات بنیادین فرهنگی، نقطه آغاز چیست؟ و مؤلّفههای مطرح در این مهم چه میباشند.

واژگان کلیدی:مقام معظم رهبری، تحوّلات فرهنگی، تحوّل بنیادین، جهانبینی، عناصر ریشهای و نمادین

-1 مقدمه؛

فرهنگ با هر تعریفی که مورد ملاحظه باشد محصول عقل و ادراک یا زادهی ذوق و عاطفهی یک قوم است و بیتردید تحولات فرهنگی از رهگذر تغییر در همین حوزهها محقّق میگردد، اما اینکه محورهای انقلاب و تحوّل چه باشد پرسشی است که رهبران نهضتهای فکری و فرهنگی بدان پاسخ میدهند، انقلاب اسلامی ایران یک جریان بنیادین فرهنگی است که اهداف اصلیاش تحول تکاملی و رشدیابنده در مبانی و انتقال آن از جایگاهی به جایگاه برتر و متعالیتر مورد اشاره است بیتردید نظر به شخصیت بنیانگذار این انقلاب و جانشین معظم آن حضرت آیت االله خامنهای است ، به عنوان دو عالم دینی و فقیه برجسته میتواند خاستگاه و مقاصد آن را هر چه بیشتر روشن سازد و آن چیزی نیست جز تحول و انتقال از وضعیت موجود به سوی اهداف مطلوب دین مبین اسلام؛ و بر همگان مبرهن است که تحقّق انقلاب تکاملی منوط به انقلاب در همه ابعاد فرهنگ که همانا فرهنگ اقتصادی، سیاسی و سایر زمینهها میسر میگردد، اما هدفگذاری تحوّلات و نوع آن از منظر رهبران نهضت به عنوان هدایتگران و جهتدهندگان اصلی حرکت عمومی جامعه امری است که بسی جای مّتأل و واکاوی دارد، لذا ما در این پژوهش درصدد هستیم به یک پرسش اساسی پاسخ گوییم و آن اینست که در اندیشه مقام معظم رهبری و در فرایند انتقال فرهنگی از وضع موجود به وضع مطلوب چه مؤلّفههای اساسی مورد توجه و ملاحظه قرار گرفته است؟

-2 فرهنگ و مفهوم آن؛ اگر چه تعریفهایی که در فرهنگ ارائه شده بسیار فراوان و گوناگون است اما به هرحال اگر در تعریف رویکردی واقعبینانه داشته باشیم نه آرمانی »فرهنگ عبارت است از بعد معنوی، روحانی و پنهان جامعه، که ظهور و بروز آن در همه رفتارها، ساختارها و هنجارهای اجتماعی به چشم میخورد«، این تبیین که تلقی غالب از »فرهنگ« را که همان »مجموعه عناصر« میداند در سال 1871 م، توسط تایلور مطرح گردید که در اکثر تعاریف بعدی هم مشاهده میشود. - آشوری، 1380 ، ص - 39

-2-1 عناصر فرهنگ؛ عناصر مطرح در فرهنگ را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخشی از عناصر که بر سایر عناصر فرهنگی سایه میافکنند و چگونگی آن را رقم میزنند؛ و بخش دیگر که عناصر تابع و درجه دوم فرهنگ تلقی میشوند. دسته اول را عناصر ریشهای مینامیم و دسته دوم را عناصر ابزاری، و قالبی و نمادین.عناصر ریشهای فرهنگ، عبارت است از عناصر بینشی و ارزشی؛ اما سایر عناصر فرهنگ از قبیل آداب و رسوم، هنر، زبان و ادبیات و .... عناصری هستند که ابزار و قالب انتقال یا حفظ عناصر ریشهای هست و یا نمادهای ویژه قومی و اجتماعی شمرده میشود و از عناصر ریشهای متأثّر است.

-3 تحول فرهنگی مرهون تحول در عناصر ریشهای؛ بسی روشن است که هر دگرگونیو تحوّل در فرهنگ، از تغییر در عناصر ریشهای آن منبعث است به عبارت دیگر تحول اعتقادات و خلقیات جامعه یا همان فلسفه و جهانبینی و همچنین نگرش و ارزشهای فرهنگی یک جامعه میتواند دگرگونی در عناصر نمادین را نیز به دنبال داشته باشد و این تأثیرگذاریها آنچنان اصیل است که برخی تنها عناصر فرهنگ را همین مؤلّفههای ریشهای تلقی نمودهاند. - کرمی، 1381، ص - 27

-4تحوّلات در فرهنگ از منظر مقام معظم رهبری؛ بیتردید ایشان به عنوان فقیهی جامعالشرایط و بصیر و دانشمندی متألّه و اسلامشناس با پذیرش اصل تحول در عناصر بنیادین و فرهنگ جامعه، به مثابه زیربنای

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید