بخشی از مقاله

چکیده

شاعران و هنرمندان، از رهگذر شعر و هنر، افکار و احساسات خود را بیان میکنند، و به این وسیله میتوان به دنیاي شخصی و درونی آنان راه یافت. خاقانی شروانی شاعر بزرگ سدة ششم هجري، ویکی از نوابغ عرصه شعر وادب، بهخصوص در زمینه قصیدهسرایی است. او در اشعارش بسیار از خود، زندگی و احساساتش سخن گفته است؛ تا جایی که به کمک سرودههاي او میتوان تا میزان قابل توجهی به شخصیت او پی برد.

آنچه خاقانی در اشعارش گفته است، گواهیست بر زودرنجی و حساسیت او، یا از دیدگاه علم روانشناسی، دلیلی بر "هیجانپذیري" و "شدت عاطفه" او میتواند باشد. از آنجایی که خاقانی گاهی در پیوند با یک موضوع، واکنشهاي متعددي از خود نشان داده است،میتواند دلیلی بر"بیثباتی عاطفی" او نیز باشد. امروزه پژوهشهاي بین رشتهاي رواج بیشتري یافته و پیوند روانشناسی و ادبیات نیز پیوندي استوار است. در این گفتار با بهرهگیري از منابع روانشناسی به تحلیل بخشی از شخصیت خاقانی پرداخته شده است.

مقدمه

... شاعر زمانی دست به قلم میبرد که شور و هیجانی او را فراگیرد؛ احساسی چون غم جانگداز، یا شادي دلنواز؛ وقتی از روزگار نامراد شکایتی دارد، یا احساسی ناگوار، روح و روان او را میآزارد. دردي جانفرسا روح را فرا میگیرد، و »اینجاست که قابله قلم میآید، تا نوزاد شعر از مادر طبع متولد شود.« »» وردزورث « - Words worth - دربارة ماهیت شعر معتقد است، شعر عبارت است از »سر ریز کردن ناگهانی احساسات نیرومندي که به تدریج و به آرامی انباشته شده است.«« - سلاجقه، - 50 :1387

تو مپندار که من شعر به خود میگویم      تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم

- منسوب به مولانا -

شاعران در آن واحد به همه چیز میاندیشند و از یک پدیده با حواس گوناگون احساس میکنند. بیناترند و دنیاي گستردهتري را مینگرند. یک لحظه را میشنوند و یک زمزمه را میبینند... آنان بیدارترند و داراي احساساتی تنومندتر و به همین علت برخی واژة شاعر را مشتق از شعور و دانایی گرفتهاند. البته این سخنان بر همه شاعران جهان صدق نمیکند؛ چرا که شاعرانگی امري نسبی است، و همه به یک میزان از این موهبت برخوردار نیستند. زرینکوب در این باره معتقد است: »آنجا که یک طوفان واقعی در درون شاعر نمیجوشد، آنچه میگوید، شعر واقعی نیست. شعر واقعی تا حدي نظیر آن چیزي ست که افلاطون میگوید: زادة بیخوديست...« - زرین کوب، 1349 - 119:

شعر و خاقانی

شعر خاقانی ابعاد گوناگونی دارد، گاهی عاشق و گاهی عارف است، زمانی هجو میکند و گاهی مدح، گاهی موعظه و نصیحت، وگاهی گله و شکایت. شعر او وقتی از اعماق جانش بر میخیزد، آنچنان ساده و صمیمیست که به وسیله آن میتوان به خصوصیات شخصیتی او پی برد-»نویسنده خود را در اثر ادبی به نحوي – چه آگاهانه و چه ناآگاهانه افشا میکند« - شمیسا - نقد - ، - 45 :1388؛ اما اشعاري که در آن تکلف شاعر، بر فوران احساسش غلبه کرده است، اشعاريست استوار و فخیم، که در عین استواري و فخامت، از شدت دشواري، خواننده را به ملال میآورد و او را برآن میدارد، تا به سراغ دیوان اشعار شاعر دیگري برود.

تا مست نیستم نمکی نیست در سخن      زیرا تکلف است و ادیبی و اجتهاد

- مولانا -

آثار هیچ هنرمندي مستقل از حالات نفسانی و کیفیات روانی او نیست. خواه این هنرمند یک نقاش باشد یا مجسمه ساز... این وابستگی همواره مشهود نیست و با چشم و گوش و ذهن غیر مصلح دیده نمیشود؛ اما در نویسندگی و شاعري از انواع دیگر هنر واضحتر است.« - هاشمی، - 9 :1378 دفتر شعر خاقانی را میتوان به زبانی »شرح احوال« او خواند، چرا که لحظاتی از زندگی او را در مقابل دیدگان خوانندگان اشعارش مجسم میکند و میتوان از درون این اشعار، با شمی روانشناختی، به شخصیت و روحیات او پی برد و تا حدود بسیاري او را شناخت. دربارة میزان آگاهی که از وجوه شخصیتی خاقانی میتوانیم به دست آوریم، یکی از ادبپژوهان چنین اظهار نظرکرده است:

»وقایعنگاري از ویژگیهاي مهم آثار خاقانی است. همین ویژگی امکانات وسیعی براي کشف حوادث زندگی و عصر شاعر فراهم میکند. خاقانی شاعري بود بسیار حساس، موشکاف و زودرنج با روحی سرکش، که از حوادث محیط خویش، از آنچه دوست میداشت یا نمیداشت، و از احساسات روحی _ معنوي و خواستههاي خود، سخت متأثر میشد، و قلب شاعرانهاش که خود به آبش تشبیه کرده از این جریانات چین و شکن بر میداشت و بیشتر آثارش زادة چنین تأثراتی بوده است. این خط خلاقیت ادبی شاعر به آیینه تمامنمایی مبدل شده است که عصر، محیط و حیات شاعرانه او را در خود منعکس میسازد...« - کندلی هریسچی، - 38: 1374

در میان شاعران عرب، شخصیت متنبی از وجوه بسیار به خاقانی شروانی نزدیک است. یکی از وجوه اشتراك این دو شاعر، سخن گفتن بسیار از خود و زندگانی خود است. »شعر متنبی آیینه احوال اوست. به عبارت دیگر آنقدر دیوان او بیانگر شخصیت شاعر است که میتوان گفت در این باب دیوان هیچ شاعر دیگري به پاي آن نمیرسد. متنبی در حکایت از احوال نفسانی خود، مولع بود، چنان که در هیچ غزل یا فخر یا وصف یا شکوي یا طنز نیست مگر آن که از خود سخنی به میان آورده است.«

امروزه گونهاي از نقد که نقد بیانگرانه - expressive  criticism - نامیده میشود، بر بنیاد اثر یک شاعر یا سخنور، به بررسی و تحلیل شخصیت صاحب آن میپردازد، در این گونه نقد: »اثر ادبی به لحاظ نویسنده بررسی میشود؛ مثلاً شعر را نوعی بیان ما فی الضمیر، طغیان و ریزش کلمات و اداي احساسات میدانند که محصول تخیل شاعر است و دریافت و افکار و احساسات شاعر را نشان میدهد.

منتقد ادبی را به لحاظ صمیمیت و خلوص و اصالت و کفایت آن در بیان تخیلات و دید فردي شاعر و وضع ذهنی او بررسی میکند.« - شمیسا، - 45 :1388 بر اساس آنچه گفته شد، میتوان از خلال اشعار ناب خاقانی، تا حدود زیادي او را شناخت و به ویژگیهاي شخصیتی او پی برد. او به مانند بسیاري از شاعران و هنرمندان دیگر، شخصیتی »ابرازگر« بوده است که درونیات خود را در لحظات شاعري خویش به دفتر شعر خود راه میداد، و اینچنین از حبس ابدشان آزاد میساخت.

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم      گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید

- حافظ -

و البته باید گفت: »خیلی مشکل است که بتوان پیشبینی کرد، اگر شاعري شعر نمیگفت و یا موسیقیدانی آهنگ نمیساخت چه حالی برایش دست میداد و بالاخره سرنوشت این همه دق دلیها و شکوه و شکایتها به کجا میکشید؟ البته راههاي دیگري نیز براي حل مشکلات روانی وجود دارند... به نظر میرسد ابداع هنر یک نوع روانشکافی یا تجزیه و تحلیل روانی است که هنرمند به طور ناخودآگاه براي حل مشکلات روانی خود به کار میبرد و در پایان هر پدیدة هنري که مجموعه یک یا چند عقدة روانی را در آن پنهان کرده است، بدون شک احساس آرامش باطن و رضایت خاطر میکند.« - فیاضی، - 71-70 :1326 و شاید بر همین اساس است که: »فریدون توللی شاعر معروف معاصر میگوید: من هر وقت یک قطعه شعر میگویم یا مطلبی مینویسم احساس آرامش خاطر میکنم.

صادق هدایت اقرار میکند که روح او محتاج نوشتن است و میخواهد بدین وسیله افکار خود را با موجود خیالی خودش ارتباط دهد...« - فیاضی - 72-71: 1336 فروید پس از آنکه نقص معلومات خود را در بیان نبوغ هنرمندان و آثار شگرف آنها تصدیق میکند، هنرهاي زیبا را تجلی ضمیر تاریک یا محتویات لاشعور میشمارد. »هنرهاي زیبا آن زیبایی محسوس و مجسمی است که نیروي خلاق و قدرت تجسم معنوي یک هنرمند آن را به وجود میآورد. یعنی در اینجا زیبایی تخیلی و آرزویی بشر به وسیله یک انسان برگزیده و ممتاز مظهر جمال پیدا میکند و به صورت یک تابلو نقاشی، یک آهنگ موسیقی و یک قطعه شعر پا به مرحله تحقق و واقعیت میگذارد.« - فیاضی، - 4 :1366 و مولاي روم، عارف افلاكنشین و یکهتاز عرصه معنا، در مثنوي معنویش، خاصیت کلام را در بیانی آشنا اینگونه رقم زده است:

سر من از ناله من دور نیست      لیک چشم و گوش را آن نور نیست

- مولانا -

پژوهشهاي بین رشتهاي این روزها رواجی درخور یافته است، و روانشناسی یکی از رشتههایی است که از لحاظ مختلف پیوندي ناگسستنی با ادبیات دارد؛ بنابراین جاي آن هست که پژوهشهاي متعددي در این زمینه انجام گیرد. این گفتار بر آن است تا جنبههایی از شخصیت خاقانی شروانی را مورد کند و کاو قرار دهد، که یکی از آنها »ابرازگر« بودن اوست؛ شاعري که به مانند دیگر هنرمندان آنچه بر دلش میآمد، هنرمندانه به عرصه ظهور میکشاند، و گاهی در قالب اشعاري ناب به دنیاي ادب پارسی عرضه میکرد؛ اما آنچه در باب خاقانی مسلم است، بسیارگویی او در این زمینه میباشد. خاقانی آنچه در دل دارد به قلم میآورد و گاهی خوانندگانش را به تأمل وا میدارد، تا در ذهن خویش به او نسبتهایی بدهند. نسبتهایی که ما را بر آن داشتهاند تا به بررسی و تحلیل ویژگیهاي شخصیتی او بپردازیم، و با ارائه شواهد، به اثبات مدعاي خویش توفیق یابیم.

روش کار چنین است که پس از بررسی دیوان و تحفهالعراقین خاقانی، با استمداد از کتب معتبر روانشناسی و دیگر منابع مربوطه، به بررسی شخصیت خاقانی، از نظر منش او در ابراز درونیاتش، و همینطور »سطح پایهي انگیختگی« و »واکنشپذیري« او نسبت به محركهاي محیطی، و »بیثباتی عاطفی« او پرداخته میشود. پیشینه: پیش از این ادب پژوهان در رابطه با خاقانی و شخصیت او به اظهار نظر پرداختهاند؛ چرا که شخصیت شورآفرین شروان، در میان دیگر سخنسرایان بسیار برجسته است؛ شخصیتی که محققان و خوانندگان اشعارش را برآن داشته تا به او بیندیشند و گاهی نسبتهایی نیز به او دادهاند.

در ادبیات عرب، متنبی شخصیتی مشابه خاقانی شروانی داشته است و به این دلیل گاهی او را با خاقانی مقایسه کردهاند. در مورد شخصیت و زندگی خاقانی، کندلی هریسچی در کتاب »خاقانی شروانی : حیات زمان و محیط او - « - 1374، زرین کوب، در »دیدار با کعبه جان - « - 1378، علی دشتی در »خاقانی شاعري دیرآشنا - « - 1364 و کسانی که در رابطه با خاقانی و زندگی و شرح اشعار او دست به قلم بردهاند، هر کدام در جایگاه خود، سخنانی گفتهاند، و اینک در دسترس ما قرار دارد. رسالهها و مقالههایی نیز در این باره تالیف شده است، که این مختصر را گنجاي ذکر همه آنها نیست. گفتار حاضر تا حدود زیادي با کارهایی که تاکنون در این رابطه انجام شده، متفاوت است؛ چرا که بعضاً به برداشتهاي ذوقی و شخصی بر اساس شواهد موجود اکتفا کردهاند. در این مقاله علاوه بر بسط آنچه پیش از این گفتهاند، و کشف خصوصیات و جنبههاي دیگري از شخصیت او، به بررسی شخصیت خاقانی با توجه به معاییر و موازین علمی و روانشناختی پرداخته شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید