بخشی از مقاله

طراحي مدل آموزشي املا براساس نظري هاي برنامه ريزي درسي


مقدمه
املا يكي از مواد درسي مهم در برنامه ي آموزش رسمي كشور بوده واز اركان مهم زبان آموزي در دوره ي ابتدايي است ،و مهمترين هدف آن آموزش صحيح نوشتاري كلمه ها وجمله هاست.از آموخته هاي املا فراگيران در سراسر زندگي در قالب ارتباط نوشتاري استفاده مي كنند. چنانچه ارتباط نوشتاري بين افراد با غلط املايي همراه باشد ارتباط زباني بين آنها به خوبي بر قرار نخواهد شد.
نظام نوشتاري فارسي به جهت ويژگي ها و خصوصيات خاص خود از جمله حروف مختلف در مقابل يك صدا،دندانه ،نقطه و اتصال و انفصال.... نيازمند توجه خاص براي آموزش نوشتن (املا) مي باشد. املا نيز همانند درس هاي ديگر داراي دو بعد مي باشد:
الف- بعد آموزشي ب- بعد آزموني


بعد آموزشي املا در كلاس ها كمتر مورد توجه معلمان است وتاكيد عمده آنها بر آزمون املا است. اين مشكل از اين ناشي مي شود كه به روش هاي آموزشي املا در كتاب هاي مراكز تربيت معلم به صورت گذرا اشاره شده است، ودر دوره هاي آموزشي معلمان نيز به آموزش املا توجه نشده است. در اين مقاله سعي بر اين است كه بااستفاده از نظريه هاي برنامه ريزي درسي مدل هاي مؤثرآموزشي املا طاحي شود،تا از اين طريق به معلمان در آموزش املا كمك گردد.
چكيده
نظريه هاي برنامه ريزي در تجزيه و تحليل برنامه هاي درسي و راهنماي كلي در تدوين برنامه هاي آموزشي به منظور كمك به ياد گيرندگان و مربيان مورد استفاده قرار


مي گيرند. هر راهكار اجرايي، بر مبناي آنها مي تواند معنا و مفهوم خاص خودرا پيدا كند .بدين معني ، داشتن پشتوانه نظري براي هر برنامة اجرايي در نظام آموزشي آن راقابل دفاع مي كند. توجه به نظريه ها وديدگاه ها در نظام آموزشي يك مسأ له ضروري است و به عنوان يك تكليف هميشگي است. زيرا بدون تكيه بر نظريه ها رسيدن به اهداف مطلوب تا حدي نا ممكن خواهد بود. چون دامنةو گسترة علم در حال گسترش است و به تبع آن فلسفة آموزش و پرورش نيز تغيير مي

كند ، بنابراين لازم است از هر چند گاهي به ارزيابي جايگاه خود در بين ديدگاهها بپردازيم تا از اين طريق وفاق وهمسويي بين عملكردهاي خود و نظريه ها ايجاد نماييم .در اين مقاله كاربرد هاي آموزشي هفت نظريه مطرح در برنامه ريزي درسي به اختصار توضيح داده مي شود ودر پايان ، نظريه ها را در حوزة يك درس مهم (املا) مورد بررسي قرار داده و الگوي آموزشي آن ارايه شده است .بكارگيري الگو مي تواند معلمان و دانش آموزان را در ياد گيري و آموزش املا كمك نمايد. بررسي ديد گاههاي مطرح شده در حيطه برنامه ريزي زمينه ي طراحي مدل آموزشي املا را فراهم مي

كند. ديد گاهها مبنايي براي تدوين و شيوه ي اجراي برنامه هاست .
ديكته يكي ازمواد درسي مهم در مقطع ابتدايي است با اين حال هيچ برنامه ا ي منسجم وعلمي به آن ارائه نشده است.مدل آموزشي املادراين مقاله عبارت از:


شنيدن ادراك باز شناسي نوشتن
بررسي اجمالي نظريه هاي برنامه ريزي درسي
نظريه رفتاري:
نظريه رفتاري دردهه هاي گذشته تاثيرزيادي درآموزش وپرورش داشته است . معروفترين نظريه پردازاين ديدگاه اسكينر1است . اين نظريه ازسه مؤلفة شرطي كنشگر2 ، شرطي متقابل3 وآموزش وپرورش قابليت مدارتشكيل گرديده است،كه به اختصار هريك توضيح داده مي شود.
الف-شرطي كنشگر:
كاربردهاي آموزشي شرطي كنشگر:
اهداف آموزش وپرورش :شكل دادن به رفتارمطلوب و كاستن از رفتارنا مطلوب


تلقي نسبت به فرآيند يادگيري:
كسب رفتارهاي تازه توسط فراگيران بنابراين معلم با تغيير برنامه تقويت كننده ها به رفتارهاي فراگيران شكل مي دهد.
تلقي نسبت به ياد گيرنده : يادگيرنده در ارتباط با كنترل محيطي معني مي يابد.
تلقي نسبت به فرآيندآموزش : معلم با دستكاري تقويت كننده ها به رفتار دانش آموزان شكل مي دهد. تأكيد بر تقويت كننده هاي مثبت است .
تلقي نسبت به محيط يادگيري: محيط يادگيري داراي ساختار بسته و غير منعطف است و كل

يه مراحل و توالي آن از قبل تعيين شده است.
نقش معلم : معلم صرفاً در جريان ياددهي- يادگيري نقش طراحي برنامه ارائة تقويت كنندها را بر عهده دارد.
تلقي نسبت به شيوة ارزشيابي از آموخته ها : ارزشيابي متمركز بر رفتارهاي مشخصي است كه از قبل تعيين شده اند. لذا در جريان ارزشيابي توجه به اهداف، آغاز وپايان برنامه است.
ب- شرطي متقابل:
كاربردهاي آموزشي آموزش و پرورش قابليت مدار:
اهداف آموزش و پرورش : كسب قابليت هاي خاص در حيطة شناختي ، عاطفي و رواني – حركتي توسط دانش آموزان است.
تلقي نسبت به يادگيري : ياد گيري شامل واكنش نشان دادن در مقابل محركها ست كه قابليت هاي مورد نظر را شامل مي شود. يعني به سطح مورد نظر در توانائيها و قابليت هاي م

 

شخص شده برسد. چون قابليت ها از قبل تعيين مي شوند پس براحتي مي توان در مورد يادگيري فضاوت نمود.
تلقي نسبت به يادگيرنده: فراگير فردي است كه قادر است در كسب قابليت هاي گوناگون موفق شود.
تلقي نسبت به محيط يادگيري : محيط يادگيري از قبل تعيين شده و ساخت بسته اي دارد.
ودراكثرموقعيتها براي آموزش انفرادي سازمان دهي مي گردد. محيط بايستي به شيوه اي طراحي شود كه مشوق رشد تواناييها باشد.
تلقي نسبت به فرآيند ‏آموزش به به توالي آموزش شامل:
1- شناسايي قابليت هاي مطلوب و نتايج رفتاري .
2- طراحي آموزش به منظور انتقال برنامه و دستيابي به هدفها .
3- ارزشيابي از طريق آزمونهاي مبتني بر معيار به منظور تعيين ذستيابي به قابليتها.
نقش معلم: معلم در جريان ياددهي – ياد گيري قابليتها را تعريف كرده و طراحي آموزشي خود را به براساس آنها تدوين مي كند. تا بتواند به سطح مطلوب قابليت دست يابد. هدف ديگر معلم ايجاد قابليتهاي متفاوت در دانش آموزان است.
تلقي نسبت به شيوة ارزشيابي : براي ارزشيابي قابليت هاي ايجاد شده از آزمونهاي استاندارد استفاده مي شود.

نظرية موضوعي (ديسپليني )


كاربرد هاي آموزشي نظريه ي موضوعي
هدف هاي آموزش وپرورش: تسلط فراگيران به مهارتهاي پايه مثل: خواندن ،نوشتن و حساب كردن در دورة ابتدايي و موضوع هايي نظير ادبيات ،علوم تجربي ،رياضيات ، تاريخ و زبان دردورة منوسطه
تلقي نسبت به فرآيند يادگيري: به خاطر سپردن دانش و يادگيري در حد تسلط بر مهارتها است.
تلقي نسبت به يادگيرنده : يادگيرنده بايستي خود را يادگيري موضوع سازكار نمايد. چون دروس بر اساس ماهيت وتوالي خويش عرضه مي شوند.بنابراين به نيازها و علايق دانش آموزان چندان توجهي نمي شود.
نلقي نسبت به فرآيند آموزش: آموزش آشكار سازي از طريق سخنرانيها و تمرين ومباحثه به فراگيران .
نلقي نسبت به محيط يادگيري: محيط يادگيري تحت كنترل معلم است پس داراي ساخت بسته واز پيش نعيين شده است.
نقش معلم: معلم در جريان آموزش مرجع اصلي است و بايستي در رشته تدريس خويش تسلط لازم و كافي به موضوع درسي داشته باشد.
ارزشيابي از آموخته ها : هدف ارزشيابي سنجش ميزان تسلط فراگيران به موضوع درسي است ، بنابراين آزمونها معمولا تكيه بر به خاطرآوردن معلومات دارند.
نظرية اجنماعي
اين ديدگاه به تجربه ي اجتماعي تأ كيد مي كند وفراگيران در بستر اجتماعي آموزش داده مي شوند. بنابراين برنامه ها و شرايط متناسب با اين بستر تدوين مي گردد. در اين نظريه رويكردها ي فرعي مثل انتقال فرهنگي ،دمكرانيك و تغيير اجتماعي مطرح است كه در هر رويكرد حيطه و دامنه عمل با هم فرق مي كند.


كاربردهاي آموزشي نظرية اجتماعي
الف- انتقال فرهنگي :
1- هدفهاي آموزش و پرورش :تلقين ارزشها و نقش هايي كه در يك فرهنگ خاص اهميت اساسي دارد.
2- تلقي نسبت به فرآيند يادگيري: ياد گيري جرياني است كه درطي آن فراگيران خود را با انتظارات مدرسه و جامعه تطبيق مي دهند. وآنچه را مي آموزند كه از آنها انتظار مي رود.
3- تلقي نسبت به ياد گيرنده: فراگير در نقش انفعالي است و بايستي ارزشها ومسا يل ارايه شده به او را ياد بگيرد.
4- تلقي نسبت به فرآيند آموزش: آموزش به صورت مستقيم ((از معلم به فراگير)) بوده و فراگير تحت كنترل و فرمان ياد دهنده است .همچنين در جريان آموزش بر الگوبرداري تأكيد زياد مي شود .
5- تلقي نسبت به محيط يادگيري: محيط يادگيري انعطاف لازم را ندارد وتمام جريان آمو.زش و محيط آن تحت كنترل شديد معلم است .
6- نقش معلم : وظيفه اصلي معلم انتقال دانش، ارزش ها و به عنوان الگو براي دانش آموزان است، بنابراين داراي منش و شخصيت مطلوب از نظر جامعه باشد.
7- تلقي نسبت به ارزشيابي آموخته ها : امتحان و ارزشيابي وسيله اي است براي پي بردن به ميزان دستيابي فراگيران به مهارتها و معلومات، بنابراين ارزشيابي شامل مواردي باشد كه مهارتهاي اجتماعي را ارزشيابي كند.
ب- شهروندي دمكراتيك :
1- هد فهاي آموزش و پرورش : احترام به ارزشهاي دمكراتيك و مهارت در تجزيه و تحليل تضادهاي ارزشي ، مهارت گفتگو ومفاهمه.
2- تلقي نسبت به فرآيند يادگيري: ياد گيري به صورت يك فرآيند تعاملي است و زماني بهتر انجام مي گيرد كه ياد گيرنده در تضادها و مسائل معما گونه اجتماعي
غوطه ور گردد.كلاس درس آماده براي بررسي مسائل و مناظره دربارة سياستهاي جامعه باشد.
تلقي نسبت به يادگيرنده: توان به كارگيري استعداد عقلاني خويش در برخورد با مسائل مربوطه به سياستهاي اجتماعي
1- تلقي نسبت به فرآيند آموزش :آموزش طي يك جريان خاص انجام مي گيرد كه عبارت از:
1- 1-معرفي مطالعه موردي
2- 1-مشخص كردن تضادهاي ارزشي و حقايق و اطلاعات و راههاي برخورد با آنها3- 1-اتخاذ تصميم دربارة موانع و مشكلات
4- 1- با بكارگيري روش مباحثه هر يك از دانش آموزان دربارة مدافع خود تفكر مي كنند .
5- 1-تجزيه نظر در مواضع خود و يا تحكيم آن
2- تلقي نسبت به محيط يادگيري: در محيط ياد گيري بايستي از فيلم, روزنامه و .... براي دانش آموزاستفاده گردد.
3- نقش معلم : ايجاد فضاي عاطفي در كلاس براي ترغيب دانش آموزان به مباحثه
4- تلقي نسبت به ارزشيابي آموخته ها: سنجش ميزان تبيين مسايل از سوي دانش آموز
تغيير اجتماعي
1- هدفهاي آموزش وپرورش : درگير ساختن دانش آموز با مباحث و موضوعات اجتماعي و پرورش مهارتهاي مربوطه به حضور مؤثر در تغيير اجتماعي
2- تلقي نسبت به فرآيند ياد گيري:ياد گيري بايستي به طور مستقيم با مسائل اجتماعي ارتباط پيدا كند و به فراگير آموزش داده شود كه در تغيير اجتماعي ايفاي نقش نمايد.
3- تلقي نسبت به يادگيرنده: ياد گيرنده عامل و كار گزار تغيير است.
4- تلقي نسبت به فرآيند آموزش :آموزش در اين ديدگاه طي توالي زير انجام مي گيرد:
1-4 - شناسايي مسائل توسط دانش آموز
2-4 – ارائه راه حل هاي مختلف
3-4- آوردن دلالتهاي اخلاقي ، اجتماعي و حقوقي براي هر يك از راه حل ها
4-4- گزينش يك راه حل
5-4- اجراي راه حل در مدرسه يا محله
6-4- ارائه گزارش نهايي از نتايج راه حل اجرا شده و تجزيه و تحليل اثر بخش آن
5- نقش معلم : ياري دانش آموزان در انجام فعاليت ها و فراهم ساختن امكانات لازم از وظايف اصلي معلم بوده همچنين رابط بين مدرسه و جامعه است.
6-تلقي نسبت به ارزشيابي :مشاهدة دانش آموزان در حين انجام فعاليت ها و
قضاوت در مورد ميزان مهارتهاي كسب شده
نظرية رشد گرا
كاربرد آموزشي نظرية رشد گرا
2- تلقي نسبت به فرآيند ياد گيري : ياد گيري به رشد مرتبط است .يادگيري زماني اتفاق مي افتد كه تكليف ها يا مسائلي كه محرك دستيابي دانش آموز به الگوي جديد تفكر است به او عرضه شود . ياد گيري شامل فرآيندي است كه در آن تعامل بين ياد گيرنده و محيط اتفاق مي افتد .
3- تلقي نسبت به ياد گيرنده : ياد گيرنده عنصرفعالي است كه به طور مستمر به ساختار بخشي و تجديد ساختار تفكر خود مشغول است .


4- تلقي نسبت به فرآيند آموزش :
1-4- آگاهي معلم و درك و فهم او از سطح رشد دانش آموزان
2-4- ارائه تكليف يا معما به دانش آموزان
3-4-تكامل دانش آموزبا تكليف يا معما با كمك معلم
5- تلقي نسبت به محيط يادگيري : محيط ياد گيري بايد با سطح رشد دانش آمو
6- نقش معلم :معلم به عنوان يك راهنما بوده و سازمان دهندة محيط ياد گيري است و منابع و موارد مناسب آموزشي بايستي توسط معلم گرد آوري شود. همچنين معلم همواره با طرح سوال دانش آموزان را به تفكر تشويق مي كند .
7- تلقي نسبت به ارزشيابي :يادگيري به صورت تكويني و تراكمي (پاياني ) ارزشيابي مي شود . در شكل تكويني آن معلم به مشاهده شيوة برخورد فراگيران با تكاليف و معما ها مي پردازد. ودر شكل پاياني آن محيط بطوركلي بررسي شده تا مشخص گردد كه رشد محقق شده است .
نظرية فرآيند شناختي
كاربرد هاي آموزشي نظرية فرآيند شناختي :
1- اهداف آموزش و پرورش : پرورش مهارتهاي فكري نظير استنباط كردن , تفكر نقاد، فرضيه سازي ،تفكر جانبي
2- تلقي نسبت به فرآيند ياد گيري : فرآيند ياد گيري به صورت استقرايي و تفكر جانبي است .
3- تلقي نسبت به ياد گيرنده : ياد گيرنده فردي است كه فعالانه اطلاعات را دستكاري مي كند و با استفاده از اطلاعاتي كه با آن مواجه مي شود در جستجوي معناست .
1- تلقي نسبت به فرآيند آموزشي : آموزش بر اساس فراگير محوري واز جزء به كل مي باشد .
2- تلقي نسبت به محيط يادگيري : محيط حاوي مواد و منابع آموزشي است كه مشوق فرآيند هاي شناختي گوناگون باشد .

 


3- نقش معلم : وظيفه اصلي معلم ايجاد فرصت در كلاس براي فراگيران جهت تفكر است
4- تلقي نسبت به ارزشيابي از آموخته ها :در اين نظريه فرآيند ها و مهارتهاي شناختي در كانون ارزشيابي قرار دارد . لذا ارزشيابي در بر گيرندة مسائلي است كه دانش آموزان براي حل آنها بايد از مهارتهاي گوناگون فكري استفاده كنند .
نظرية انسان گرايانه

كاربردهاي آموزشي نظرية انسان گرايانه
1- اهداف آموزش و پرورش : رشد خود پنداري مثبت و مهارتهاي ميان فردي
2- تلقي نسبت به فرآيند ياد گيري : ياد گيري در اكثر موقعيت ها جهت گيري شخصي دارد يعني مفاهيم و مطالب آموزشي مي بايست فرا خور حال فراگيران بوده و به طور فردي با ويژگيهاي آنها متناسب سازي شده باشد.
3- تلقي نسبت به يادگيرنده : فراگيران عناصري قادر و قابل اعتماد هستند چنانچه شرايط تسهيل كنندة لازم فراهم شود .آنها قادرند استعداد هاي خود را به فعليت در آورند .
4- تلقي نسبت به فرآيند آموزش : در اين نظريه گاهي مفاهيم آموزشي ساخت از قبل مشخص شده دارد ودر برخي موارد نيز داراي ساخت از قبل تعيين شده نيست. در فرآيند آموزش دانش آموزان دربارة آنچه در كلاس اتفاق مي افتد حق انتخاب دارند.
5- تلقي نسبت به محيط يادگيري بايستي بدور ازهر گونه خطر و تهديد براي دانش آموز باشد و فضاي سرشار از اعتماد در كلاس ايجاد شود.
6- نقش معلم : در اين نظريه معلم بخشي از جريان يادگيري دركلاس بو

ده و خود يك يادگيرنده نيز مي باشد .همچنين معلم در مهارتهاي ارتباطي به عنوان الگو براي دانش آموزان است .
7- تلقي نسبت به ارزشيابي آموخته ها : هد ف عمدةارزشيابي ارائه بازخورد به دانش آموزو ياري رساندن وي مي باشد.
نظريه ماوراي فردي
كاربردهاي آموزشي نظريةماوراي فردي
1- اهداف آموزش وپرورش :استعلا , پرورش مهارتهاي شهود و تفكر خلاق است.
2- تلقي نسبت به فرآيند ياد گيري : ياد گيري به هشياري ((آگاهي )) به ويژه به خود آگاهي مربوط است . بطور كلي آموزش وپرورش ماوراي فردي در تلاش براي هشيار كردن فرد دربارة نحوة نگاه او به جهان هستي است .
3- تلقي نسبت به ياد گيرنده :چو نگاه به ياد گيري كل گرايانه است .بنابراين ياد گيرنده به منزله فردي نگريسته مي شود كه داراي مجموعه اي از نيازهاي مرتبط با يكديگر است (فيزيكي ,شناختي , عاطفي , روحاني ) اين ابعاد هر كدام به منزلة جزئي از يك كل است و به ياد گيرنده به مشابه جزئي از محيط بزرگتر كه در تقابل با آن است توجه مي شود .
4- تلقي نسبت به فرآيند آموزش : در اين ديدگاه الگوي خاص مورد توجه نيست و فرآيند آموزش به تبع رويكرد هاي مختلف تغيير مي كند . ولي بطور عمومي روشهاي مانند تجسم , تمركز يابي و فعاليتهاي حركتي براي كمك و تشويق دانش آموزان در جهت به كارگيري استعداد و ظرفيت دروني آنها استفاده مي شود.
5- تلقي نسبت به محيط ياد گيري : محيط يادگيري بايد پشتيبان رشد شهود در ارتباط با قابليتهاي عقلاني باشد . بنابراين بسياري از محيط هاي مساعد آموزش وپرورش ماوراي فردي از هنر هاي مختلف به صورت درهم تنيده استفاده مي كنند .


6- نقش معلم : ابتدا معلمان بايستي ظرفيت هاي دروني خود را تقويت نمايند تا بدين ترتيب دانش آموزان نسبت به ابعاد ماوراي فردي با گشودگي و پذيرش بيشتري مواجه شوند. .پس معلم از فنوني مانند تجسم ، تمركز يابي استفاده مي نمايند ،نقش ديگر معلم آفرينش محيط سرشار از همدلي و محبت در كلاس است.
7- تلقي نسبت به ارزشيابي آموخته ها : گرايش ارزشيابي به سوي رويكرد هاي تكويني , باز پاسخ و كل گراست.
نظرية فرا ديدگا هها

كاربردهاي آموزشي نظرية فراديدگاهها
1- اهداف آموزش و پرورش : پرورش مهارتهاي مربوط به نغيير اجتماعي،خود پندارندة مثبت و تفكر خلاق
2- تلقي نسبت به يادگيري : يادگيري كل گرايانه بوده و با ادراك دانش آموزان ارتباط دارد .
3- فرآيند آموزش : در گير ساختن فراگيران با مسائل و تمركز يابي بر روي مسائل و موضوعات
4- ارزشيابي : ارزشيابي مستمر و انعطاف پذيراست يعني از الگوي خاصي به تنهايي و به دفعات مختلف استفاده نمي گردد بلكه در شرايط و موقعيتها الگوي آنها تفاوت مي كند .
جمع بندي و ارائه ي مدل هاي آموزشي املا


در اين گزارش علمي 7 نظرية برنامه ريزي درسي مورد بحث وبررسي قرارگرفت در بررسي نظريه ها سعي بر آن بوده كه جنبه هاي كاربردي آن ها انتخاب گردد . نظريه ها، به فرآيند آموزش و برنامه هاي درسي از ديدگاه خاصي توجه مي كنند. بنابراين از ديد هر نظريه عناصر ياددهي – ياد گيري به گونه اي خاص تفسير مي گردند و تأكيدات آنها نيز بر مواردي از عناصر نظام آموزشي است . لذا به تبع هر نظريه روشهاي آموزشي ، محتواي درس ها و ارزشيابي به گونه اي خاص تغيير مي يابند . در اين مقاله تلاش مي گردد تظريه ها ي بحث شده را دريكي از برنامه هاي درسي ((ديكته )) بكار بگيريم . قبل از آن به هفت رويكرد ياد گيري و برنامه درسي به صورت كلي بر اساس

نظريه ها پرداخته مي شود :
رويكرد اول :تسلط يافتن دانش آموزان به موضوعهاي درسي پايه و ديسيپلين ها در برنامة درسي مورد تأكيد است . در مقطع ابتدائي به مهارتهاي پايه اولويت اول و تربيت بدني ، مطالعات اجتماعي و هنر در اولويت دوم توجه مي گردد . در دبيرستان دانش آموزان به مطالعة ديسيپلين ها

ي پايه مانند رياضي ، علوم تجربي ، زبان وتاريخ مي پردازند .
رويكرد دوم : اين رويكرد متكي بر يك مفهوم پردازي رشد گرايانه بوده و مبتني بر اين فرض است كه افرادمراحل مشخصي را در فرآيندرشد پشت سر مي گذارند عدم اطلاع معلمان و بر نامه ريزان از مراحل، ياد گيري را دچار مشكل مي كند .
رويكرد سوم : در اين رويكرد دانش آموز به طوراساسي يك موجود اخلاقي تلقي
مي شود و به دانش آموز به منزلة جزئي از بستر اجتماعي بزرگتر نگريسته مي شود .
پس بايد مهارتهايي را كسب نمايد تا بتواند در اين بستر اجتماعي نقش و مشاركت داشته باشد .
رويكرد چهارم : در اين رويكرد به كسب قابليت هاي خاص به وسيله دانش آموزان تأكيد مي شود. در اين رويكرد ياد گيري برنامه هاي درسي به واحد هاي كوچك و قابل دفاع تقسيم مي شوند. تا دانش آموزان بتوانند به مهارتهاي گوناگون تسلط پيدا كنند .
آموزش برنامه اي و آموزش انفرادي از عمده ترين روشهاي ياد گيري است . ارزشيابي از آموخته ها به وسيلة آزمون هاي ملاك- مرجع امكان پذير مي باشد .چون ميزان دستيابي دانش آموزان به قابليتها را مي سنجد . برنامه درسي معمولاً بصورت بسته يا كيت ارائه مي شود .
رويكرد پنجم : اين رويكرد نگرش كل گرايانه به فراگيران دارد . تلاش مي شود تماميت وجودي فراگيران شامل ابعاد فيزيكي ، عاطفي ، عقلاني ، زيبا شناختي ، اخلاقي و روحاني رشد و توسعه يابند . معلمان تلاش مي كنند تفكر تحليلي و تفكر شهودي را به يكديگر تلفيق نمايند .
رويكرد ششم : تأكيد اصلي اين رويكرد بر رشد مهارتهاي عقلاني است ، اين رويكرد فرآيند مدار مي باشد . زيرا تلاش مي گردد تعدادي ازمهارتهاي شناختي را تسهيل نمايند . از مهارتهاي حل مسأله جهت اعتماد به نفس در تجزيه و تحليل مسايل و ارزشيابي استفاده مي شود. برنامه هاي درسي طيف گستردهاي از شبيه سازي ها و بازي هاست كه تفكر را ترغيب مي نمايند .


رويكرد هفتم : پرورش خود پندارمثبت فردي و مهارتهاي بر قراري ارتباط با ديگران تكيه اصلي بر رشد شخصي ودرهم تنيدگي فردي است . اين رويكرد با استفاده از تجربه هاي آموزشي و تمرين هاي گوناگون تلاش مي كند احساس سلامت و خوشامد عاطفي را در فرد پرورش دهد . از مدرسه و كلا س به منزلة مكاني جهت فراهم كردن تجربه هاي حياتي و غنا بخش استفاده مي گردد

.
نظريه ها، ديدگاه كلي و ساختاري رادر برنامه هاي آموزشي مطرح مي سازند ،رويكردها
روشهاي بكار گرفته در نظريه هاست و سمت وسويي كه نسبت به اموردارند را تعيين مي كنند. در اين گزارش ابتدا نظريه ها و سپس رويكرد هاي آنها بررسي شد. در اين قسمت سعي مي شود .مفاهيم و مطالب گفته شده به يكي از برنامه هاي درسي ارتباط داده مي شود . از ميان فهرستي از برنامه ها ي درسي , املا نقش اساسي در سرنوشت تحصيلي دانش آموزان دارد واز آغاز تحصيل تا پايان به دانش آموزان آموزش داده مي شود. بدين جهت اين مادة درسي انتخ

اب مي گردد. همچنين برنامة مشخصي براي آموزش آن اعمال نمي گردد . از ميان مقاطع تحصيلي دورةابتدايي مد نظر مي باشد .و تلاش مي گردد كه اين برنامة درسي باتوجه به نظريه ها ورويكردها نقد وبررسي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید