بخشی از مقاله
چکیده
اقتصاد گردشگری در حال حاضر در حال تبدیل شدن به یکی از ارکان اصلی اقتصاد تجاری جهان است و بسیاری از برنامهریزان و سیاستگذاران توسعه نیز از صنعت گردشگری به عنوان رکن اصلی توسعه پایدار یاد میکنند که میتواند با برنامهریزی اصولی و مناسب و شناسایی فرصتها و محدودیتهای گردشگری، نقش موثری در توسعه مناطق شهری و در نتیجه توسعه ملی و تنوع بخشیدن به اقتصاد ملی بر عهده داشته باشد.
از میان سنخهای مختلف گردشگری، گردشگری شهری با محوریت فرهنگ و هنر یکی از مهمترین سنخها است که اهمیت خود را از سهمِ در حال افزایش صنایع فرهنگی و هنری در اقتصادهای ملی، جهانی شدن ارتباطات فرهنگی واقتصادِ فرهنگی-هنری جدید میگیرد؛ چرا که در معادلات اقتصادی دنیای امروز، صنایعِ هنری اهمیت نظری و کاربردی یافته و البته درحال تولید چارچوبها و الزامات متناسب با خود نیز میباشد.
جستار پیش رو، در صدد آزمون این مدعا است که پارادایم نوین پارادایم نوین فناوری اطلاعات-ارتباطات تاثیرگذار در چارچوبهای اقتصاد فرهنگ و هنر، با خلق جامعه شبکهای و گسترش شبکههای اجتماعی، فعالان صنایع فرهنگی-هنری را در سطح فضاهای شهری به یکدیگر پیوند داده است. این شبکه ارتباطی دربرگیرندهی صنایع فرهنگی-هنری - صنعت سینما، صنعت تئاتر، صنعت رسانه.. - ، فعالان مدنی و فعالان سازمانی صنایع فرهنگی-هنری است. روش متناسب در آزمون این مدعا، روش مقایسهای و تحلیل دادههای ثانویه میان فعالان شبکه است. یافتهها نشان میدهد گسترش روزافزون فناوری اطلاعات و ارتباطات، شبکهی فعالان صنایع فرهنگی-هنری را در سطح محیطهای شهری به خوبی به یکدیگر پیوند داده و پتانسیل بالایی را در نقش آفرینی هنرگردی شهری در آمار و ارقام تولید ملی دارد.
مقدمه
عصر قدرت نمایی ماشین و دنیای دیجیتال، احتیاج به اقتصادی دارد که با ماهیتی متفاوت، روح انسانها را آرامش داده و عرصه رقابت اقتصادی را نیز مدیریت کند. این گونه است که نام "صنایع فرهنگی" در ردههای اصلی برنامهریزیهای اقتصادی کشورها قرار میگیرد. صنایع فرهنگی طبق تعریف پذیرفته شده آن، صنایعی است که با آفرینش، تولید و تجاری شدن کالاها و خدمات دارای محتوای فرهنگی و غیر مادی سروکار دارد.
این صنایع عبارتند از چاپ و نشر، انتشارات چندرسانهای، تولیدات سینمایی و سمعی و بصری، صنایع دستی و طراحی. گاه دایره شمول این اصطلاح به گونهای است که کارشناسان؛ معماری، هنرهای تجسمی و نمایشی، ورزش، سازهای موسیقی، تبلیغات و توریسم فرهنگی را در حوزه صنایع فرهنگی محسوب میدارند. ازنظر تاثیر فرهنگی، صنایع فرهنگی که بیشترین نفوذ را بر بخشهای مختلف جامعه دارند به ترتیب اهمیت عبارتند از: برنامههای تلویزیونی، برنامههای رادیویی، روزنامهها و مجلات، صفحههای موسیقی، فیلم و کتاب. بدون شک این سلسله مراتب از نظر اقتصادی متفاوت خواهد بود.
مفهوم ”صنایع فرهنگی“ نخستین بار در طی جنگ جهانی دوم و در مکتبفلسفیِ فرانکفورت برای توصیف صنعت قدرتمند فیلمسازی آمریکا شکل گرفت. شایان ذکر استاخیراً با توجه به پیشرفتهای فناوری می توان محتوای موجود در این محصولات کم وبیش ”سنتی“ را به راحتی و در کمترین زمان از طریق شبکههای الکترونیکی از جایی به جای دیگر منتقل کرد. کشورهایی که به اهمیت استراتژیک صنایع فرهنگی پی برده و اقدامات متناسبی را به انجام رسانده اند، امروز از نظر اقتصادی و همچنین نفوذ فرهنگی در سطح بین المللی، موقعیت ممتازی دارند. و به عکس کشورهایی که به دلایل مختلف اعم از ایدئولوژیک، سیاسی، اهدافاقتصادیِ کوتاه مدت یا حتی ماهیت فرهنگی، از صنایع فرهنگی خود حمایت نکرده اند امروز گرفتار هجوم محصولات و محتواهای فرهنگی بیگانه شده اند.
به همین علت باید در هرگونه تحلیل عمیق و مستدل فرهنگی و در تدوین استراتژی های حوزه ”فرهنگ و توسعه“ که هم اکنون از اولویت های دستور کاری نهادهای بین المللی است، به بررسی دقیق ”صنایع فرهنگی“ پرداخت. مسئله محوری نوشتار حاضر این است که سهم در حال افزایش صنایع فرهنگی در اقتصادهای ملی، جهانی شدن ارتباطات فرهنگی، انگاره نهادگرایی و اقتصاد فرهنگی جدید موجب شده است که در معادلات اقتصادی امروز، صنایع فرهنگی اهمیت نظری و کاربردی یافته و البته در حال تولید چارچوبها و الزامات متناسب با خود نیز میباشد. در میان چنین بستری است که شناسایی پویاییهای کنشگران فعال درشبکه صنایع فرهنگی کشور، در سطوح خرد و کلان، باید مورد عنایت قرار گیرد تا از رهگذر آن صنایع فرهنگی کشور که در شرایط کنونی بیشتر ماهیت صنف فرهنگی را دارند به صنایعی قابل رقابت و خلاق تبدیل شوند.
امروزه صنایع فرهنگی نقش عمده ای را در قدرت اقتصادی کشورهای مختلف بازی می کنند. گسترش روزافزون فناوری اطلاعات در سرتاسر جهان، نویدبخش آیندهای پرشکوهتر و عظیمتر برای صنایع فرهنگی است. در عین حال، صنایع فرهنگی سهم چشمگیری در دسترسی افراد به اطلاعات، آموزش، فرهنگ و اشتغالزایی دارند و در ارائه تصویر فرهنگی یک کشور یا ملت و ایجاد جایگاه مناسب در اقتصاد بین المللی موثرند. براساس گزارش بانک جهانی در سال 2003 میلادی، صنایع فرهنگی تقریبا 7 درصد از تولید ناخالص جهان - GDP - را در اختیار داشته است. صنعت فرهنگی در کشورهای قدرتمند و پیشرفته جهان، تقریبا جایگاه اول را از نظر اقتصادی در اختیار دارد و یا به زودی چنین خواهد شد.
ضرورت انجام پژوهش
تمرکز بر صنایع فرهنگی بیش از هر چیز با شکلگیری پارادایم جدید جهانی برای توسعه مرتبط است که توان بالقوه و خاصی را برای توسعه و تغییر بر مبنای اجتماع محلی و مشارکت مطرح میسازد. این نکته قابل یادآوری است که تغییر در جهت به سوی صنایع فرهنگی، تنها موضوع چرخش توانایی از تولید یک محصول به محصول دیگر مطرح نیست، بلکه جهتگیری به سوی اقتصاد دانش-محور جهانی نیز در برجسته شدن صنایع فرهنگی قابل تامل است.
در عین حال ضرورت دیگر انجام پروهش حاضر، اهمیت کلی صنایع فرهنگی در حوزههای زیر است:
-1 اهمیت فرهنگی
- صدور فرهنگ ایرانی اسلامی به جهان
- دفاع از فرهنگ خودی در مقابل تهاجم فرهنگی
- حفظ تنوع فرهنگ بومی و ملی
-2 اهمیت اجتماعی -بهبود فرهنگ عمومی -افزایش خودباوری
- پرورش همبستگی و اتحاد -4 اهمیت دفاعی
- پشتوانهی امنیت واقتدار ملی
- صدور پیام انقلاب
-5 اهمیت هویت ملی
- حفظ میراث
- حفظ ارزشها
-6 اهمیت اقتصادی
- اشتغال زایی
- تولید ثروت
- درآمد و گردش مالی
- مبادلات خارجی یا صادرات
- فقر زدایی ومشارکت توسعهی پایدار -7 اهمیت نوآوری وخلاقیت
- کمک به جریان آزاد ایدهها
- خلق مفاهیم
- نوآوری
-8 اهمیت زیست محیطی یکی از دغدغههای اصلی در حوزه صنعت فرهنگ، ارایه مفهوم و ادبیات صنعت فرهنگی در کشور و همچنین تبیین جایگاه و نقش هر یک از حوزههای مربوط به این صنعت، در توسعه و رشد اقتصادی، اجتماعی کشور است.